اولین سکس با میلف
من انوشیروان هستم، حدود 15 سال هست که به شکل حرفه ای کار ماساژ انجام میدم و اتفاقات سکسی زیادی رو تجربه کردم، خاطره ای که براتون میگم مربوط میشه به 20 سالگی من و شروع کار ماساژ، یکی از همکارهای مادرم که بهش خیلی اعتماد داشتم و خاله صداش میکردم، یک روز از من خواست واسه ماساژ مادر پیرش برم خونشون، اولین بار بود که میخواستم یک خانم رو ماساژ بدم، با ترس و دودلی قبول کردم، میترسیدم چون من کم تجربه بودم و مادرش خیلی پیر بود، روز موعود رسید و رفتم خونشون، با یک پیرهن آستین حلقه نسبتا بلند تا بالای زانو اومد به استقبالم، چون از بچگی من رو میشناخت برام عجیب نبود که راحت لباس پوشیده، تپلی بود و سفید، گفت بشین برات چایی بیارم، چایی رو آورد و نشست روبروم، گفت مادرش وقتی فهمیده ماسور مرد قراره بیاد قبول نکرده، ازم خواست خودش رو ماساژ بدم، گوشام داغ شده بود از خجالت، اما نمیتونستم درخواستش رو رد کنم، تخت پورتابل ماساژ رو همون وسط پذیرایی باز کردم، پرسیدم آقا رضا یا بچه ها نمیان؟ گفت رضا ماموریته بچه ها هم تا شب نمیان، با لباس روی تخت دراز کشید، پشتش رو که لمس کردم تازه فهمیدم سوتین نبسته، پشت و کمرش رو 10 دقیقه ای ماساژ دادم، گفت انوش اینجوری حسم کمه، اگه قول بدی هرچی میشه همینجا بین خودمون بمونه، درست حسابی و کامل ماساژم بده، قبول کردم، پیرهنش رو که درآورد زیرش هیچی تنش نبود ، اولین بار بود بدن یک زن رو میدیدم، آب دهنم خشک شده بود و توی سرم نبض میزد، با شهوت و ترس زل زده بودم به سینه هاش، گفت چته؟ گفتم ببخشید ، گفت میدونستم ندید پدیدی فکر نمیکردم اینقدر ندیده باشی، روی تخت دراز کشید، روی بدنش روغن ریختم و شروع کردم به ماساژ دادن، لرزش دستام رو حس میکرد، گفت انوش اینجوری نمیشه، برگشت و به پشت خوابید، دستم رو گذاشت روی سینه اش و گفت بمالش، شروع کردم مالیدن سینه هاش، انگار لال شده بودم، ولی اون داشت ناله میکرد، کیرم رو گرفت تو دستش و مالوند، خیلی زود داشت آبم میومد سعی کردم خودم رو عقب بکشم، فهمید ، زد زیر خنده و گفت بچه سوسول ندید پدید، ازم خواست لخت بشم، خودش هم دستمال کاغذی آورد و دوباره کیرم رو مالید، یکم جرات پیدا کرده بودم، کسش رو نوازش کردم، پاهاش رو باز کرد که راحت دستم برسه، خیلی زود آبم اومد، توی دستش خالی کردم و اونم با دستمال تمیز کرد، اما هنوز کیرم شق بود، گفت خیلی خوب حالا هرکار میگم باید انجام بدی، اون میگفت من انجام میدادم، زبونم رو دایره ای روی سینه اش میکشیدم تا به نوک سینه اش رسیدم، نوک سینه اش رو میمکیدم و با دستم سینه دیگه اش رو فشار میدادم، 10 دقیقه ای سینه اش رو خوردم، بعد لبه تخت ماساژ نشست و پاهاش رو باز کرد، وسط پاهاش نشستم و کسش رو لیس زدم، حسابی خیس شده بود، چوچوله اش رو بهم نشون داد و ازم خواست حسابی مکش بزنم، انگشتم رو توی کسش کرده بودم و تلمبه میزدم، چوچوله اش رو میمکیدم و زبون میزدم، کسش حسابی تپل بود و لبه هاش باز شده بود، سرم رو به کسش فشار میداد، سینه اش رو چنگ میزدم و کسش رو میمکیدم، نمیدونم چقدر طول کشید تا ارگاسم شد ، با صدای بلند و جیغ کشیدن میگفت آبم اومد، جوووون، بدنش میلرزید، روی تخت ماساژ دراز کشید، منم کنارش ایستادم و کمرش رو ماساژ میدادم و بدنش رو نگاه میکردم، بهم گفت ممنون انوش بهترین ماساژ عمرم بود، رضا اصلا برام نمیخوره، موقع خداحافظی گفت شنبه صبح ساعت 10 منتظرتم، برات سورپرایز دارم، دیگه وقتشه مرد بشی، ازش لب گرفتم و گفتم بی صبرانه منتظر شنبه میمونم، از خونه اش که دراومدم، هم عذاب وجدان داشتم هم شهوت و انتظار روز شنبه
نوشته: انوشیروان