امید پسر همسایه (۴)
…قسمت قبل
بعد ارضا شدن امید ، بادستمال آبشو از روی پستانهام پاک کرد و خوابید کنارم
تا پنج تو بغل هم چرت زدیم و دوباره با هم حمام رفتیم و این بار بدون اینکه سکس کنیم دوباره منو شست و کمکم کرد تا غسل کنم و حوله و اومدیم بیرون
نزدیکیهای شش و نیم بود که امید لباسهاشو پوشید و لبامو بوسید و رفت ، منم رفتم آشپزخانه و مشغول تهیه شام شدم
داشتم به سکسم با امید فکر میکردم که صدای زنگو شنیدم ، مرتضی بود ، حوصله آرایش کردن رو براش نداشتم در رو زدم و دوباره رفتم تو آشپزخانه
مشغول آشپزی بودم که مرتضی از پشت بغلم کرد و دسته گلی رو برام رو کرد
یه لحظه هنگ کردم چون مرتضی تا حالا برامم گل نخریده بود ، برگشتم روبروی مرتضی و اون هم سریع شروع کرد به لب گرفتن ، نمیدونم چی شد که گریم گرفت و از یه طرف هم عصبانی
از این عصبانی بودم که اگر مرتضی کیرش مثل امید کلفت و دیر ارضا بود شاید بهش خیانت نمیکردم
مرتضی با دیدن حولم ، خندید و گفت حمام بودی ؟
-آره ، خسته بودم یه دوش گرفتم
غیر از خیانتم چه راحت دروغ گفتم ، مرتضی کمربند حوله ام را باز کرد و دستشو گذاشت رو کصم
، کسی که تا چند ساعت پیش کیر یه مرد نامحرم و اجنبی توش بود
بعد نماز و شام رفتیم تو تخت ، البته بعد ۵ بار ارضا شدن خسته بودم و نیازی به سکس نداشتم ، مرتضی لخت شد و کیر کوچولوشو بدون ساک زدن کرد تو کصم
واقعا کیرش دیگه برام هیچ جذابیتی نداشت ، مرتضی مثل همیشه با شش هفت بار تلمبه آبش اومد و تو یه دستمال کاغذی تخلیه کرد و پشتشو کرد به من و خوابید
انگار ن انگار که من هم باید خالی میشدم
واقعا امید پیش مرتضی یک جنتلمن بود
ساعت ۱۱ شب شده بود ، چشمم داشت گرم میشد که برای موبایلم مسیج اومد ، امید بود
-گلم بابت پذیرایی امروزت خیلی ممنونم ، سعی میکنم برات جبران کنم
میخواستم جواب رد بدم اما بعد سکس مرتضی پشیمون شدم
-دستت بابت ناهار درد نکنه
-نوش جونت عزیزم ، قابلتو نداشت ، در برابر محبت تو این چیزی نبود
خندم گرفت
-میشه بزنگم صداتو بشنوم ؟ دلم برا صدات تنگ شده
-آخه این کنارمه ، میترسم بیدار بشه
-فردا بیام دوباره ؟
-مگه تو سرکار نمیری ؟
-یه ماهی هست که بیکارم
-باشه ، مرتضی ۸ صبح میره تو ۹ بیا پیشم
برام چند تا ایموجی بوس فرستاد
بعد نماز صبح دوباره خوابیدم ساعت ۷ بیدار شدم برای مرتضی کمی صبحانه آماده کردم و دوباره دراز کشیدم ، هشت و نیم بود که از خواب پریدم نیم ساعت دیگه امید میومد پیشم تا خواستم آماده بشم صدای در پارکینگ اومد و امید با ماشینش رفت
بهش زنگ زدم
-کجا رفتی ؟
-ماشین تابلوست که خونست ، میبرم پارکینگ و میام ، کاری نداری ؟
-ن ، مواظب خودت باش
سریع شروع کردم به آرایش کردن ، لباس مجلسی خوبی نداشتم و فقط یه لباس بلند و پوشیده که موقع پاتختی پوشیده بودم و یه دستکش بلند تا آرنج داشت و به رنگ آبی درباری بود
ساعت ۹ و پنج بود که صدای زنگ بلند شد ، میدونستم امیده
کصم شروع کرد به نبض زدن و خیس شدن ، به استقبال امید رفتیم در رو که باز کردم امید با دیدنم سوتی از سر حیرت کشید
-چقدر خوشگل شدی تو
بغلم کرد و لب تو لب شدیم
یه کیسه پلاستیکی دستش بود
-برات صبحانه حلیم خریدم
با این حرفش تازه یادم افتاد چقدر گرسنمه
مثل دیروز تو بغل امید نشستم و بهم صبحانه داد
دلم کیر میخواست ، شکمم سیر شده بود و کصم گرسنه
امید بغلم کرد و رفتیم تو تخت ، بهم گفت با این لباسها چقدر شبیه پرنسس های کارتونهای دیزنی شدم
گوشیشو در آورد و ازم عکس گرفت
و بعدش هم لخت و افتاد به جونم
دوباره مثل دیروز دوبار ارضا شدم ولی امید داشت تلمبه میزد
انگار از تلمبه زدن خسته شد ، کیرشو در آورد و کنارم خوابید
کیرش مثل دیرک کشتی شده بود و کمی آب سفید کصم روش بود
بغلم کرد
-ناهید جونم میذاری از کون بکنمت ؟
-من کون ندادم
-مشکلی نداره ، خوشت میاد
بلند شد و از جیب شلوارش یه پماد در آورد
-این ژل روان کنندست باعث میشه راحت تره بره توکونت
امید منو به حالت داگی کرد ، سر پماد رو گذاشت رو کونم و کمی ژل ریخت رو سوراخ کونم
ژلش سرد بود و مور مورم شد
به کیرش هم ژل زد و کله کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم و کرد تو
یه دردی اومد تو دلم ، میخواستم اعتراض کنم که گفت طاقت بیار دو سومش رفت تو
دیگه حرکتی نکرد
تا خواستم چیزی بگم تلمبه هاشو شروع کرد و مشغول گاییدنم شد
چقدر خوب بود البته درد داشتم ولی لذت سکس کون هم بد نبود نفهمیدم چقدر کرد ولی یهو کونم سوخت ، همه آبشو توکونم تخلیه کرد و بیحال افتاد کنارم
تا تواستم منم دراز بکشم دوتا دستمال گذاشت روی سوراخم و منم بیحال افتادم تو بغلش
تا دوازده تو بغل هم خوابیدیم ، بیدار که شدم امید تو تخت نبود
صداش کردم چند لحظه بعد اومد ، هنوز لخت بود
-دیدم خوابیدی دلم نیومد بیدارت کنم داشتم -ظرفهای صبحونه رو تمیز میکردم
بلند شدم
-میری حمام ؟
-آره
-برو منم الان میام
یه بوسه ای از رو لبهام کرد
زیر دوش بودم که امید اومد تو و مثل دیروز دوباره تو حمام کرد منو
بعد نماز ازم پرسید موافقی بریم بیرون ؟
-کجا ؟
-یه جایی میریم
-باشه
بلند شدم و خواستم که کرستمو تنم کنم اومد و از پشت کمکم کرد
باز کیرش راست شده بود ، امید انگار سیرمونی نداشت
امید اول رفت و بهم گفت چند دقیقه دیگه حرکت کنم
کمی آرایش کردم و یه چادر مشکی مجلسی سرم کردم
کمی از محل دور شدم و امید با ماشینش اومد دنبالم
رفتیم سمت درکه و ناهار خوردیم و امید قلیان هم سفارش داد
منم دو سه تا پک زدم ولی بخاطر دود زیادش به سرفه افتادم
با اینکه تو بغلش نبودم ولی معلوم بود امید کیرش باز راست شده
-دوباره بلند شده که
و با دست کیرشو نشون دادم
-آخ اگر اینجا تنها بودیم ، همینجا میکردمت
رفتم و تو بغلش نشستم و مشغول حرف زدن شدیم
از کارها و تنهاییاش میگفت دستشو گذاشت رو پام و کمی لب بازی کردیم
حدود ساعت ۳ بود که بلند شدیم و به سمت تهران برگشتیم
نرسیده به خونه پیادم کرد و رفت
نیم ساعت بعد اومد بالا زنگو زد
هنوز لباسهام تنم بود ، درو براش باز کردم
باز هم بغلم کرد و لب تو لب هم رفتم تو تخت و دوباره مشغول شدیم
ادامه دارد…
نوشته: ناهید
ادامه…