بهشت قسمت ششم

گفت: امیرجون .. به پرستو گفتم … محسن که رفت شهرستان، من میام اینجا ….. امشب هم خیلی خوش گذشت…… مرسی…. همه هموبوسیدیم وخداحافظی کردیم ……. من وپرستواونا را تاپشت درآپارتمان همراهی کردیم……… من وپرستوآن شب را بایک آرامش خاطرتوی بغل هم به صبح رساندیم…. گفت: امیرجون .. به پرستو گفتم … محسن که رفت شهرستان، من میام اینجا ….. امشب هم خیلی خوش گذشت…… مرسی…. همه هموبوسیدیم وخداحافظی کردیم ……. من وپرستواونا را تاپشت درآپارتمان همراهی کردیم……… من وپرستوآن شب را بایک آرامش خاطرتوی بغل هم به صبح رساندیم…. گفت: امیرجون .. به پرستو گفتم … محسن که رفت شهرستان، من میام اینجا ….. امشب هم خیلی خوش گذشت…… مرسی…. همه هموبوسیدیم وخداحافظی کردیم ……. من وپرستواونا را تاپشت درآپارتمان همراهی کردیم……… من وپرستوآن شب را بایک آرامش خاطرتوی بغل هم به صبح رساندیم…. گفت : امیرجون… این محسنی که اینطوری آروم گیر داده به پرستو…. اینجوری ساکت نه بینش؟ ، اون این حالت گائیدن کون راخیلی دوست داره ، اون عاشق کون تنگه!…. مخصوصاً اگه مثل کون پرستو جون دست اول و سفیدوخوشگل هم باشه!…. اون منوهم همینطور مست میکنه وهمینجوری ازعقب وجلو میکنه…. تواین حالت خودش هم حال میکنه ولی من جرمیخورم ….. جیغ میزنم… اما بعدش خیلی با حال به گائیدنم ادامه میده وتلمبه میزنه….. امیرجون یکشب میام پیشت همه چی رو برات تعریف میکنم….. حرفای منیر بوی مستی میداد….. زیادتوجه نکردم…. ولی باهمین حرفاش خیلی حشری شدم……. وچون منیرجون کمی بیشتردولاشده بود…. شروع کردم تلمبه زدن….. آبگاهشوسفت گرفته ونمیگذاشتم تکون بخوره…… به نفس نفس افتادم….. منیرهم آه وناله اش در اومده بود…. ریتم گائیدنموسرعت دادم….. تواین وسط آه وناله پرستوهم تبدیل به جیغ شده بود……. نگاه کردم دیدم محسن هم دیوانه وار داره تلمبه میزنه….. وباصدای بلند اووف…اووف میکنه مثل اینکه داشت آبش میومد….. چون یک دفعه چنان تپوند توکون پرستو که جیغ بلندپرستودراومدو ولوشد روتخت…. محسن هم که خیس عرق شده بودونفس نفس میزدوهن و..هن.. میکرد…خودشوانداخت روی کون سفید وقلمبه پرستو…. چون کمی چرخیده بودن وتقریباً پشتشون طرفم بودبخوبی دیدم که فقط خایه های محسن بیرونندوتمام کیرش رفته تو کون پرستو!… وآبمنی از اطراف کیرش داره میریزه بیرون…… مثل اینکه هردوشون باهم آبشون اومده وازحال رفته بودن….. باصدای جیغ منیرولرزش بدنش بخودم اومدم….. منیر به اورگاسم رسیده بودوبی حال شده بودمنم باچندضربه شدیدکیرموتا اونجا که جاداشت تپوندم توکوسش وآبموریختم توش… منیرتکونی خوردوافتادروتخت .. منم همونطورخوابیدم روش………. حدود سه….. چهاردقیقه ای بیحال افتاده بودم روی منیر……. سستیم که رفع شد، پاشدم… لای پای منیرتا زانواش ازآبمنی خیس .. خیس شده بود اوبی حال دراز کشیده بود… نگاه کردم دیدم محسن هنوز روی کون پرستوافتاده …… پرستوهم مثل این که غش کرده باشه زیرهیکل محسن ولوشده بود وبجای نفس کشیدن خورناسه میکشید ، فکرکنم از لذت کون دادن به یک غریبه بیهوش شده بود!!………. پاشدم رفتم سراغ محسن که صداش کنم تاازروی پرستو پاشه ودرعین حال ببینم کیرش چقدربزرگه؟ دستمو گذاشتم روشونه ش صداش کردم……. سرشو برگردوند طرفم…. باحیرت نگاهم کرد!…… گفتم: پاشوبابا چه خبره؟…. توکه زنموکشتی!…. پاشدوخیلی بااحتیاط وآروم کیرشو کشید بیرون….. عجب کیر کلفت وسفیدی!…. هنوز شق بودوخیس …. محسن روشوطرفم کردو…… گفت : امیرجون خوب بامنیر حال کردی ها؟….. منیرجون خیلی اهل حاله…. خیلی از این اخلاقش خوشم میاد…. نگاه کن….. چه از حال رفته؟…….. من واون با دوستامون خیلی حال میکنیم!…. البته نه به اندازه امشب!…. خواستم چیزی بگم دیدم کیرمحسن خان داره باد میکنه وبزرگتر میشه! …. اینو که دیدم کیرمنم شروع کردبه شق کردن……. ته کیرمحسن خیلی کلفت بود…. باورم نمیشد کیرش به این کلفتی باشه؟.. همینطورکه کیرش دل میزد باانگشتش سوراخ کون پرستوراکه خیس از آبمنی بود میمالند!!…… این کارش برام جالب بود……….. گفتم :محسن معلومه چیکارمیکنی؟…. محسن درحالیکه هنوز سخت حشری بود وآب دهنشو که پر شده بود قورت میداد…. گفت: امیرجون… این زنی که توداری یک تیکه جواهره که همتا نداره؟… حیف که قدرشو نمیدونی؟…. وقتی آوردمش تواتاق وخوب نگاهش کردم .. دیدم همه چیش تکه، هیکل عالی و خوش ترکیب ، پوست سفید وصیقلی ، بدن صاف وبدون مو!… سینه های سفت ونوک گلی!.. وجالب تر عجب کوس وکون مشتی داره عینهو غنچه نشکفته!……. غنچه قرمزی که هنوز بازنشده؟…. وای که نمیدونی چه حالی شدم؟…. باورم نمیشد توشب اول مهمونی همچو لعبت نازی گیرم بیاد؟… بوسیدمش.. بوئیدمش… ولیسش زدم …ازاینکه این غنچه خوشگلو بمن سپردی تا من بازش کنم ….هول شدم…. جداًاون یک تیکه جواهره که تانداره ؟….. تاحالا زنی به این زیبائی وخوشگلی ندیدم……. گفتم : چه خبره بابا انگار تا حالا زن ندیدی…. ماشاءاله منیر به این خوشگلی وزیبائی ….. و چه حالی هم میده ….. محسن درحالیکه کیرشقشو درسوراخ کون پرستو میمالوند…….. گفت:هیچ تاحالا ازاین کون استفاده کردی ببینی چیه؟….. چقدرتنگه وپر؟…. عینهو کون پسر میمونه!…. اینو جدی میگم!… توی هرصدهزارتازن شایدیکی اینجور کون تنگ وپری داشته باشه؟…… مهمتراینکه این نوع کون به این زودیا وا نمیره وشل نمیشه…… جالب تراینکه خودش بیشتر دوست داره ازکون حال کنه !!…. من که ازش سیر نمیشم و دارم میمیرم براش!!…… باحرفای محسن حسابی حشری شدم وشق کرده بودم .. محسن یک نگاه به کیر شقم کردو…… گفت: امیرجون کون منیرهم خیلی باحاله !!..اونم یک لعبته.. ها ؟ دست کم نگیرش… بین دوستام هزارتا خاطرخواه داره!… کوس خوبی هم داره!… منیرعاشق کیرغریبه هاس !!… اون همیشه با دوستام خوب حال میکنه!!…. بهش برس…. محسن همانطورکه حرفاشو میزد ، خودشویواش یواش کشوند روکون پرستوو دستاشوبردزیرشکم پرستو….. زانوزدوکون پرستوراکشید بالا طرف خودش.. … پرستو ناله ای کردوچشاشو بازکردوبا یک حالت مستی ….. گفت : محسن جون.. خیلی بهم حال دادی .. مرسی… ولی خیلی خسته شدم …. حالاهم دوست دارم همینطورتاصبح توبغل گرمت این زیر بخوابم…. میشه همینطوربخوابی روم؟…اینجوری بیشتر حال میکنم….. این حالتوهم من دوست دارم هم امیر!….. امیردوست داره تو روم بخوابی ونگاه کنه!!….. محسن زانوشو سست کردودرحالیکه سرکیرشوتفی کرده بود اونو گذاشت درسوراخ کون پرستووآروم خوابیدروکون وبدن پرستو…….. پرستوهمینطورکه دمر زیرمحسن خوابیده بود، زانواشو جمع کردتاکونش بهترتوبغل محسن جابگیره!! توهمون حال هم دستاشوآورد پشت ولنبراشوگرفت وکشید به دوطرف تا سوراخ کونش بیشتر بازشه …… که یهو جیغی کشیدوولوشد روتشک….. فکرنمیکرد کیرمحسن هنوز شق وکلفت مونده باشه!…… با فشاری که محسن داده بود فکرکنم تا خایه کیرشو کرده بود توکون تنگ پرستو!!….. توهمون حالت بدون اینکه تکون بخوره خوابید روپرستو ودیگه تکون نخوردتاپرستو خودش کونشو شل کنه!…… ولی همین فشارباعث شدتاکون پرستوبازبازشه… محسن کمی کون خودشوآورد بالا وخیلی آروم سعی میکرد فشاربیشتری به کون پرستوبیاره تا بهتر وبیشتر کیرشو توکون تنگ وداغ پراز آبمنی پرستوجاکنه…….. بااین حرکت لنبرای کون پرستوژله ائی تکون میخورد و….آخ.. واوخ ..هردوشون دراومده بود……. یکباره دیگه پرستوجیغ کشیداوصدای مامان جونش میزد!!………. برای اولین باربودکه باصدای بلندوخیلی سکسی مامان جون …. مامان جون میکرد…. محسن هم باقدرت تمام خودشومیکوبید روکون پرستوو… اوف..اوف… میکرد.. محسن حدود بیست دقیقه ای تلمبه زد وجیغ پرستو رادرآوردتاآبش اومد…آخ بلندی کشیدو باآرامی کیرشو درحالیکه آبمنی ازش میریخت کشیدبیرون….. انصافاًمحسن کیرکلفت وخوش تراشی داشت که کمرش یک قوس کمونی داشت….. پرستوحق داشت باهاش حال کنه…. محسن درحالیکه با انگشت اطراف سوراخ قرمزو خیس کون پرستو را مالش میداد بادست دیگش کمرکیرشو گرفته واونومیکشید به لنبرای گلی رنگ کون پرستوتا آبمنی هاشو پاک کنه!…. نگاه به کون پرستوکردم …. چقدرکونش باحاله….. لنبراش وپشت روناش ازفشار گائیدن محسن قرمزشده بود… چندجای کونش هم کبودبود!!…… ازنزدک نگاهی به سوراخ کونش کردم… صورتی گلی .. ویک مقدار بازمونده بود… توش پرآبمنی بودکه ازش ریخته بودلای پاهاش وسرریزکرده رفته طرف روناوکوسش… حلقه دورکونش داشت دل میزدوبازی میکردکه جمع شه… ولی مثل اینکه ماهیچه زورش نمیرسید بیشترازاین جمعش کنه…. باهربارجمع شدن مقداری آبمنی ازسوراخ کونش میریخت بیرون…. منظره جالبی بودتاحالا ندیده بودم….. محسن هم با انگشت دوراونو ماساژ میداد…. داشتم فکرمیکردم…… نکنه کونش همینطورباز بمونه؟…. تواین فکربودم که ….. دستی اومد روشونم … برگشتم.. دیدم منیرخانومه…… متوجه نگاهم شدو……… گفت: نگران نباش!… محسن خوب بکارش وارده!.. میدونه چیکارکنه… همیشه اینجوریه!…. مال منم اولش اینجوری شد…. ولی زود خوب شد!…. محسن میدونه چیکار کنه …. بااین ماساژی که میده هم دردش کم میشه هم پرستو خوشش میاد!… خواستم بگم آخه پرستو باراولش نیست که کون داده سه ساله من دارم اونو ازکون میکنم!!!… ولی هیچ موقع اینجوری بازنشده؟….. ولی یادکلفتی کیرمحسن افتادم….. ودیگه چیزی نگفتم….. محسن بایک دستمال خودشو پاک کردورفت طرف دستشوئی…… منیرخودشوچسبوند بهم وصورتشوآوردنزدیکترو…….. گفت: امیرجون .. چون خیلی دوست دارم میخوام قبل ازاینکه محسن بیاد یک چیزی بهت بگم…. لباشو بوسیدم ودستاموازپشت کشیدم رولنبرای لخت کونش و……. گفتم : بگوعزیزم.. تودیگه مال منی…. بگو؟… گفت:..امیرجون اگرمحسن یک وقت گفت حالاکه اینقدرقاطی شدیم بیابعضی شب ها جای پرستوومنوباهم عوض کنیم!..یعنی اون پرستورا جای من ببره خونه… ومن جای پرستو بمونم اینجا… قبول نکنی…ها؟……خوب ؟… گفتم :..چرا منیر جون؟ اینکه خیلی خوبه یک تنوع عالیه چرا قبول نکنم؟… گفت: هرچی میگم گوش کن…. چراشووقتی اومدم اینجا بهت میگم.. وجریان رامفصل برات تعریف میکنم!…… فقط اینو بهت بگم که محسن عاشق کونه!!…. حالابا محسن برو دوش بگیریدتا منم پرستوجونوصداش کنم … و باهم بریم حموم وزیادمعطل نشیم….. من ومحسن باهم رفتیم دوش گرفتیم، توی حمام خوب به کلفتی کیر محسن نگاه کردم علیرغم اینکه کیرش خوابیده بودولی چون بزرگترازحدمعمول بودبه نظرمیومد که نیم خیزمونده!.. .. منیرراست میگفت ته کیرمحسن کلفت بود ولی کله ش زیادبزرگ نبودازختنه گاه به ته کیرش کلفت وکلفتر میشد.. باکیرخودم که مقایسه اش کردم مال اون کمرش تقریباً دوسه سانت کشیده تربود!! موقعی که داشتیم خودمونوخشک میکردیم محسن روبمن کردو…. گفت:امیرجون خیلی ازت ممنونم برای امشب وهمه چیز، من با پرستوخیلی حال کردم…… کاش توهم به اندازه من ، بامنیرحال کرده باشی؟…. من که خیلی حال کردم…. راستش امیرجون تاحالا همچوشبی را تو عمرم نداشتم …. جداً زن خیلی باحال وخوشگلی داری!…. درهرصورت خیلی ازت ممنونم!!…. امشب مارا ساختی!!…. فکرکردم هنوز با منیر کارداری منم خواستم برگردم بقیه کارمو با پرستو جون ادامه بدم که دیدم داری میای بری حمام؟!!…. ازحرفها وتعریف های محسن حسابی حال کردم….. حدس میزدم هرکه این کوس و کونو بکنه … بایدهم حال کنه وهم تعریف!…. گفتم : محسن جون توکه اینقدر خوشت اومده چرا زودتموم کردی!… اون که دراختیارت بود؟…. حالا هم وقت زیاده……. امشب سه شنبه شبه…. اگه میخوای یکبرنامه برای پنجشنه شب جورکن تاباز دورهم باشیم وخوش بگذرونیم؟ .. .. نظرت چیه؟ … امشب به من که خیلی خوش گذشت وبا منیر جون هم خیلی حال کردم..اونم ماهه….. ازکارای توهم خیلی خوشم اومد.. خیلی باحالی… اینطورکه ازنزدیک دیدم پرستوهم خیلی باهات حال کرده….. منم ازت ممنونم…. گفت: فردا من عازم شهرستان هستم.. وشنبه برمیگردم… ..اگرمیدونستم دعوت شما به این خوبی حال میده ؟ قول رفتنو نمیدادم!.. ولی اگه دوست داری یک پیشنهاد بهت میدم؟….. تاهم توبیشتر ازمنیر لذت ببری ! هم من وپرستویک حال حسابی بکنیم!…. گفتم: چکارکنیم؟ گفت:امشب منیرو میزارم اینجا…!!؟… درعوض پرستوجونو باخودم میبرم خونه؟ .. موافقی؟ ! …. فردا صبح هم تحویلت میدم…. چطوره؟.. خوبه؟…… چهارتائی امشبو تاصبح حال میکنیم… خوشت میاد؟……… یادحرف منیر افتادم که گفته بود این کارونکن برای همین …… گفتم : محسن جون … خیلی دلم میخواست این کاررومیکردم ولی اجازه بده توی روزهای آینده این برنامه را اجراکنیم …… حالا هم عجله نکن …. قول بهت میدم هروقت اومدین اینجا یامااومدیم اونجا پرستورا دربست دراختیارت بزارم… خوبه؟….. دوست دارم جلوم حسابی باهاش حال کنی!!…امشب خیلی از کارات لذت بردم وحال کردم….. خیلی وقت بود که هوس کرده بودم یکی جلو روم پرستورا بکنه ومن ببینم ولذت ببرم!!…. من عاشق این کارم!!…. وقتی نگاه میکردم باچه حرص وولعی اونومیکنی نمیدونی چه حالی پیدا کردم… اصلاً منیرو فراموش کردم!!…. مخصوصاً وقتی خوابیدی روکونش واونواز کون میکردی… دیدی چه کون مشتی داره؟!… ولی من دوست دارم این دفعه اونوسگی بکنی !.. این پوزیشنوخیلی دوست دارم!!….ازالان ازت میخوام که ایندفعه حتماً این کارروجلوروم بکنی!!….. تا حسابی حال کنم!…….. گفت:خوشم میاد اخلاق خودموداری؟… توهم مثل من اینجوری حال میکنی؟… آی فدات شم که خیلی باحالی؟… حالا که قولشو بهم دادی راضی شدم… قربونتم میرم… ضمناً حالا که از نزدیک به خصوصیات اخلاقی تووپرستوجون آشناشدم و خوب شناختمتون!! ازاین لحظه منیرجون منم دربست دراختیارته….. بهش میگم هرموقع که نیستم یا خودش هوس کرد بیاداینجا وباهاش حال کنی……….. بریم که دیرشد!.. درحالیکه هردوبااین حرفها شق کرده بودیم ازحموم دراومدیم…… توی هال منیروپرستوباهمون لباسهای تنگ وچسبون منتظر مابودن تا برن دوش بگیرن….. ماراکه دیدن خندیدن ورفتن طرف حموم…… من ومحسن درحالیکه هرکدوم تویک فکر جداگانه بودیم وحال میکردیم…. نشستیم توپذیرائی…… چندلحظه ای ساکت بودیم…. من روموکردم طرفش و…….. گفتم : محسن جون ازاین اخلا قتم خوشم اومدهمیشه اسلحت آماده شلیکه…. هردومون خندیدیم…… ومن ادامه دادم : اینو هم بگم….. مدتی بود دنبال دوستی مثل تومیگشتم، که هم باصفا باشه وهم اهل دل ، بدون وسواس واخلاقش هم عینهواخلاق خودم باشه!…. خوب تواین وسط اگرخانمش هم مثل پرستو ساده وبی آلایش ومهمتر خوشگل باشه،چه بهتر؟ !!…. خوشبختانه بااومدن توومنیربه اینجا خیلی زود به اونچه که دوست داشتم رسیدم…… ویقین دارم پرستوهم مثل من ازاین آشنائی خوشحال.. خوشحاله!…. محسن درحالیکه ازروی شلوار، کیرشق شده شوجابجا میکرد……. گفت: امیرجان.. منم خیلی خوشحالم ازاینکه با دوستان خوبی مثل تووپرستوجون وسیله منیرآشناشدم ، حالاامیرجون صبرکن ازسفر برگردم ، اگه دوست داشتی بادوتاازدوستای خوبم که اوناهم مثل خودت اهل حالندوخانمای بسیارخوشگل و دوست داشتنی دارن ، آشنات کنم؟!.. اونوقت ببین گروهی چه حالی میکنیم!… مخصوصاً توشبهای طولا نی زمستون !….. راستی چراتاحالا با پرستوازعقب کارنکردی ؟!….. حیف نیست؟…. من تاحالا کون حلقوی نکرده بودم … امشب برای اولین بار بود که هچو کونی کردم!…. میگن همچو کونی رااگرتویک شب صدنفرهم بکنن نه شل میشه نه گشاد!!….یعنی نیم ساعت بعد مثل اولش آک آک میشه خوش بحالت.. کاش کون منیرهم حلقوی بود…گاهی شبها که دوستام میان اونجا دودفعه که ازکون میکننش دیگه تا صبح باز بازه…ولی خوب انصافاً منیرموقع کون دادن خیلی حال میده…. گفتم: امیر جون همینطور که گفتی کون پرستو حلقویه!.. براهمین نشون نمیده که من چقدرباهاش کارکردم!!…. براهمین بودکه میگفت دوست داره تاصبح روکونش بخوابی اون ازکون دادن لذت میبره!!… من جونم به اون بستگی داره!……. تواین موقع پرستوومنیردرحالیکه میخندیدن ازحموم دراومدن…… وای………. خودشونوچی ساخته بودن….. یکی یک شورت کوتاه وچسبون…..اونقدرکوتاه که وقتی پشت بما کردن ورفتن طرف آشپزخونه …… پرستو را دیدم که نصف لنبر کونش ازپائین شورت قلنبه زده بودبیرون! …. منیروکه نگو، هردوطرف شرتش جمع شده ورفته بود لای چاک کون گرد وسفیدش ، طوریکه کونش بزرگترو لنبراش خوشگلتر به نظرمیرسید وهرقدم که برمیداشت لنبراش ژله ای تکون میخوردن وخیلی جالب بالاوپائین میپریدن !.. فکرکنم این ایده منیربوده که قبل ازبیرون اومدن ازحمام اینجوری خودشونو درست کرده بودن!! …. شایدهم برای همین میخندیدن!!.. چشم ازکون منیربرنمیداشتم بازی لنبرای کونش حشرترین منظره سکسی را ساخته بود… یک نگاه به کون پرستوکردم خوشگلی وزیبائی و قردادنش کیرمرده راشق میکرد!!… به نظرمیومد درراه رفتنش کمی مشگل داره….. از تجسم اینکه کلفتی کیرمحسن و طولا نی شدن مدت گائیدن کون پرستوبرای کونش مشگل بوجودآورده ازشق دردداشتم میترکیدم …. برایک لحظه محسنو نگاه کردم، اونم درحالیکه ازرومبل نیم خیزشده و کیرشوسفت گرفته بودتمام قدرت ووجودشوتوچشاش متمرکزکرده و مثل یک گرگ گرسنه که درکمین شکارش باشه ، بدون اینکه پلک بهم بزنه چشم به کون پرستو دوخته بود …….. چه حالی کردم وقتی محسنو بااین حال دیدم!.. کون منیروپرستورا فراموش کردم وچشم به حالت حشری محسن دوختم …. شهوت تمام وجودشوگرفته بود…… ازاینکه پرستو تونسته بود تواولین دیداراینچنین محسن را بخودش جلب کنه وکونش اینجوری موردتوجه قراربگیره لذت میبردم ….. دریک حالت شهوانی سکرآورغرق شده بودم دوست داشتم همون موقع محسن می پریدروپرستوواونوبحالت سگی و به زورازکون میگائیدوجیغشودرمیاورد ، ازتجسم این صحنه تمام بدنم داغ شده بود!…. طاقت نیاوردم رو به محسن کردم و…… گفتم: محسن جون چی شده خیلی حشری شدی؟…. مثل اینکه تاحالاً کون ندیدی؟ ..چته بابا حول شدی….. خوب اگه خیلی آمپرت رفته بالا معطل نکن به پروهمینجاپرستورا سگی از کون بکن! تاهم تو بخواستت برسی هم من از دیدن کون کردنت لذت ببرم…. پاشو.. پاشو دیگه معطل نکن!!…… وپرستورا صداکردم وگفتم یک لحظه بیاد اینجا…… محسن درحالیکه شهوت سراپاشو گرفته بود باهیجان ولرزش صدا گفت… دوست دارم… ولی ممکنه پرستو آمادگیشو نداشته باشه وناراحت بشه وازمن دلخوربشه…. پریدم تو حرفش وگفتم:…. نه اون کون دادنو دوست داره!… مخصوصاً اگر بدونه که من پیشنهاددادم!…. بزار ازش بپرسم!…. اگه قبول کردهمینجاجلوی من ومنیر… اوکه!!…. پرستو اومد…. دستشو گرفتم واونوکشیدم طرف خودم لپشو بوسیدم و درگوشش گفتم میخواستم ازت خواهش کنم اجازه بده اون پوزیشنی که محسن تواتاق خواب باهات انجام داده ، یکبار دیگه اینجا باهات تکرار کنه !……….. پرستو دست منو گرفت وکشیدبرد طرف اتاق خواب ….. اونجا گفت … امیر جون مال محسن خیلی کلفته … هنوز درد دارم…. اونم که تازه کرده… چی شده که دوباره میخواد….. گفتم : ببین توخیلی خوشگل وزیبائی … من که شوهرتم بادیدن این همه زیبائی حشری شدم وای بحال اون ….. نمیدونی وقتی از حموم دراومدی باچه حسرت وشهوتی نگات میکرد…..حشری شدن اون رومنم اثر گذاشت برا همین بهش گفتم اگر خیلی آتشی شدی میتونه کارشو باهات تکرار کنه … براهمین صدات کردم…. الهی قربونت برم ….. بزار اونم اززیبائی وخوشگلیت استفاده کنه خصوصاً اینکه حالا توحال عادی ودیگه مست نیست!……. حالااین کار برامن دلچسبه!.. خوب عزیزم………. پرستوگفت: یعنی…تودوست داری او یکبار دیگه منواز…..؟…. گفتم: آره… ما باهم قرار گذاشتیم…. نمیدونی با چه حرص وولعی این کارو انجام میده….. ضمناً اون فردا میره مسافرت وتاشنبه برنمیگرده….. پرستوگفت: خوب باشه تواتاق؟……. گفتم : نه دیگه تو اتاق نه … توپذیرائی….. البته اجازه بده هرکاری دوست داره انجام بده!… تامنم ازدیدن کاراش حال کنم ولذت ببرم!…باشه؟….. پرستو قرمز شدوگفت باشه!!….. باهم اومدیم تو پذیرائی….. از منیر خواهش کردم کمی مشروب برای پرستوبریزه تولیوان وبهش بده بخوره!……. منیر ماتش برده بودکه برنامه چیه؟…. گفتم : منیرجان محسن دوست داره برنامه اشوبا پرستو تکرارکنه!….منم ازپرستوخواهش کردم قبول کنه…. چطوره ؟… منیر بدون اینکه حرفی بزنه یک لیوان را نصفه مشروب کردوداددست پرستو…. ….. من از روی مبل بلند شدم وپرستو رابغل کردم ولباشو بوسیدم…. دستی به کونش کشیدم وآروم اونو چرخوندم وکونشو کردم طرف محسن که هنوز نشسته بود…. گفتم محسن جون ببین حرف نداره!…. محسن خنده کنان گفت تودنیا تکه ومثل نداره!… پاشدواومد طرف ما…. مشروب کارخودشو کرده بود … پرستو داغ شده وصورتش گل انداخت بود…. دوباره اونوبوسیدم وتحویل محسن دادمش…. محسن از پشت خودشو چسبوند بکون پرستووبادودست سینه های اون گرفت وشروع کردبا اونا بازی کردن و مکررپشت گردن پرستورا لیس میزد وماچ میکرد….. منم بیکار ننشستم بخاطراینکه پرستو زودتر حشری بشه شروع کردم شکم وناف خوشگلشو لیس زدن… کمی شلوارکشو کشیدم پائین وبرجستگی بالا کوسشو بوسیدن وبوئیدن ….. کم کم بازبونم چوچوله شو لیس زدن…. محسن هم ازپشت خودشو به اون میمالوند وسعی میکرد کون داغ پرستورا بماله به کیرش…… من دیگه طاقت نیاوردم و خم شدم وشرت پرستو را ازپاش درآوردم وباکمک محسن تاپشو هم درآوردیم…. ازدیدن سینه های برجسته نوک گلی وناف گود وخوشگلش لذت بردم…. ازپرستو خواستم روی فرش چهاردست وپا زانو بزنه!…. تا پرستو خم شدکه زانو بزنه من سریع شلوار محسنو کشیدم پائین … کیرش مثل فنر پرید بیرون به حد اعلای شقی رسیده بود!… فوری دستمو تفی کردم ومالیدم روی کیر محسن !…. عجب کیرداغ وکلفتی بود!… محسن شلوارشو از پاش درآوردوپشت سرپرستو زانوزدوشروع کرد سوراخ کون پرستوراباحرص لیس زدن….. صدای نفس نفس پرستو شنیده میشد…. محسن سعی میکردزبونشو بکنه تو سوراخ کون پرستو….. خم شدم ودوطرف لمبرای کون پرستو را ازطرفین گرفتم وازهم بازکردم تا کارمحسن راحت تر بشه…. محسن خوب که لیس زد…. پاشد درحالیکه یک تف گنده انداخت درکون پرستو، کمر کیر کلفتشو گرفت و سر اونو گذاشت درسوراخ کون پرستوودودستی آبگاه پرستو را سفت گرفت وفشار داد!… آخ پرستوبلند شد…. گفت یواش … محسن جون یواش عجله نکن خوب اون تف بزن ویکم بمالش …. بزار خودم کمکت کنم!…. منم رفتم جلوی پرستو وکیرموکه ازشقی داشت میترکید گرفتم جلوی دهنش…… پرستو زبونشو درآوردومثل بستنی چوبی اونولیس میزد!….. بافشاریکه محسن به کون پرستو داد .. جیغ پرستو دراومد….. ازجلوی پرستو اومدم کنار دیدم محسن نصف کیرشو تپونده تو کون پرستووداره آروم آروم سعی میکنه بقیه کیرشوهم بکنه تو……….. پرستو همینطورکه ناله میکردگفت محسن جون خیلی آروم فشار بده تاهمش بره تو…. آهان … اوف..اوف… مردم…. فشاربده داره جا باز میکنه…. وای مامان جون مردم……. محسن هم یواش اونوبخودش فشار میداد…. نفس پرستو بند اومده بود…. آهسته زیر لب گفت وای جرخوردم….. بکن ….محسن جون بکن … چه دردخوبی…. سفت منوبغل کن وفشاربده ….. وای خدا جون خیلی کلفته!…… آهان محکمتر…… وای تراخدا دیگه بسه جا ندارم همش رفته تو!… وای…. وای چه دردی!… صدای ناله واوف.. اوف ف ف محسن هم دراومده بود…….. محسن درحالیکه روی پرستو دولا شده بودعینهو یک سگ نرگردن کلفت که یک ماده سگ کوچولوراگرفته باشه پرستو را سفت از شکم گرفته همینطورکه میکردش بازبونش هم پشت گردن پرستو را لیس میزد….. محسن نگاهی بمن کردکه یعنی خوبه؟… خوشت میاد!… سرموتکون دادم…. یعنی عالیه!… محسن تائید منو که دید شروع کردعینهو سگ تلنبه زدن ….. صحنه برام خیلی جالب بود!… اونی بود که دوست داشتم!….. زیبائی صحنه دراین بودکه محسن باهیکل گندش خیلی عالی روپرستوسوارشده بود وسعی میکرد توگائیدن پرستو ادای سگها راهم درآره!…گاهاً از پرستو میخواست برگرده ولب بهش بده وپرستوهم همین کار را میکرد…… حالا دیگه محسن شروع کردآروم تلمبه زدن….. وخودشو خیلی یواش عقب جلومیکردودرعین حال سعی میکردریتم خودشو تندتر کنه…. صدای چلب ..چلب برخوردمحسن به کون پرستو بخوبی شنیده میشد….. پرستوهم آه و ناله اش بلندترمیشد …. وزیر لب میگفت خیلی کلفته…. خیلی بازم کرده!……. بعدروشوبرگردنودطرف محسن وگفت تندتربزن تا آبت بیاد…. خیلی کلفته….. ازشدت تلمبه زدن محسن معلوم بود که تو اوج شهوت ولذته….. صدای آخ واوخ محسن هم بلند شده بود…. پرستوچون اززانوزدن خسته شده بود.. یواش گفت محسن جون خسته شدم میشه منو بخوابونی!…. محسن خیلی سریع پاهای پرستو راکشیدواونو خوابوند وخودش خوابید روش…. پرستو بسختی نفس میکشیدوناله میکرد….. محسن هم بیخال تلمبه میزد…….. گفتم : پرستو جون چی شده؟!.. بزار محسن کارشو بکنه !… دیگه ازاین بهتر نمیشه!…. عالیه…. محسن درحالیکه خیس عرق شده بود…. کمی زانواشو خم کردوخودشو کشیدبالا … تقریباًٌ نصف بیشتر کیرشو کشیده بود بیرون که صدای گوزیدن پرستوروی کیر محسن بلند شد…. احساس کردم پرستو کمی خجالت کشید چون صورتشو لای دستاش پنهون کرد….. محسن ناله ای کردوگفت … وای چه عالی…. پرستو جون تکرار کن… تراخدا تکرار کن…. پرستو درحالیکه لبشو گازمیگرفت کمی کونش دادبالاوگفت …. خودش شد دست من نیست!…. محسن گفت نه من محکم میزنم بره تو وقتی کشیدم بیرون توبخودت فشار بده تا دوباره صدا کنه…. وشروع کردمحکم پرستورا گائیدن … یکباره گفت حالا من میکشم بیرون تو بخودت فشار بده … آفرین … و کشید بیرون کون پرستو ابتدا پلمب صدادادوبعد یک صدای گوز آهسته ولی کشیده شنیده شد…. احساس کردم آبم اومدوریخت توشلوارم …. پرستو قرمز شده بود…. گفت محسن جون بسه خوب؟…… محسن گفت باشه عزیزم ….. حالا همینطور پاشو سرپاوایساودستاتو بزن به دیوار…. کمی هم پاهاتو باز کن!… وقتی پرستو دراون حالت ایستادمحسن رفت پشتش وکیرشو گذاشت درکون پرستوودستاشو بردجلوی شکم پرستووبهم قلاب کرد…. وباآرامی فشارداد چون کون پرستوهنوز باز وخیس بودکیرش تا خایه رفت تو….وخوشو محکم به اون چسبوند! ….. پرستو ناله ای کردوگفت.. اوف همهش رفت تو…… محسن کمی تامل کردوبعدیواش یواش شروع کرد تلمبه زدن چه پوزیشن وریتم جالب وقشنگی ارائه داد….. باناله پرستو وصدای آخ واوخ محسن …. بعداز چنددقیقه تلمبه زدن پرستویهو دادزد وگفت محسن جون بریزش تو …. درش نیار … بچسب بهم…. بزار آبت بریزه توم!…. آهان… خوب شد … اوف .. پرشدم… از آب….. چه آب داغی!…. مرسی محسن جون …. همینطور منو توبغل بگیر…. بزارتوش باشه!… اوف… چه لذتی!… حال کردم!…. به این میگن لذت… مرسی پرستوجان جداً برام سنگ تمام گذاشتی!….اصلاً فکرشوهم نمیکردم امشب اینقدرلذت ببرم!…… این صدای محسن بود که باخوشحالی وباآرامش حرف میزد!…. محسن خیلی آرام وآهسته آهسته کیرشوکشید بیرون ، لامصب هنوز شق بودو خیس از آبمنی… کم باسر کیرش سوراخ کون پرستو را درمالی کردوبعد باانگشت اونوماساژ داد…. پرستو سعی میکرد با فشاردادن به لمبراش سوراخ کونشو جمع کنه تا کمتر آبمنی ازاون بریزه….. خیلی آروم همونجا روفرش دمر دراز کشید…. لمبراش خیس آبمنی بودن وبرق میزدن….. نگاهش که میکردم دیدم واقعاً چه کون سفید وبرجسته ای داره…. ازاون همه زیبای لذت بردم…. از اینکه محسن هم ازاین همه زیبائی حسابی استفاده کرده احساس خوشی وآرامش میکردم…. برام جالب بود…. گائیدن پرستو وسیله محسن آنهم در پذیرائی وبصورت سگی وسرپائی برایم بسیارلذتبخش بود…. آرام گرفته بودم….. چندلحظه بعد پرستوپاشدو رفت دوش گرفت سرحال وریلکس ریلکس باکمک منیرمیز شام را حاضرکردن…… باصدای بفرمائید شام …. بخودم اومدم!…. پرستو بودکه تعارف میکرد….. دست محسن که اونم دوش گرفته بودگرفتم و باهم رفتیم طرف میز شام …. بعدازشام ….. نشستیم توپذیرائی …. محسن ازدستپخت ولحظات شیرینی که باپرستوداشت تعریف وتشکرکرد… متقابلاً منهم ازاومدنشون تشکرکردم وازاینکه منیرعاشقانه منو تحویل گرفته بودسپاسگزاری کردم …… منیراومد طرفم ضمن اینکه لبی بهم داد… گفت: امیرجون امشب خیلی حال کردم منم ازتووپرستو متشکرم…… پرستوهم رفت توبغل محسن همینطورکه لبای محسنو میمکید ومحسن دستشورو لنبرای کون اون میکشید… روشو طرف منیرکردو…. گفت : منیرجون ! این خواسته امیر بود که ازشما دعوت کرد تا امشبو دورهم باشم، امیر این دعوت را ترتیب دادتا اگر محسن اهل حال است امشبوخوش بگذرونیم!… خوشبختانه آنچه امیردوست داشت همون شد!… منکه فکرنمیکردم بتونم از پس خواسته امیر بربیام واصلاً خجالت میکشیدم به آن فکرکنم!!….. ولی وجود تومنیر جون ومشروبی که بمن دادی باعث شد تاتمام شرم وحیا ازمن گرفته شود ومحسن تواین وسط باکمال متانت وآقائی آن چیزی را که امیر دوست داشت ولذتی که من فکرشوهم نمیکردم باآرامش بمن دادوجداً محسن جان حال کردم… …. جا دارد تشکرکنم ازهردوی شما ممنونم!……. محسن همینطورکه دستشو روکون پرستوبود… گفت: پرستوجون این توبودی که بمن حال دادی ….. توخیلی زیبا وتودل بروهستی…. توامشب منو به بهشت بردی!… ممنونم هم از تو وهم از امیر که این برنامه را ترتیب داد…. ضمناًازسفرکه برگشتم یکبرنامه میزاریم خونه ما،اونجابیشتردرموردبرنامه سکسیمون حرف میزنیم وحال میکنیم….. درحالیکه محسن پرستوراسفت بغل کرده ومیبوسید… منیرسریع رفت لباسشو پوشیدواومد وخودشوانداخت توبغلم و…… گفت: امیرجون .. به پرستو گفتم … محسن که رفت شهرستان، من میام اینجا ….. امشب هم خیلی خوش گذشت…… مرسی…. همه هموبوسیدیم وخداحافظی کردیم ……. من وپرستواونا را تاپشت درآپارتمان همراهی کردیم……… من وپرستوآن شب را بایک آرامش خاطرتوی بغل هم به صبح رساندیم…. گفت : امیرجون… این محسنی که اینطوری آروم گیر داده به پرستو…. اینجوری ساکت نه بینش؟ ، اون این حالت گائیدن کون راخیلی دوست داره ، اون عاشق کون تنگه!…. مخصوصاً اگه مثل کون پرستو جون دست اول و سفیدوخوشگل هم باشه!…. اون منوهم همینطور مست میکنه وهمینجوری ازعقب وجلو میکنه…. تواین حالت خودش هم حال میکنه ولی من جرمیخورم ….. جیغ میزنم… اما بعدش خیلی با حال به گائیدنم ادامه میده وتلمبه میزنه….. امیرجون یکشب میام پیشت همه چی رو برات تعریف میکنم….. حرفای منیر بوی مستی میداد….. زیادتوجه نکردم…. ولی باهمین حرفاش خیلی حشری شدم……. وچون منیرجون کمی بیشتردولاشده بود…. شروع کردم تلمبه زدن….. آبگاهشوسفت گرفته ونمیگذاشتم تکون بخوره…… به نفس نفس افتادم….. منیرهم آه وناله اش در اومده بود…. ریتم گائیدنموسرعت دادم….. تواین وسط آه وناله پرستوهم تبدیل به جیغ شده بود……. نگاه کردم دیدم محسن هم دیوانه وار داره تلمبه میزنه….. وباصدای بلند اووف…اووف میکنه مثل اینکه داشت آبش میومد….. چون یک دفعه چنان تپوند توکون پرستو که جیغ بلندپرستودراومدو ولوشد روتخت…. محسن هم که خیس عرق شده بودونفس نفس میزدوهن و..هن.. میکرد…خودشوانداخت روی کون سفید وقلمبه پرستو…. چون کمی چرخیده بودن وتقریباً پشتشون طرفم بودبخوبی دیدم که فقط خایه های محسن بیرونندوتمام کیرش رفته تو کون پرستو!… وآبمنی از اطراف کیرش داره میریزه بیرون…… مثل اینکه هردوشون باهم آبشون اومده وازحال رفته بودن….. باصدای جیغ منیرولرزش بدنش بخودم اومدم….. منیر به اورگاسم رسیده بودوبی حال شده بودمنم باچندضربه شدیدکیرموتا اونجا که جاداشت تپوندم توکوسش وآبموریختم توش… منیرتکونی خوردوافتادروتخت .. منم همونطورخوابیدم روش………. حدود سه….. چهاردقیقه ای بیحال افتاده بودم روی منیر……. سستیم که رفع شد، پاشدم… لای پای منیرتا زانواش ازآبمنی خیس .. خیس شده بود اوبی حال دراز کشیده بود… نگاه کردم دیدم محسن هنوز روی کون پرستوافتاده …… پرستوهم مثل این که غش کرده باشه زیرهیکل محسن ولوشده بود وبجای نفس کشیدن خورناسه میکشید ، فکرکنم از لذت کون دادن به یک غریبه بیهوش شده بود!!………. پاشدم رفتم سراغ محسن که صداش کنم تاازروی پرستو پاشه ودرعین حال ببینم کیرش چقدربزرگه؟ دستمو گذاشتم روشونه ش صداش کردم……. سرشو برگردوند طرفم…. باحیرت نگاهم کرد!…… گفتم: پاشوبابا چه خبره؟…. توکه زنموکشتی!…. پاشدوخیلی بااحتیاط وآروم کیرشو کشید بیرون….. عجب کیر کلفت وسفیدی!…. هنوز شق بودوخیس …. محسن روشوطرفم کردو…… گفت : امیرجون خوب بامنیر حال کردی ها؟….. منیرجون خیلی اهل حاله…. خیلی از این اخلاقش خوشم میاد…. نگاه کن….. چه از حال رفته؟…….. من واون با دوستامون خیلی حال میکنیم!…. البته نه به اندازه امشب!…. خواستم چیزی بگم دیدم کیرمحسن خان داره باد میکنه وبزرگتر میشه! …. اینو که دیدم کیرمنم شروع کردبه شق کردن……. ته کیرمحسن خیلی کلفت بود…. باورم نمیشد کیرش به این کلفتی باشه؟.. همینطورکه کیرش دل میزد باانگشتش سوراخ کون پرستوراکه خیس از آبمنی بود میمالند!!…… این کارش برام جالب بود……….. گفتم :محسن معلومه چیکارمیکنی؟…. محسن درحالیکه هنوز سخت حشری بود وآب دهنشو که پر شده بود قورت میداد…. گفت: امیرجون… این زنی که توداری یک تیکه جواهره که همتا نداره؟… حیف که قدرشو نمیدونی؟…. وقتی آوردمش تواتاق وخوب نگاهش کردم .. دیدم همه چیش تکه، هیکل عالی و خوش ترکیب ، پوست سفید وصیقلی ، بدن صاف وبدون مو!… سینه های سفت ونوک گلی!.. وجالب تر عجب کوس وکون مشتی داره عینهو غنچه نشکفته!……. غنچه قرمزی که هنوز بازنشده؟…. وای که نمیدونی چه حالی شدم؟…. باورم نمیشد توشب اول مهمونی همچو لعبت نازی گیرم بیاد؟… بوسیدمش.. بوئیدمش… ولیسش زدم …ازاینکه این غنچه خوشگلو بمن سپردی تا من بازش کنم ….هول شدم…. جداًاون یک تیکه جواهره که تانداره ؟….. تاحالا زنی به این زیبائی وخوشگلی ندیدم……. گفتم : چه خبره بابا انگار تا حالا زن ندیدی…. ماشاءاله منیر به این خوشگلی وزیبائی ….. و چه حالی هم میده ….. محسن درحالیکه کیرشقشو درسوراخ کون پرستو میمالوند…….. گفت:هیچ تاحالا ازاین کون استفاده کردی ببینی چیه؟….. چقدرتنگه وپر؟…. عینهو کون پسر میمونه!…. اینو جدی میگم!… توی هرصدهزارتازن شایدیکی اینجور کون تنگ وپری داشته باشه؟…… مهمتراینکه این نوع کون به این زودیا وا نمیره وشل نمیشه…… جالب تراینکه خودش بیشتر دوست داره ازکون حال کنه !!…. من که ازش سیر نمیشم و دارم میمیرم براش!!…… باحرفای محسن حسابی حشری شدم وشق کرده بودم .. محسن یک نگاه به کیر شقم کردو…… گفت: امیرجون کون منیرهم خیلی باحاله !!..اونم یک لعبته.. ها ؟ دست کم نگیرش… بین دوستام هزارتا خاطرخواه داره!… کوس خوبی هم داره!… منیرعاشق کیرغریبه هاس !!… اون همیشه با دوستام خوب حال میکنه!!…. بهش برس…. محسن همانطورکه حرفاشو میزد ، خودشویواش یواش کشوند روکون پرستوو دستاشوبردزیرشکم پرستو….. زانوزدوکون پرستوراکشید بالا طرف خودش.. … پرستو ناله ای کردوچشاشو بازکردوبا یک حالت مستی ….. گفت : محسن جون.. خیلی بهم حال دادی .. مرسی… ولی خیلی خسته شدم …. حالاهم دوست دارم همینطورتاصبح توبغل گرمت این زیر بخوابم…. میشه همینطوربخوابی روم؟…اینجوری بیشتر حال میکنم….. این حالتوهم من دوست دارم هم امیر!….. امیردوست داره تو روم بخوابی ونگاه کنه!!….. محسن زانوشو سست کردودرحالیکه سرکیرشوتفی کرده بود اونو گذاشت درسوراخ کون پرستووآروم خوابیدروکون وبدن پرستو…….. پرستوهمینطورکه دمر زیرمحسن خوابیده بود، زانواشو جمع کردتاکونش بهترتوبغل محسن جابگیره!! توهمون حال هم دستاشوآورد پشت ولنبراشوگرفت وکشید به دوطرف تا سوراخ کونش بیشتر بازشه …… که یهو جیغی کشیدوولوشد روتشک….. فکرنمیکرد کیرمحسن هنوز شق وکلفت مونده باشه!…… با فشاری که محسن داده بود فکرکنم تا خایه کیرشو کرده بود توکون تنگ پرستو!!….. توهمون حالت بدون اینکه تکون بخوره خوابید روپرستو ودیگه تکون نخوردتاپرستو خودش کونشو شل کنه!…… ولی همین فشارباعث شدتاکون پرستوبازبازشه… محسن کمی کون خودشوآورد بالا وخیلی آروم سعی میکرد فشاربیشتری به کون پرستوبیاره تا بهتر وبیشتر کیرشو توکون تنگ وداغ پراز آبمنی پرستوجاکنه…….. بااین حرکت لنبرای کون پرستوژله ائی تکون میخورد و….آخ.. واوخ ..هردوشون دراومده بود……. یکباره دیگه پرستوجیغ کشیداوصدای مامان جونش میزد!!………. برای اولین باربودکه باصدای بلندوخیلی سکسی مامان جون …. مامان جون میکرد…. محسن هم باقدرت تمام خودشومیکوبید روکون پرستوو… اوف..اوف… میکرد.. محسن حدود بیست دقیقه ای تلمبه زد وجیغ پرستو رادرآوردتاآبش اومد…آخ بلندی کشیدو باآرامی کیرشو درحالیکه آبمنی ازش میریخت کشیدبیرون….. انصافاًمحسن کیرکلفت وخوش تراشی داشت که کمرش یک قوس کمونی داشت….. پرستوحق داشت باهاش حال کنه…. محسن درحالیکه با انگشت اطراف سوراخ قرمزو خیس کون پرستو را مالش میداد بادست دیگش کمرکیرشو گرفته واونومیکشید به لنبرای گلی رنگ کون پرستوتا آبمنی هاشو پاک کنه!…. نگاه به کون پرستوکردم …. چقدرکونش باحاله….. لنبراش وپشت روناش ازفشار گائیدن محسن قرمزشده بود… چندجای کونش هم کبودبود!!…… ازنزدک نگاهی به سوراخ کونش کردم… صورتی گلی .. ویک مقدار بازمونده بود… توش پرآبمنی بودکه ازش ریخته بودلای پاهاش وسرریزکرده رفته طرف روناوکوسش… حلقه دورکونش داشت دل میزدوبازی میکردکه جمع شه… ولی مثل اینکه ماهیچه زورش نمیرسید بیشترازاین جمعش کنه…. باهربارجمع شدن مقداری آبمنی ازسوراخ کونش میریخت بیرون…. منظره جالبی بودتاحالا ندیده بودم….. محسن هم با انگشت دوراونو ماساژ میداد…. داشتم فکرمیکردم…… نکنه کونش همینطورباز بمونه؟…. تواین فکربودم که ….. دستی اومد روشونم … برگشتم.. دیدم منیرخانومه…… متوجه نگاهم شدو……… گفت: نگران نباش!… محسن خوب بکارش وارده!.. میدونه چیکارکنه… همیشه اینجوریه!…. مال منم اولش اینجوری شد…. ولی زود خوب شد!…. محسن میدونه چیکار کنه …. بااین ماساژی که میده هم دردش کم میشه هم پرستو خوشش میاد!… خواستم بگم آخه پرستو باراولش نیست که کون داده سه ساله من دارم اونو ازکون میکنم!!!… ولی هیچ موقع اینجوری بازنشده؟….. ولی یادکلفتی کیرمحسن افتادم….. ودیگه چیزی نگفتم….. محسن بایک دستمال خودشو پاک کردورفت طرف دستشوئی…… منیرخودشوچسبوند بهم وصورتشوآوردنزدیکترو…….. گفت: امیرجون .. چون خیلی دوست دارم میخوام قبل ازاینکه محسن بیاد یک چیزی بهت بگم…. لباشو بوسیدم ودستاموازپشت کشیدم رولنبرای لخت کونش و……. گفتم : بگوعزیزم.. تودیگه مال منی…. بگو؟… گفت:..