اسم مرد رو یدک می کشید
سلام.من برای بار اول که خاطراتمو مینویسم.البته امیدوارم از این خاطره درس عبرت بگیرن. من خانومی متاهل هستم. وشهوتی.یه روز از طریق تلفن با یکی اشنا شدم.یه مدت تلفنی با هم حرف میزدیم.همیشه وقتی از قیافش میبرسیدم میگفت قد کوتاه چاق.کم مو.من باورم نمیشد اخه صدای خیلی قشنگی داشت.تا اینکه شوهرم رفت مسافرت. اون اومد تهران.سمت شهر ری بود خونشون.من با ماشین خودم رفتم دنبالش.وقتی سوار شد بعد از 5 دقیقه گفتم.کجا بیاده ات کنم؟اون متوجه شد من خوشم نیومد.من دوتا خط داشتم و دوتا گوشیم بین کونسولی بود.اون گوشیهامو برداشت گفتم بده.گفت بروبهت میدم.برو سمت خونتون.رفتم سمت خونمون.یه بارک بود نشستیم.مدام میگفتم گوشیهامو بده.گفت بریم خونه میدم.جون بچه اشو قسم خورد که تو خونه گوشیمو میده.دیدم چاره ندارم.بچه ام 2 سالش بود فکر کردم با وجود بچه کاری باهام نداره.رفتیم خونه.گفتم حالا بده. گفت بچه بخوابون.گفتم الان نمیخوابه.به زور گفت شیر بده میخوابه.بچه من شیر خشکی بود.یه نصف شیر درست کردم.که نخوابه چون شیر کم درست کردم.از شانیس من بچه خوابید.اومد اتاق دید خوابیده.منو برد تو بذیرایی.از اینکه بهم دست میزد چندشم میشد.به زور افتاد روم شروع کرد به خوردن سینه هام.منم همینطور گریه میکردم والتماس.کارش تموم شد.گوشیمو داد رفت.گفت چون تو از من خوشت نیومد اینکارو کردم.تمام زیر گردنم تا چند هفته کبود بود.رفتم حموم خودمو میشستم گریه میکردم.جلوی اینه نمیرفتم.از خودم بدم اومده بود.این داستان ربطی به سکس نداشت فقط خواستم بگم طرفتونو بشناسین.همه فقط اسم مرد رو یدک میکشن.البته بیشترشون.مرسی که وقت گذاشتین.
نوشته: مینا