اولین کس کردنم در ورود به ۲۶ سالگی

سلام به همه دوست داران انجمن کیر تو کس
این یک واقعیته که میخوام براتون بگم و اولین داستانیه که مینویسم و میخوام کامل و از قبل از اینکه به سکس برسه شروع کنم پس اگه طولانی بود به بزرگی خودتون ببخشید
اسم من امیر (مستعار) 26 سالمه و خاطره سکسم به دو سه ماه پیش برمیگرده
بزار اول بهتون بگم که اصلا اهل دختر بازی و این چیزا نیستم یعنی تمایلی به جنس مخالف زیاد ندارم و رک بگم بیشتر هم جنسگرا هستم. گی هستم.
از همون 15-16 سالگی من و رفیقم زدیم تو کار بچه بازی و تقریبا بیشتر بچه های محلمون رو سولاخشونو باز کرده بودیم . ولی من توی اون زمانئیه شریک جنسی ثابت داشتم تا تقریبا 22 سالگیم که دیگه اونم کم کم بزرگ شد و دیگه کمتر میدیدمش تا اینکه دیگه کلا ازش دور شدم و اون دانشگاه قبول شد و رفت شهرستان. خلاصه بگذریم
بعد اینکه خدمتم تموم شد رفتم سرکار و شبا کار میکردم . راستیتش شبا مسافرکشی میکردم . یه شب به همکارم زنگ زدم گفتم امشب هوای مارو داشته باش وضع خرابه یکم کار کنیم حداقل امشب . گفت باشه
یه چند تا سرویس انجام دادم و خلاصه دیگه خسته شده بودم و خوابم میومد طرفای ساعت 3 شب بود که توی ماشینم خواب بودم یهو گوشیم زنگ خورد . همکارم بود . گفت این شماره رو یادداشت کن برو دنبالش . منم شماره رو گرفتم و زنگ زدم گفتم خانوم کجا بیام دنبالتون . خلاصه ادرسو داد و رفتم دنبالش . کوچه هایی که ادرس داده بود خیلی کیری بود و گم شدم توی کوچه هاش . بهش زنگ زدم گفتم خانوم کجایین شما من نمیبینمتون . جفت راهنمامو روشن کردم منو دید و اومد سوار شد .
گفت بریم فلان جا گفتم باشه. توی راه داشت به یکی زنگ میزد که فک کنم گوشی طرف خاموش بود یا جواب نمیداد نمیدونم . نزدیک اون ادرس که شدم گفت ولش کن نظرم عوض شد بریم فلان جا . توی راه هم یه عابر وایستا گفتم باشه.
خلاصه یه عابربانک هم وایستادم و پول گرفت و حرکت کردیم به سمت مقصد که یهو گفت گرسنمه اقا ساندویچی الان کجا بازه و کرایتون چقد میشه بریم و برگردیم. گفتم خانوم 10 تومن دیگه بدی اوکیه . گفت پس باشه بریم
خلاصه یه فلافل براش گرفتم و بردم برسونمش . موقع پیاده شدن وقتی میخواست کرایشو حساب کنه دستشو یه جور بدی کشید روی دستم . فک کردم حالا اتفاقی بوده و زیاد توی نخش نرفتم . خلاصه پیاده شد و رفت
همکارمم زنگ زد گفت دو تا همبرگر برای ما هم بگیر بیار . خلاصه در ساندویچی بودم دیدم دختره پیام داد گفت ساندویچش خوشمزه نبود و فلان بو میداد . منم که میخواستم سر صحبتو باز کنم گفتم میخوای برات همبرگر بگیرم بیارم که گفت نه مرسی بی خیال
خلاصه اون شب گذشت و دیدم فرداش پی ام داد که بیا دنبالم منم الکی پیچوندمش و نرفتم اونم هی اسرار میکرد
روز بعدش دوباره ساعت 6 صبح پیام داد که بیا دنبالم منو ببر خونه . خلاصه ادرسو ازش گرفتم و رفتم دنبالش . درب خونه که رسیدیم بازم همون حرکت قبل رو انجام داد و دستشو موقع کرایه دادن کشید روی دستم . منم از فرصت استفاده کردم و یواش سر انگشتشو گرفتم که اونم ول نکرد و گرفت دستمو . یهو گفت وای دیوونه این چه کاریه کردی و فلان و خلاصه پیاده شد و رفت . منم رفتم پمپ بنزین که دیدم زنگ زد و گفت چرا این کارو کردی و فلان و منم شروع کردم مخ زنی که ازت خوشم اومده و این حرفا .
معلوم بود خیلی شهوتی بود . توی تلگرام که به هم پی ام میدادیم یهو بهم گفت عکس کیرتو بفرست ببینم منم براش فرستادم و گفت خیلی بزرگه چقد خوبه و فلان هی داشت قربون صدقش میرفت . حالا هر روز ازم عکس میخواست تا اینکه بهش گفتم دیگه عکس نمیدم باید خودت بیای لمسش کنی .