امیرجون اگرمحسن یک وقت گفت حالاکه اینقدرقاطی شدیم بیابعضی شب ها جای پرستوومنوباهم عوض کنیم!..یعنی اون پرستورا جای من ببره خونه… ومن جای پرستو بمونم اینجا… قبول نکنی…ها؟……خوب ؟… گفتم :..چرا منیر جون؟ اینکه خیلی خوبه یک تنوع عالیه چرا قبول نکنم؟… گفت: هرچی میگم گوش کن…. چراشووقتی اومدم اینجا بهت میگم.. وجریان رامفصل برات تعریف میکنم!…… فقط اینو بهت بگم که محسن عاشق کونه!!…. حالابا محسن برو دوش بگیریدتا منم پرستوجونوصداش کنم … و باهم بریم حموم وزیادمعطل نشیم….. من ومحسن باهم رفتیم دوش گرفتیم، توی حمام خوب به کلفتی کیر محسن نگاه کردم علیرغم اینکه کیرش خوابیده بودولی چون بزرگترازحدمعمول بودبه نظرمیومد که نیم خیزمونده!.. .. منیرراست میگفت ته کیرمحسن کلفت بود ولی کله ش زیادبزرگ نبودازختنه گاه به ته کیرش کلفت وکلفتر میشد.. باکیرخودم که مقایسه اش کردم مال اون کمرش تقریباً دوسه سانت کشیده تربود!! موقعی که داشتیم خودمونوخشک میکردیم محسن روبمن کردو…. گفت:امیرجون خیلی ازت ممنونم برای امشب وهمه چیز، من با پرستوخیلی حال کردم…… کاش توهم به اندازه من ، بامنیرحال کرده باشی؟…. من که خیلی حال کردم…. راستش امیرجون تاحالا همچوشبی را تو عمرم نداشتم …. جداً زن خیلی باحال وخوشگلی داری!…. درهرصورت خیلی ازت ممنونم!!…. امشب مارا ساختی!!…. فکرکردم هنوز با منیر کارداری منم خواستم برگردم بقیه کارمو با پرستو جون ادامه بدم که دیدم داری میای بری حمام؟!!…. ازحرفها وتعریف های محسن حسابی حال کردم….. حدس میزدم هرکه این کوس و کونو بکنه … بایدهم حال کنه وهم تعریف!…. گفتم : محسن جون توکه اینقدر خوشت اومده چرا زودتموم کردی!… اون که دراختیارت بود؟…. حالا هم وقت زیاده……. امشب سه شنبه شبه…. اگه میخوای یکبرنامه برای پنجشنه شب جورکن تاباز دورهم باشیم وخوش بگذرونیم؟ .. .. نظرت چیه؟ … امشب به من که خیلی خوش گذشت وبا منیر جون هم خیلی حال کردم..اونم ماهه….. ازکارای توهم خیلی خوشم اومد.. خیلی باحالی… اینطورکه ازنزدیک دیدم پرستوهم خیلی باهات حال کرده….. منم ازت ممنونم…. گفت: فردا من عازم شهرستان هستم.. وشنبه برمیگردم… ..اگرمیدونستم دعوت شما به این خوبی حال میده ؟ قول رفتنو نمیدادم!.. ولی اگه دوست داری یک پیشنهاد بهت میدم؟….. تاهم توبیشتر ازمنیر لذت ببری ! هم من وپرستویک حال حسابی بکنیم!…. گفتم: چکارکنیم؟ گفت:امشب منیرو میزارم اینجا…!!؟… درعوض پرستوجونو باخودم میبرم خونه؟ .. موافقی؟ ! …. فردا صبح هم تحویلت میدم…. چطوره؟.. خوبه؟…… چهارتائی امشبو تاصبح حال میکنیم… خوشت میاد؟……… یادحرف منیر افتادم که گفته بود این کارونکن برای همین …… گفتم : محسن جون … خیلی دلم میخواست این کاررومیکردم ولی اجازه بده توی روزهای آینده این برنامه را اجراکنیم …… حالا هم عجله نکن …. قول بهت میدم هروقت اومدین اینجا یامااومدیم اونجا پرستورا دربست دراختیارت بزارم… خوبه؟….. دوست دارم جلوم حسابی باهاش حال کنی!!…امشب خیلی از کارات لذت بردم وحال کردم….. خیلی وقت بود که هوس کرده بودم یکی جلو روم پرستورا بکنه ومن ببینم ولذت ببرم!!…. من عاشق این کارم!!…. وقتی نگاه میکردم باچه حرص وولعی اونومیکنی نمیدونی چه حالی پیدا کردم… اصلاً منیرو فراموش کردم!!…. مخصوصاً وقتی خوابیدی روکونش واونواز کون میکردی… دیدی چه کون مشتی داره؟!… ولی من دوست دارم این دفعه اونوسگی بکنی !.. این پوزیشنوخیلی دوست دارم!!….ازالان ازت میخوام که ایندفعه حتماً این کارروجلوروم بکنی!!….. تا حسابی حال کنم!…….. گفت:خوشم میاد اخلاق خودموداری؟… توهم مثل من اینجوری حال میکنی؟… آی فدات شم که خیلی باحالی؟… حالا که قولشو بهم دادی راضی شدم… قربونتم میرم… ضمناً حالا که از نزدیک به خصوصیات اخلاقی تووپرستوجون آشناشدم و خوب شناختمتون!! ازاین لحظه منیرجون منم دربست دراختیارته….. بهش میگم هرموقع که نیستم یا خودش هوس کرد بیاداینجا وباهاش حال کنی……….. بریم که دیرشد!.. درحالیکه هردوبااین حرفها شق کرده بودیم ازحموم دراومدیم…… توی هال منیروپرستوباهمون لباسهای تنگ وچسبون منتظر مابودن تا برن دوش بگیرن….. ماراکه دیدن خندیدن ورفتن طرف حموم…… من ومحسن درحالیکه هرکدوم تویک فکر جداگانه بودیم وحال میکردیم…. نشستیم توپذیرائی…… چندلحظه ای ساکت بودیم…. من روموکردم طرفش و…….. گفتم : محسن جون ازاین اخلا قتم خوشم اومدهمیشه اسلحت آماده شلیکه…. هردومون خندیدیم…… ومن ادامه دادم : اینو هم بگم….. مدتی بود دنبال دوستی مثل تومیگشتم، که هم باصفا باشه وهم اهل دل ، بدون وسواس واخلاقش هم عینهواخلاق خودم باشه!…. خوب تواین وسط اگرخانمش هم مثل پرستو ساده وبی آلایش ومهمتر خوشگل باشه،چه بهتر؟ !!…. خوشبختانه بااومدن توومنیربه اینجا خیلی زود به اونچه که دوست داشتم رسیدم…… ویقین دارم پرستوهم مثل من ازاین آشنائی خوشحال.. خوشحاله!…. محسن درحالیکه ازروی شلوار، کیرشق شده شوجابجا میکرد……. گفت: امیرجان.. منم خیلی خوشحالم ازاینکه با دوستان خوبی مثل تووپرستوجون وسیله منیرآشناشدم ، حالاامیرجون صبرکن ازسفر برگردم ، اگه دوست داشتی بادوتاازدوستای خوبم که اوناهم مثل خودت اهل حالندوخانمای بسیارخوشگل و دوست داشتنی دارن ، آشنات کنم؟!.. اونوقت ببین گروهی چه حالی میکنیم!… مخصوصاً توشبهای طولا نی زمستون !….. راستی چراتاحالا با پرستوازعقب کارنکردی ؟!….. حیف نیست؟…. من تاحالا کون حلقوی نکرده بودم … امشب برای اولین بار بود که هچو کونی کردم!…. میگن همچو کونی رااگرتویک شب صدنفرهم بکنن نه شل میشه نه گشاد!!….یعنی نیم ساعت بعد مثل اولش آک آک میشه خوش بحالت.. کاش کون منیرهم حلقوی بود…گاهی شبها که دوستام میان اونجا دودفعه که ازکون میکننش دیگه تا صبح باز بازه…ولی خوب انصافاً منیرموقع کون دادن خیلی حال میده…. گفتم: امیر جون همینطور که گفتی کون پرستو حلقویه!.. براهمین نشون نمیده که من چقدرباهاش کارکردم!!…. براهمین بودکه میگفت دوست داره تاصبح روکونش بخوابی اون ازکون دادن لذت میبره!!… من جونم به اون بستگی داره!……. تواین موقع پرستوومنیردرحالیکه میخندیدن ازحموم دراومدن…… وای………. خودشونوچی ساخته بودن….. یکی یک شورت کوتاه وچسبون…..اونقدرکوتاه که وقتی پشت بما کردن ورفتن طرف آشپزخونه …… پرستو را دیدم که نصف لنبر کونش ازپائین شورت قلنبه زده بودبیرون! …. منیروکه نگو، هردوطرف شرتش جمع شده ورفته بود لای چاک کون گرد وسفیدش ، طوریکه کونش بزرگترو لنبراش خوشگلتر به نظرمیرسید وهرقدم که برمیداشت لنبراش ژله ای تکون میخوردن وخیلی جالب بالاوپائین میپریدن !.. فکرکنم این ایده منیربوده که قبل ازبیرون اومدن ازحمام اینجوری خودشونو درست کرده بودن!! …. شایدهم برای همین میخندیدن!!.. چشم ازکون منیربرنمیداشتم بازی لنبرای کونش حشرترین منظره سکسی را ساخته بود… یک نگاه به کون پرستوکردم خوشگلی وزیبائی و قردادنش کیرمرده راشق میکرد!!… به نظرمیومد درراه رفتنش کمی مشگل داره….. از تجسم اینکه کلفتی کیرمحسن و طولا نی شدن مدت گائیدن کون پرستوبرای کونش مشگل بوجودآورده ازشق دردداشتم میترکیدم …. برایک لحظه محسنو نگاه کردم، اونم درحالیکه ازرومبل نیم خیزشده و کیرشوسفت گرفته بودتمام قدرت ووجودشوتوچشاش متمرکزکرده و مثل یک گرگ گرسنه که درکمین شکارش باشه ، بدون اینکه پلک بهم بزنه چشم به کون پرستو دوخته بود …….. چه حالی کردم وقتی محسنو بااین حال دیدم!.. کون منیروپرستورا فراموش کردم وچشم به حالت حشری محسن دوختم …. شهوت تمام وجودشوگرفته بود…… ازاینکه پرستو تونسته بود تواولین دیداراینچنین محسن را بخودش جلب کنه وکونش اینجوری موردتوجه قراربگیره لذت میبردم ….. دریک حالت شهوانی سکرآورغرق شده بودم دوست داشتم همون موقع محسن می پریدروپرستوواونوبحالت سگی و به زورازکون میگائیدوجیغشودرمیاورد ، ازتجسم این صحنه تمام بدنم داغ شده بود!