بعد ازدواج متوجه شدم

سلام دوستان
من حدود 33 هست ازدواج کردم شب اول عروسی زنم گفت آمادگی نداره براه سکس از جلو و طبق سنت پوسیده یک سری از بزرگترا پشت درب اتاق منتظر بودن منم یواشکی بخاطر زنم دست خودمو بریدم و دستمال خونی دادم بيرون خلاصه اونشب گذشت چند شب بعد وقتی سکس جلو آنجام دادم متوجه شدم که زنم پرده نداره خیلی گریه کرد گفت گول خوردم ازونجایی که خیلی دوسش داستم گذشت کردم وتا این لحظه براه خودم بعنوان راز نگه داشتم ولی بعد مدتی کم یک روز صاحب خونمون جلوی منو گرفت گفت وقتی نیستی زنت میره بیرون یا یکسره چندتا جوووون میان دم درب خونه خلاصه یک فکری بکن وقتی از زنم پرسیدم اول انکار کرد ولی بعد زد زیره گریه گفت اونا دونفر هستن دست از سرم برنمیدارن هرچی التماس میکنم ولی خودم متوجه شدم که بازم زممو کردن رفتیم دم درب خونه یکی از دوست پسرایه زنم بهش گفتم هرچی بوده مربوط به گذشته بوده دیگه دست از سر زنم بردارید یک شب تو همون منطقه یکی از اقوام مغازه داره رفتم یک سری بزنم حال احوالپرسی فامیلمون گفت بیمعرفتی منو دعوت نکردی عروسی منم عذرخواهی کردم گفتم از تو محل شما دختر گرفتم گفت از کدوم کوچه تا آدرس دادم تقریبی یهو همکارش گفت دختر فلانی رو گرفتی تو محل ما هستن گفتم اره یک پوست خندی زد گفت مبارک باشه ولی خودم متوجه شدم یک جریانی هست خداحافظی کردم اومدم خونه یک دستی زدم به زنم گفتم با فلان مغازه چه سرسری داری انکار کرد بعد کلی اعصاب خوردی فهمیدم وقتی مکان نداشتن زنمو میبردن مغازه تو بالکن ميکردن حتی یکی از بکنای زنم همون فامیلمون بوده میخوام بگم دوستان قبل عروسی حتما تحقیق کنید چون بعد اون موضوع بازم خیلی رنم بهم خیانت کرده ولی به دلایلی نتونستم ثابت کنم ویا طلاق بدم زنمو ببخشید حوصله شمارو سر اوردم

نوشته: BEGM

دکمه بازگشت به بالا