دیگه خلاصه بیشتر وقتا بهم زنگ میزد که برم دنبالش . راستی یادم رفت بگم که شمارشو سیو کردم و اسمش توی اینستا اومد بالا منم فالوش کردم. اسمش مهسا بود و 24 سالش .
دوباره یه شب بهم زنگ زد رفتم دنبالش گفت اول بریم گل بگیریم . گفتم ساعت 12 شب گل فروشی کجا بازه مگه . گفت خنگ منظورم ماریه . گفتم اها . خلاصه رفتیم گل گرفتیم و بهش گفتم بیا جلو بشین وحرکت کردیم گفت بهم بیا بکشیم گفتم مرسی الان میخوام برم سرکار نمیتونم . توی راه دستشو گرفتم و کردم توی شلوارم و داشت با کیرم بازی میکرد . بردم رسوندمش و قبل پیاده شدن توی کوچه تاریک وایستادم و ازش لب گرفتم چند دقیقه ای بعدشم رفت. اون شب گذشت تا اینکه
یادمه یه روز بهم زنگ زد روز تعطیل بود فک کنم تاسوعا و عاشورا بود زیاد ماشین توی خیابون نبود . ساعت 7 صبح بهم زنگ زد رفتم دنبالش و سوار شد گفت بریم خونه گفتم باشه . جلوتر وایستادم و اومد جلو نشست منم پرده های ماشینو کامل زده بودم . گفتم بهش سیگار داری . گفت اره کنت دارم میکشی . گفتم اره بده . توی راه از یه مسیری رفتم که دیر تر برسیم به خونشون .انداختم توی یه جاده صاف و طولانی و خلوت و اونم دستش توی شرتم بود و کیرمو میمالوند منم ازش لب میگرفتم و همینطور رانندگی میکردم تا اینکه کیرمو در اوردم براش و گفتم بخورش . یه نگاه بهش کرد و سرشو اورد جلو و شروع کرد به ساک زدن . یه چند دیقه ای خورد و گفت دیگه نمیتونم ادامه بدم و توی این حالت کمرم دید میگیره و جیش دارم و خلاصه نمیشه. منم همون روز کسی خونه نبود بهش گفتم بیا بریم خونه . گفت الان نه مامانم منتظرمه ظهر بهم زنگ بزن . منم ظهر هرچی بهش زنگ زدم یا خاموش بود یا جواب نمیداد لاشی منو پیچوند اون روز
خلاصه چند بار منو پیچوند و دیگه بیخیالش شدم . یک ماهی گذشت و بهش پیام ندادم و اصن شمارشم پاک کردم ولی توی اینستا جز فالورام بود.یه استوری از اهنگای خودم گذاشته بودم استوری اینستا که اون دیده بود و خوشش اومده بود گفت اینو کی خونده . گفتم خودم . گفت برام بفرستش . گفتم شمارتو ندارم شمارتو بده تا بفرستم . خلاصه براش فرستادم اهنگمو . گفت خیلی خوبه صداتو دوس دارم . اگه بازم اهنگ داری برام بفرست . منم یه 7-8 تا دیگه براش فرستادم . همون شب تا 5 صبح توی خیابون بودم و مسافرکشی میکردم و ساعت 5 دیگه اومدم خونه زیر پتو بودم دیدم دوباره پی ام داد که کجایی . منم گفتم توی خیابون . گفت میای دنبالم. گفتم باشه . خلاصه ادرسو گرفتم و رفتم اونجایی که گفت وایستادم .چند دیقه بعدش دیدم یه پژو پارس اومد پشت سرم وایستاد و اون ازش پیاده شد و گفت ضایع نکن گفتم تو پسر خالمی . خلاصه سوار شد و راه افتادیم . اون راننده پژو هم داشت پشت سرمون میومد و یه لحظه ازمون سبقت گرفت رفت جلو یهو مهسا گفت برو بپیچ اینو گمش کنیم منم سریع انداختم کوچه پسکوچه و گمش کردم و مهسا مست بود وقتی سوار شد بود مشروب پیچیده بود توی ماشین . بهش گفتم خوب کجا بودی تا الان گفت رفته بودیم کوه عشق و حال . بعدش گفت الان زوده برم خونه بریم یک ساعتی دور دور کنیم یکم هوا روشن بشه بعد بریم . گفتم اوکی
حرکت کردم و همینجور داشتم دور میزدم . از توی کیفش یه نصف رول گل اورد بیرون و شروع کرد به کشیدن وقتی تموم شد چشاشو بست و منم از فرصت استفاده کردم یه گوشه وایستادم و شروع کردم ازش لب گرفتن و گردنشو خوردن که شهوتیش کنم که موفق هم شدم .
بهم گفت من دلم کیرتو میخواد الان .
به خودم گفتم خب الان چیکار کنم . کجا برم من که جایی ندارم . توی ماشینم که نمیشه درست حال کرد .