…. طاقت نیاوردم رو به محسن کردم و…… گفتم: محسن جون چی شده خیلی حشری شدی؟…. مثل اینکه تاحالاً کون ندیدی؟ ..چته بابا حول شدی….. خوب اگه خیلی آمپرت رفته بالا معطل نکن به پروهمینجاپرستورا سگی از کون بکن! تاهم تو بخواستت برسی هم من از دیدن کون کردنت لذت ببرم…. پاشو.. پاشو دیگه معطل نکن!!…… وپرستورا صداکردم وگفتم یک لحظه بیاد اینجا…… محسن درحالیکه شهوت سراپاشو گرفته بود باهیجان ولرزش صدا گفت… دوست دارم… ولی ممکنه پرستو آمادگیشو نداشته باشه وناراحت بشه وازمن دلخوربشه…. پریدم تو حرفش وگفتم:…. نه اون کون دادنو دوست داره!… مخصوصاً اگر بدونه که من پیشنهاددادم!…. بزار ازش بپرسم!…. اگه قبول کردهمینجاجلوی من ومنیر… اوکه!!…. پرستو اومد…. دستشو گرفتم واونوکشیدم طرف خودم لپشو بوسیدم و درگوشش گفتم میخواستم ازت خواهش کنم اجازه بده اون پوزیشنی که محسن تواتاق خواب باهات انجام داده ، یکبار دیگه اینجا باهات تکرار کنه !……….. پرستو دست منو گرفت وکشیدبرد طرف اتاق خواب ….. اونجا گفت … امیر جون مال محسن خیلی کلفته … هنوز درد دارم…. اونم که تازه کرده… چی شده که دوباره میخواد….. گفتم : ببین توخیلی خوشگل وزیبائی … من که شوهرتم بادیدن این همه زیبائی حشری شدم وای بحال اون ….. نمیدونی وقتی از حموم دراومدی باچه حسرت وشهوتی نگات میکرد…..حشری شدن اون رومنم اثر گذاشت برا همین بهش گفتم اگر خیلی آتشی شدی میتونه کارشو باهات تکرار کنه … براهمین صدات کردم…. الهی قربونت برم ….. بزار اونم اززیبائی وخوشگلیت استفاده کنه خصوصاً اینکه حالا توحال عادی ودیگه مست نیست!……. حالااین کار برامن دلچسبه!.. خوب عزیزم………. پرستوگفت: یعنی…تودوست داری او یکبار دیگه منواز…..؟…. گفتم: آره… ما باهم قرار گذاشتیم…. نمیدونی با چه حرص وولعی این کارو انجام میده….. ضمناً اون فردا میره مسافرت وتاشنبه برنمیگرده….. پرستوگفت: خوب باشه تواتاق؟……. گفتم : نه دیگه تو اتاق نه … توپذیرائی….. البته اجازه بده هرکاری دوست داره انجام بده!… تامنم ازدیدن کاراش حال کنم ولذت ببرم!…باشه؟….. پرستو قرمز شدوگفت باشه!!….. باهم اومدیم تو پذیرائی….. از منیر خواهش کردم کمی مشروب برای پرستوبریزه تولیوان وبهش بده بخوره!……. منیر ماتش برده بودکه برنامه چیه؟…. گفتم : منیرجان محسن دوست داره برنامه اشوبا پرستو تکرارکنه!….منم ازپرستوخواهش کردم قبول کنه…. چطوره ؟… منیر بدون اینکه حرفی بزنه یک لیوان را نصفه مشروب کردوداددست پرستو…. ….. من از روی مبل بلند شدم وپرستو رابغل کردم ولباشو بوسیدم…. دستی به کونش کشیدم وآروم اونو چرخوندم وکونشو کردم طرف محسن که هنوز نشسته بود…. گفتم محسن جون ببین حرف نداره!…. محسن خنده کنان گفت تودنیا تکه ومثل نداره!… پاشدواومد طرف ما…. مشروب کارخودشو کرده بود … پرستو داغ شده وصورتش گل انداخت بود…. دوباره اونوبوسیدم وتحویل محسن دادمش…. محسن از پشت خودشو چسبوند بکون پرستووبادودست سینه های اون گرفت وشروع کردبا اونا بازی کردن و مکررپشت گردن پرستورا لیس میزد وماچ میکرد….. منم بیکار ننشستم بخاطراینکه پرستو زودتر حشری بشه شروع کردم شکم وناف خوشگلشو لیس زدن… کمی شلوارکشو کشیدم پائین وبرجستگی بالا کوسشو بوسیدن وبوئیدن ….. کم کم بازبونم چوچوله شو لیس زدن…. محسن هم ازپشت خودشو به اون میمالوند وسعی میکرد کون داغ پرستورا بماله به کیرش…… من دیگه طاقت نیاوردم و خم شدم وشرت پرستو را ازپاش درآوردم وباکمک محسن تاپشو هم درآوردیم…. ازدیدن سینه های برجسته نوک گلی وناف گود وخوشگلش لذت بردم…. ازپرستو خواستم روی فرش چهاردست وپا زانو بزنه!…. تا پرستو خم شدکه زانو بزنه من سریع شلوار محسنو کشیدم پائین … کیرش مثل فنر پرید بیرون به حد اعلای شقی رسیده بود!… فوری دستمو تفی کردم ومالیدم روی کیر محسن !…. عجب کیرداغ وکلفتی بود!… محسن شلوارشو از پاش درآوردوپشت سرپرستو زانوزدوشروع کرد سوراخ کون پرستوراباحرص لیس زدن….. صدای نفس نفس پرستو شنیده میشد…. محسن سعی میکردزبونشو بکنه تو سوراخ کون پرستو….. خم شدم ودوطرف لمبرای کون پرستو را ازطرفین گرفتم وازهم بازکردم تا کارمحسن راحت تر بشه…. محسن خوب که لیس زد…. پاشد درحالیکه یک تف گنده انداخت درکون پرستو، کمر کیر کلفتشو گرفت و سر اونو گذاشت درسوراخ کون پرستوودودستی آبگاه پرستو را سفت گرفت وفشار داد!… آخ پرستوبلند شد…. گفت یواش … محسن جون یواش عجله نکن خوب اون تف بزن ویکم بمالش …. بزار خودم کمکت کنم!…. منم رفتم جلوی پرستو وکیرموکه ازشقی داشت میترکید گرفتم جلوی دهنش…… پرستو زبونشو درآوردومثل بستنی چوبی اونولیس میزد!….. بافشاریکه محسن به کون پرستو داد .. جیغ پرستو دراومد….. ازجلوی پرستو اومدم کنار دیدم محسن نصف کیرشو تپونده تو کون پرستووداره آروم آروم سعی میکنه بقیه کیرشوهم بکنه تو……….. پرستو همینطورکه ناله میکردگفت محسن جون خیلی آروم فشار بده تاهمش بره تو…. آهان … اوف..اوف… مردم…. فشاربده داره جا باز میکنه…. وای مامان جون مردم……. محسن هم یواش اونوبخودش فشار میداد…. نفس پرستو بند اومده بود…. آهسته زیر لب گفت وای جرخوردم….. بکن ….محسن جون بکن … چه دردخوبی…. سفت منوبغل کن وفشاربده ….. وای خدا جون خیلی کلفته!…… آهان محکمتر…… وای تراخدا دیگه بسه جا ندارم همش رفته تو!… وای…. وای چه دردی!… صدای ناله واوف.. اوف ف ف محسن هم دراومده بود…….. محسن درحالیکه روی پرستو دولا شده بودعینهو یک سگ نرگردن کلفت که یک ماده سگ کوچولوراگرفته باشه پرستو را سفت از شکم گرفته همینطورکه میکردش بازبونش هم پشت گردن پرستو را لیس میزد….. محسن نگاهی بمن کردکه یعنی خوبه؟… خوشت میاد!… سرموتکون دادم…. یعنی عالیه!… محسن تائید منو که دید شروع کردعینهو سگ تلنبه زدن ….. صحنه برام خیلی جالب بود!… اونی بود که دوست داشتم!….. زیبائی صحنه دراین بودکه محسن باهیکل گندش خیلی عالی روپرستوسوارشده بود وسعی میکرد توگائیدن پرستو ادای سگها راهم درآره!…گاهاً از پرستو میخواست برگرده ولب بهش بده وپرستوهم همین کار را میکرد…… حالا دیگه محسن شروع کردآروم تلمبه زدن….. وخودشو خیلی یواش عقب جلومیکردودرعین حال سعی میکردریتم خودشو تندتر کنه…. صدای چلب ..چلب برخوردمحسن به کون پرستو بخوبی شنیده میشد….. پرستوهم آه و ناله اش بلندترمیشد …. وزیر لب میگفت خیلی کلفته…. خیلی بازم کرده!……. بعدروشوبرگردنودطرف محسن وگفت تندتربزن تا آبت بیاد…. خیلی کلفته….. ازشدت تلمبه زدن محسن معلوم بود که تو اوج شهوت ولذته….. صدای آخ واوخ محسن هم بلند شده بود…. پرستوچون اززانوزدن خسته شده بود.. یواش گفت محسن جون خسته شدم میشه منو بخوابونی!…. محسن خیلی سریع پاهای پرستو راکشیدواونو خوابوند وخودش خوابید روش…. پرستو بسختی نفس میکشیدوناله میکرد….. محسن هم بیخال تلمبه میزد…….. گفتم : پرستو جون چی شده؟!.. بزار محسن کارشو بکنه !… دیگه ازاین بهتر نمیشه!…. عالیه…. محسن درحالیکه خیس عرق شده بود…. کمی زانواشو خم کردوخودشو کشیدبالا … تقریباًٌ نصف بیشتر کیرشو کشیده بود بیرون که صدای گوزیدن پرستوروی کیر محسن بلند شد…. احساس کردم پرستو کمی خجالت کشید چون صورتشو لای دستاش پنهون کرد….. محسن ناله ای کردوگفت … وای چه عالی…. پرستو جون تکرار کن… تراخدا تکرار کن…. پرستو درحالیکه لبشو گازمیگرفت کمی کونش دادبالاوگفت …. خودش شد دست من نیست!