اولین سکس تو استخر
این داستان برمیگرده به تابستون سال ۹۶ که اون موقع من سال اول دانشگاه بودم . از خودمم بگم که من قدم ۱۷۵ و وزنم ۶۵ و یه قیافه معمولی .
وضع مالی ما بدک نبود و به کمک پدرم یه خونه نقلی گرفته بودم . اینم بگم که من دانشگاهم تو یه شهر دیگه بود که اکثر فامیل های مادری من تو اون شهر بودن . من از صبح تا حوالی بعد از ظهر مشغول کلاس های دانشگاه بودم و بعدش برا اینکه حوصلم سر نره و بیکار نمونم تو استخری که داییم اونجا بود کار میکردم . البته پولش زیاد نبود ولی برام کافی بود . کارش هم سخت نبود فقط ورود و خروج رو ثبت میکردم و بعد تموم شدن تایم ها اونجا رو یکم تمیز میکردم .
تابستون ها استخر زیادی شلوغ میشد و تا ساعت ده یازده شب باز بود . یکی از شب ها حدود های ساعت نه شب بود که تا دو پسر که بهشون میخورد هفده یا هجده ساله باشن اومدن اونجا . یکیشون موهاش سیاه بود و پوستش سبزه بود ولی اون یکی خیلی خوشگل بود چشمای سبز با موهای قهوه ای روشن و لب های پهن . همینکه دیدمش یه حالی شدم برا همین حدود یه ربع بعد اینکه رفتن تو استخر منم لباسم رو عوض کردم و رفتم داخل آب .
از دور نگاشون میکردم انگار شنا بلد نبودن چون یه گوشه وایساده بودن و داشتن باهم حرف میزدن . یکم که گذشت اومدن طرف من که فکر کردم چون خیلی تابلو نگاه میکردم اومدن ولی بعدش فهمیدم نه . یکم که حرف زدیم فهمیدم والیبال بازی میکنن و از قرار معلوم پای اون پسر خوشگل که اسمش امیرعلی بود گرفته بود برا همین سراغ ماساژور میگشتن که اون روز نیومده بود . من تا یه حدی ماساژ بلد بودم و برا همین به امیرعلی گفتم که باهام بیاد به اتاق سونا که دوستش پدرام هم افتاد دنبالمون .
توی سونا روی سکو به پشت دراز کشید و من شروع کردم به ماساژ دادن . یکم شونه هاش و بازوهاش رو ماساژ دادم و کم کم رفتم پایین ترروی کمرش و تا کش مایو ماساژ دادم که دیدم دوستش داره نگاه میکنه برا همین زود بیخیالش شدم و رفتم سراغ پاهاش و کامل ماساژش دادم .
خلاصه گذشت و ساعت ده و نیم شب شد . استخر تقریبا خالی شده و بود و فقط ده بیست نفر مونده بودن که یه چند تاشون هم کارکنای استخر بودن . امیرعلی و دوستش اومدن تا کفش ها رو تحویل بگیرن و کلید جالباسی رو تحویل بدن . وقتی داشتن میرفتن بهش گفتم اگه پات زیاد درد میکنه یکم بمون تا با روغن ماساژ بدم اینجوری حتما خوب میشه که دوستش گفت نه دیرمون شده باید بریم .
اونا رفتن و پنج دقیقه بعد امیرعلی تنها برگشت . منم از خدام بود که اون دوست مزاحمش شرش کم بشه .
یکم بعد همه کارکنا رفتن و من موندم برا نظافت استخر .
تو استخر یه اتاق مخصوص استراحت کارکنان اونجا بود که من و امیرعلی رفتیم اونجا . روی تخت دراز کشید و من روغن ماساژ رو مالیدم به بدنش و شروع کردم به ماساژ دادن . یکم که کمرش رو ماساژ دادم اومدم پایین تر و دستم تقریبا بین کمر و کونش بود . نوک انگشت هامو از زیر مایو بردم تو و کونش رو میمالیدم . چون دیدم اعتراضی نمیکنه کم کم دستامو کاملا گذاشتم روی کونش و خیلی محکم میمالیدم . دیگه کاملا شق کرده بودم برا همین خواستم مایو رو در بیارم که با دستش مانع شد . از جاش بلند شد و چشم تو چشم شدیم . هیچی نمی گفت معلوم بود خیلی خجالت زده شده یکم بهش نگاه کردم و بعدش کاملا بغلش کردم و لبامو گذاشتم رو لباش . نفس هاش تندتر شده بودن ولی هیچ عکسالعملی نشون نمیداد که بعد چند ثانیه اون خودشم همراهیم کرد . یکم که باهاش لب گرفتم شروع کردم به میک زدن نوک سینه هاش و تا شکمش ادامه دادم . بعد مایوش رو درآوردم و کیرشو که کاملا راست شده بود با دستم ماساژ دادم و گذاشتم تو دهنم و براش ساک زدم که بعد دو سه دقیقه کیرشو درآورد و آبش ریخت رو زمین . بعدش به پشت خوابوندمش و بعد اینکه کونش رو یکم لیس زدم با روغن ماساژ سوراخ کونش رو چرب کردم و کیرمو گذاشتم دم سوراخش و آروم هل دادم تو که داد خفیف زد و من سریع کیرمو کشیدم بیرون و ازش عذرخواهی کردم چون فکر نمیکردم تا این حد دردش بگیره . بعدش با انگشتم سوراخش و یکم ماساژ دادم و چند بار انگشتمو کردم تو تا یکم جا باز کنه بعدش دوباره کیرمو تنظیم کردم و اینبار یکم راحت تر از دفعه قبل رفت تو و کم کم شروع کردم به تلمبه زدن و بعد چند دقیقه آبم اومد و ریختم رو کمرش . یه چند دقیقه تو اون حالت دراز کشیدیم و بعدش بلند شدیم و کمکش کردم تا خودشو تمیز کنه . بعد که لباس هاش رو پوشید چند بار لباشو بوسیدم و باهاش خداحافظی کردم و رفت .
نوشته: Bad Boy