خلاصه زنگ زدم به داداش بزرگم که خیلی باهام پایست . گفتم کجایی خونه ای . گفت نه بیرونم یک ساعت دیگه میرم خونه . گفتم من با دوس دخترم میخوام بیام خونتون الان . گفت باشه برو خانومم خونست. گفتم باشه
به مهسا گفتم خونه اوکی شد بریم . رفتم در خونه داداشم در زدم . زن داداشم اومد درو باز کرد و ماشینو بردم توی حیات
به زن داداشم گفتم . دوست دخترمم دنبالمه خجالت میکشه بیاد تو . گفت عه خجالت نداره که بیا خودم میام میارمش داخل . گفتم نه فقط تو برو توی اتاق خودم میارمش
خلاصه مهسا رو بردم توی اتاق و در رو قفل کردم و گفت چراغارو خاموش کن . بعدلخت شدم من سریع .
اون اینقد مست و چت بود که حال نداشت چشاشو باز کنه .
خودم کمکش کردم و لباساشو در اوردم
تقریبا ساعت 7 صبح میشد که رفتیم خونه داداشم
منم که نه کاندومی داشتم و نه قرص تاخیری و نه هیچ چیز دیگه ای
رفتم و روش خوابیدم و شروع کردم به خوردن لباش و گردنش و سینه هاشو میمالیدم و اومدم پایین و شروع کردم خوردن سینه هاش
نکبت دستشو گذاشته بود روی کسش و نزاشت بخورم کسشو منم بی خیال شدم . بهش گفتم از جلو اوکیه گفت اره
اینم بگم که اصلا از اون کسایی نبود که خیس باشه و راحت بره تو .
منم میخواستم بکنم نمیرفت تو . یکم تف زدم سر کیرم و کردم توش . راستیتش اصلا داغ نبود کسش ولی خب چه میشه کرد یه سه چهار تا تلمبه زدم کسکش ابم زرتی اومد هنوز 5 دیقه نشده بود منم ابمو خالی کردم روی دستمال و دوباره کردم توی کسش
شروع کردم تلمبه زدن و اونم هی اه و ناله میکرد زیرم .
این دفعه یک ربع بیست دیقه ای گذشت که دوباره ابم اومد برای بار دوم و حالتو عوض کردم بهش گفتم تو بیا روی من بشین بالا پایین شو
اون اومد بالا و منم زیرش . دیگه من ثابت بودم و اون خودشو بالا پایین میکرد . نزیک به نیم ساعت 40 دیقه توی همین حالت بودیم که دیدم دارم ارضا میشم برای بار سوم . سریع کشیدم بیرون و ریختم روی دستمال . اون همچنان پشتش به من بود . بهش گفتم مدل داگی میخوام بکنم . دیگه خسته شده بودم . یه ده دیقه ای داگی کردم و دیگه نا نداشتم توی همون حالت بهش گفتم بیا خودت عقب جلوشو . اونم شروع کرد. یک ربع 20 دیقه ای گذشت که حالتو عوض کردیم و خیلی خسته شده بودم و دوباره خوابوندمش و رفتم روش و پاهاشو دادم بالا و کردم توش و این دفعه داشتم تند تند تلمبه میزدم فقط میخواستم سریع ابم بیاد.بازم یه 20 دیقه ای توی همون حالت گاییدمش و اونم چشاشو بسته بود و فقط اه میکشید تا اینکه احساس کردم داره ابم میاد . کشیدم بیرون ریختم کف دستم و بعد دستمو تمیز کردم با دستمال . بهش گفتم دیگه بسه .
همونجور لخت زیر پتو باهم دراز کشیدیم و یه سیگارم روشن کردیم و کشیدیم و توی بغل هم خوابیدیم تا ظهر
ظهر هم بیدارش کردم و رسوندمش خونشون .
دیگه بهش پیام ندادم و هی توی فکر این بودم که بدون کاندوم کردمش نکنه حامله بشه و این حرفا
دو سه ماه گذشت و بهش پیام ندادم اونم پیام نداد متقابلا
تا اینکه دوباره بهش پی ام دادم بعد چند ماه و هی دو سه بار قرار گذاشتیم که بریم بیرون با هم که باز هی پیچوند چند بار منم باز فعلا بی خیالش شدم .
ولی خب از اولین سکسم راضی نبودم چون اونجوری که دوست داشتم بهم حال نداد و اینکه اصن یادم رفت از بس کس ندیده بودم همش از کس کردم و یادم رفت از کون بکنمش
ولی از زمان سکسم راضی بودم با اینکه 4 بار ارضا شدم ولی بازم به سکسم ادامه دادم
در پایان ببخشید اگه بد یا زیاد طولانی بود ولی خب میخواستم کامل و از اول ماجرا رو بدونید که چی شد که به اینجا رسید
اگه دوست داشتید که بگید تا از بچه بازیامم براتون بگم

نوشته: Wazarka

دکمه بازگشت به بالا