بابا تقسیم بر سه 48

دیگه بدون این که توجهی به اون  دو تا دخترم داشته باشم دست نینا رو گرفته و با هم رفتیم به اتاق خواب . -خب دخترم دختر گلم چطور بود -من چطور بودم بابایی -عالی عزیزم عالی من به وجود تو افتخار می کنم . فقط یادت باشه حواست باشه امشب عروس و ملکه من تویی باید کاری کنی که من همیشه ازت راضی باشم . امشب چون تو عروس من و رئیس خانومای اینجا هستی ظاهرا کبکت خروس می خونه ولی نباید اینو از یاد ببری که فردا شب و پس فردا شب من در کنار اون دو تا دخترای گلم هستم .. باید یه بر نامه ای هم بچینیم که شب جمعه ها رو اشتراکی کنیم و همه با هم باشیم و این باعث شه که یک تفاهمی بین شما خواهرا به وجود بیاد چون دیگه خسته شدم از بس به جنگ و دعواهای شما پیله کردم . -بابا من که با کسی دعوا ندارم . -در هر حال باید یه نظمی هم به این کار خودم بدم چون این جوری نمیشه . -حالا بابا نیما جونم بیا بریم دوباره همو بغل بزنیم . اون وقت هنوز هیچی نشده بهم میگی صبح شده زود تر بخواب . تقصیر من نیست ها . این یک ساعتو حساب نکن .. -اوخ که شما دخترا به من که رسیدین چقدر زرنگ میشین . من بهت چی بگم . تو دلم گفتم این مامانشون خدا رحمتی شد انگاری واسشون بد نشد . همشون شوهر نا خواسته کردند . -نینا بگو از کجات شروع کنم . ظاهرا کوسش دوباره رنگ و بوی خونو گرفته بود . حس کردم که از کوس لیسی خیلی خوشش اومده معطل نکردم . همون کوس کوچولوی ناز و خواستنی نینا رو با همون شرایط گذاشتمش توی دهنم -اوووووففففففف بابایی .. دلم ..دلم .. دللللم -قربون دلت . اونجا رو هم می خورم .. ولی یواش یواش .. سرمو وسط لا پای دختر نازم طوری می گردوندم که چونه و زبونم با سرعت رو کوس و چوچوله کوچیکش بگرده .. این بار بدون توجه به این که خواهراش صداشو بشنون یا نه شروع کرده بود به سر و صدا و جیغ و داد . -بابا بابا من اون کیر گنده اتو می خوام . همونو که خوشحالم کنه .. بیشتر سر حالم کنه .. چشام گرد شده بود . نینای زبون بسته منم بالاخره لب باز کرده بود . -عزیز دلم اونم بهت میدمش . اونم  یواش یواش .. ولی بابای بیچاره چیکار کنه . به من می گن دکتر زنان و دکتر کوس .. دیگه دکتر کون که نیستم . اگه یه موقع جر بخوری مایه رسواییه من این کونو کجا دست بگیرم و ببرم و به کی نشون بدم -خب عیبی نداره بابا جون چون تو دکتر زنان هستی و دکتر کوس همون بکن توی کوسم کون نمی خواد .. .. نمی دونم دیگه این یکی دخترم چی داشت می گفت . آب دهنمو نمی تونستم قورت بدم . بی جهت سرفه ام گرفته بود .-عزیزم خواهرات خیلی جلوتر از تو هستند هنوز راه عبورو باز نکردم . تازه شما باید از دواج کنین و شوهرتون واسه شما این راه رو باز کنه . هر کاری رو که پدر آدم واسه آدم انجام نمیده -حالا من اگه بخوام بابایی واسم باز کنه چی میشه -عزیزم شر درست نکن . اولا ساختمون بدنی تو اجازه نمیده . درست نیست . از طرفی من با این دو تا خواهرت چیکار کنم . -مجبور نیستی به اونا بگی . -ببین من اگه از الان بخوام تقلب و تخلف کنم و بی عدالتی , عادت می کنم و فر دا پس فردا به خودم این اجازه رو میدم که سر تو هم کلاه بذارم و این درست نیست . حالا اگه خسته شدی بگو تمومش کنم -بابا از این حرفا نزن تو اصلا باهام خوب نیستی .. -اگه بازم از این صحبتا کنی من اصلا میرم توی اتاق خودم می خوابم . اومدیم یه امشب حال کنیم . هرکدوم از شما باید یه بازی داشته باشین ;/; ساکت شد و من بالاخره با کوس لیسی تونستم طوری جیغشو به آسمون برسونم که می دونم قبل از اون دل نورا و نونا رو هم لرزوندم . طوری که بی صبرانه منتظر رسیدن شبهای دیگه بودند تا نوبت اونا شه . نینا سر حال سر حال شده بود و این کیر من بود که تشنه خالی کردن آبش بود و هوس داشت اونو از پا مینداخت . ولی تا اونجایی که می شد باید به این نوباوه خودم حال می دادم -حالا نوبت اونه که جوجوی نینا جونمو بخورم . -بابا جوجو نه سینه .. من حالا بزرگ شدم . یادت رفت یه ساعت پیش می گفتی سینه .. دوباره که چشات افتاد به نورا و نونا شده جوجو ;/; -عزیزم من حال می کنم که می گم جوجو تو چرا به دل می گیری و فکر می کنی که من تو رو بچه فرض می کنم .. وای حس کردم که الان اشکاش سرازیر میشه . من که حرف بدی بهش نزده بودم . عجب بد بختی شده .. مرد اینم از سه تا دخترکه  داری .. بهترین راه همون بود که یه جلق می زدی یا می رفتی به یکی از همین مریضای مرض دارت می چسبیدی و خودتو حلاص می کردی . آخه اینم شد بر نامه که با این دخترات داری پیاده می کنی .. فوری بغلش زده و شروع کردم به بوسیدن لباش .. -عزیزم خوشگل بابا .. من یه جور خاصی دوستت دارم فقط به اون دو تا خواهرات نگو که حسودیشون میشه .. یه لبخندی زد و فهمیدم که تونستم یه جوری راضیش کنم . حالا قمبل کن که بابایی با کونت خیلی کار داره .. عزیزم منم هوس دارم دیگه خودت الان کوست سرخ شده و تنت مثل تن آدمای تب دار شده منم دلم می خواد -بابا پس منم دارم بهت حال میدم -آره عزیزم .. از اون کرمهای شل و منقبض کننده عضلاتو آورده و تا می تونستم رو سوراخ کون نینا و سر کیرم مالیدم .. چه مکافاتی داشتم واسه گاییدن این دختر .. هر چند کون کردن خیلی مزه میده ولی وقتی برای اولین بار بخوای به کونی رو بکنی اونم یه کون تنگ و اونم کون دختر خودتو یه حس عجیبی به آدم دست میده که دلسوزیش بیشتر از هوس و کیف اونه .. -بابا دستتو بذار جلو دهنم خیلی دردم میاد . نمی خوام صدای جیغ منو خواهرام بشنون و فکر کنن چه دختر ضعیفی هستم -عزیزم اونا هنوزم که هنوزه موقع کون دادن ناله می کنن و جیغ می کشن . این سگ مصب طوریه که به این نون وماست ها اون جوری گشاد بشو نیست که به این زودیها از فرو رفتن کیر دردش نگیره … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا