از کجا شروع به کون دادن کردم
سلام میخوام بهتون بگم چی شد که من کون دادم
اوایل عید 1401 بود که من خیلی خیلی حشری بودم با من و داداشم و دوستاش تصمیم گرفتیم بریم اردبیل وقتی رسیدی یه اتاق کرفتیمو اما منو یکی از دوستای داداشم که اسمش امیره جا برا خواب نداشتیم ما دوتا یه اتاق دیگه گرفتیم.
بعد رفتیم بیرون شام خوردیم شب شد برگشتیم همه رفتن تو اتاق خودشون و ما هم رفتیم توی اتاق خودمون جا پهن کردیم بخوابیم من سرم توی گوشی خودم بودم سرش تو گوشی خودش بود و داشتیم اینستا میچرخیدیم که یهو دیدم خاموش کرد گوشی رو بعد پاشد رفت یه پتو دو نفره آورد گفتم شاید میخواد
اینجوری میخواد با من رفیق شو اینا منم هیچی نگفتم ساعت ۲:۳۰ بود بغلم کرد چسبید بهم دیدم یه کیر کلفت دراز شق شده داره گفت من که میدونم تو کون میدی بیا به منم بده منم که میترسیدم بدم که بره به یکی بگه منم گفتم من این کاره نیستم که رفت داخل گوشیمو اون موقع با سرچ نامحسوس آشنا نشده بودم رفت توی سرچهای معمولی دید زدم کیر کلفت دراز گفت گفت اینا معلومه که هستی منم دیدم که دیگه لو رفتم گفتم قسم بخور که به هیچکی نمیگم گفت به جون مادرم منم گفتم باشه کله منو گرفت و یک آن دیدم یک درازی اومد بیرون تا گلوم انداخت تو حلقم هرچی عقد میزدم اصلاً اصلاً براش مهم نبود همینجوری هی بالا پایین میکرد بد که کلمو بد بالا آورد و منو با یک دست چرخوند و شورتمو درآورد با یک تف ساده زد تا ته منم تا اومدم داد بزنم جلوی دهنمو گرفت تند تند عقب جلو میکرد منم که دیگه دردم خوابیده بود هیچی نمیگفتم یه دفعه ول کرد کشید بیرون منم پا شدم نشستم روش چنان بالا پایین میشدم که خودشم حال میکرد که یک آن اومد و به من نگفت ریخت توش منم خیلی عصبانی شدم گفتم میخواستم بخورمش گفت اشکال نداره الان میتونی بیای بخوریش کشید بیرون کلم ته داخلشو بعد ۱۰ دقیقه کلمو بالا پایین کردن دوباره اومد و انگار انگار یه بار قبل اومده بود یه تانکر آب ریخت تو حلقم منم بعد از اینکه خلاص شدم از دهنم کشید بیرون و کرد تو کونم هی اون عقب جلو میکرد برای منم میزد جق بعد همزمان با هم اومد همون ریخت تو منم ریختم رو فرش اون اومد فرشو پاک کرد و دیگه اصلاً لباس نپوشیدیم و همینجوری تا صبح گرفتیم خواب صبح داداش زنگ زد گفت بیرون میاید ما هم گفتیم فکر کنم مریض شدیم شما هم نیاید شاید گرفتید از ما و وقتی غروب شد ساعت ۸ دوباره شروع کردیم دو و نیم شب ادامه دادیم هر روز کار ما شده بود این میرفتیم بیرون برمیگشتیم شروع میکردیم از سفر برگشتی اون میومد خونه هر روز منو میکرد من مامان ندارم داداشم و بابام سر کارن خونه ما هم خالیه هروز منو میکرد امیدوارم برای شما هم همچین چیزی پیش بیاد
️ ❤️
نوشته: علیرضا