…. محسن گفت نه من محکم میزنم بره تو وقتی کشیدم بیرون توبخودت فشار بده تا دوباره صدا کنه…. وشروع کردمحکم پرستورا گائیدن … یکباره گفت حالا من میکشم بیرون تو بخودت فشار بده … آفرین … و کشید بیرون کون پرستو ابتدا پلمب صدادادوبعد یک صدای گوز آهسته ولی کشیده شنیده شد…. احساس کردم آبم اومدوریخت توشلوارم …. پرستو قرمز شده بود…. گفت محسن جون بسه خوب؟…… محسن گفت باشه عزیزم ….. حالا همینطور پاشو سرپاوایساودستاتو بزن به دیوار…. کمی هم پاهاتو باز کن!… وقتی پرستو دراون حالت ایستادمحسن رفت پشتش وکیرشو گذاشت درکون پرستوودستاشو بردجلوی شکم پرستووبهم قلاب کرد…. وباآرامی فشارداد چون کون پرستوهنوز باز وخیس بودکیرش تا خایه رفت تو….وخوشو محکم به اون چسبوند! ….. پرستو ناله ای کردوگفت.. اوف همهش رفت تو…… محسن کمی تامل کردوبعدیواش یواش شروع کرد تلمبه زدن چه پوزیشن وریتم جالب وقشنگی ارائه داد….. باناله پرستو وصدای آخ واوخ محسن …. بعداز چنددقیقه تلمبه زدن پرستویهو دادزد وگفت محسن جون بریزش تو …. درش نیار … بچسب بهم…. بزار آبت بریزه توم!…. آهان… خوب شد … اوف .. پرشدم… از آب….. چه آب داغی!…. مرسی محسن جون …. همینطور منو توبغل بگیر…. بزارتوش باشه!… اوف… چه لذتی!… حال کردم!…. به این میگن لذت… مرسی پرستوجان جداً برام سنگ تمام گذاشتی!….اصلاً فکرشوهم نمیکردم امشب اینقدرلذت ببرم!…… این صدای محسن بود که باخوشحالی وباآرامش حرف میزد!…. محسن خیلی آرام وآهسته آهسته کیرشوکشید بیرون ، لامصب هنوز شق بودو خیس از آبمنی… کم باسر کیرش سوراخ کون پرستو را درمالی کردوبعد باانگشت اونوماساژ داد…. پرستو سعی میکرد با فشاردادن به لمبراش سوراخ کونشو جمع کنه تا کمتر آبمنی ازاون بریزه….. خیلی آروم همونجا روفرش دمر دراز کشید…. لمبراش خیس آبمنی بودن وبرق میزدن….. نگاهش که میکردم دیدم واقعاً چه کون سفید وبرجسته ای داره…. ازاون همه زیبای لذت بردم…. از اینکه محسن هم ازاین همه زیبائی حسابی استفاده کرده احساس خوشی وآرامش میکردم…. برام جالب بود…. گائیدن پرستو وسیله محسن آنهم در پذیرائی وبصورت سگی وسرپائی برایم بسیارلذتبخش بود…. آرام گرفته بودم….. چندلحظه بعد پرستوپاشدو رفت دوش گرفت سرحال وریلکس ریلکس باکمک منیرمیز شام را حاضرکردن…… باصدای بفرمائید شام …. بخودم اومدم!…. پرستو بودکه تعارف میکرد….. دست محسن که اونم دوش گرفته بودگرفتم و باهم رفتیم طرف میز شام …. بعدازشام ….. نشستیم توپذیرائی …. محسن ازدستپخت ولحظات شیرینی که باپرستوداشت تعریف وتشکرکرد… متقابلاً منهم ازاومدنشون تشکرکردم وازاینکه منیرعاشقانه منو تحویل گرفته بودسپاسگزاری کردم …… منیراومد طرفم ضمن اینکه لبی بهم داد… گفت: امیرجون امشب خیلی حال کردم منم ازتووپرستو متشکرم…… پرستوهم رفت توبغل محسن همینطورکه لبای محسنو میمکید ومحسن دستشورو لنبرای کون اون میکشید… روشو طرف منیرکردو…. گفت : منیرجون ! این خواسته امیر بود که ازشما دعوت کرد تا امشبو دورهم باشم، امیر این دعوت را ترتیب دادتا اگر محسن اهل حال است امشبوخوش بگذرونیم!… خوشبختانه آنچه امیردوست داشت همون شد!… منکه فکرنمیکردم بتونم از پس خواسته امیر بربیام واصلاً خجالت میکشیدم به آن فکرکنم!!….. ولی وجود تومنیر جون ومشروبی که بمن دادی باعث شد تاتمام شرم وحیا ازمن گرفته شود ومحسن تواین وسط باکمال متانت وآقائی آن چیزی را که امیر دوست داشت ولذتی که من فکرشوهم نمیکردم باآرامش بمن دادوجداً محسن جان حال کردم… …. جا دارد تشکرکنم ازهردوی شما ممنونم!……. محسن همینطورکه دستشو روکون پرستوبود… گفت: پرستوجون این توبودی که بمن حال دادی ….. توخیلی زیبا وتودل بروهستی…. توامشب منو به بهشت بردی!… ممنونم هم از تو وهم از امیر که این برنامه را ترتیب داد…. ضمناًازسفرکه برگشتم یکبرنامه میزاریم خونه ما،اونجابیشتردرموردبرنامه سکسیمون حرف میزنیم وحال میکنیم….. درحالیکه محسن پرستوراسفت بغل کرده ومیبوسید… منیرسریع رفت لباسشو پوشیدواومد وخودشوانداخت توبغلم و…… گفت: امیرجون .. به پرستو گفتم … محسن که رفت شهرستان، من میام اینجا ….. امشب هم خیلی خوش گذشت…… مرسی…. همه هموبوسیدیم وخداحافظی کردیم ……. من وپرستواونا را تاپشت درآپارتمان همراهی کردیم……… من وپرستوآن شب را بایک آرامش خاطرتوی بغل هم به صبح رساندیم…. گفت : امیرجون… این محسنی که اینطوری آروم گیر داده به پرستو…. اینجوری ساکت نه بینش؟ ، اون این حالت گائیدن کون راخیلی دوست داره ، اون عاشق کون تنگه!…. مخصوصاً اگه مثل کون پرستو جون دست اول و سفیدوخوشگل هم باشه!…. اون منوهم همینطور مست میکنه وهمینجوری ازعقب وجلو میکنه…. تواین حالت خودش هم حال میکنه ولی من جرمیخورم ….. جیغ میزنم… اما بعدش خیلی با حال به گائیدنم ادامه میده وتلمبه میزنه….. امیرجون یکشب میام پیشت همه چی رو برات تعریف میکنم….. حرفای منیر بوی مستی میداد….. زیادتوجه نکردم…. ولی باهمین حرفاش خیلی حشری شدم……. وچون منیرجون کمی بیشتردولاشده بود…. شروع کردم تلمبه زدن….. آبگاهشوسفت گرفته ونمیگذاشتم تکون بخوره…… به نفس نفس افتادم….. منیرهم آه وناله اش در اومده بود…. ریتم گائیدنموسرعت دادم….. تواین وسط آه وناله پرستوهم تبدیل به جیغ شده بود……. نگاه کردم دیدم محسن هم دیوانه وار داره تلمبه میزنه….. وباصدای بلند اووف…اووف میکنه مثل اینکه داشت آبش میومد….. چون یک دفعه چنان تپوند توکون پرستو که جیغ بلندپرستودراومدو ولوشد روتخت…. محسن هم که خیس عرق شده بودونفس نفس میزدوهن و..هن.. میکرد…خودشوانداخت روی کون سفید وقلمبه پرستو…. چون کمی چرخیده بودن وتقریباً پشتشون طرفم بودبخوبی دیدم که فقط خایه های محسن بیرونندوتمام کیرش رفته تو کون پرستو!… وآبمنی از اطراف کیرش داره میریزه بیرون…… مثل اینکه هردوشون باهم آبشون اومده وازحال رفته بودن….. باصدای جیغ منیرولرزش بدنش بخودم اومدم….. منیر به اورگاسم رسیده بودوبی حال شده بودمنم باچندضربه شدیدکیرموتا اونجا که جاداشت تپوندم توکوسش وآبموریختم توش… منیرتکونی خوردوافتادروتخت .. منم همونطورخوابیدم روش………. حدود سه….. چهاردقیقه ای بیحال افتاده بودم روی منیر……. سستیم که رفع شد، پاشدم… لای پای منیرتا زانواش ازآبمنی خیس .. خیس شده بود اوبی حال دراز کشیده بود… نگاه کردم دیدم محسن هنوز روی کون پرستوافتاده …… پرستوهم مثل این که غش کرده باشه زیرهیکل محسن ولوشده بود وبجای نفس کشیدن خورناسه میکشید ، فکرکنم از لذت کون دادن به یک غریبه بیهوش شده بود!!………. پاشدم رفتم سراغ محسن که صداش کنم تاازروی پرستو پاشه ودرعین حال ببینم کیرش چقدربزرگه؟ دستمو گذاشتم روشونه ش صداش کردم……. سرشو برگردوند طرفم…. باحیرت نگاهم کرد!…… گفتم: پاشوبابا چه خبره؟…. توکه زنموکشتی!…. پاشدوخیلی بااحتیاط وآروم کیرشو کشید بیرون….. عجب کیر کلفت وسفیدی!…. هنوز شق بودوخیس …. محسن روشوطرفم کردو…… گفت : امیرجون خوب بامنیر حال کردی ها؟….. منیرجون خیلی اهل حاله…. خیلی از این اخلاقش خوشم میاد…. نگاه کن….. چه از حال رفته؟…….. من واون با دوستامون خیلی حال میکنیم!…. البته نه به اندازه امشب!…. خواستم چیزی بگم دیدم کیرمحسن خان داره باد میکنه وبزرگتر میشه! …. اینو که دیدم کیرمنم شروع کردبه شق کردن……. ته کیرمحسن خیلی کلفت بود…. باورم نمیشد کیرش به این کلفتی باشه؟.. همینطورکه کیرش دل میزد باانگشتش سوراخ کون پرستوراکه خیس از آبمنی بود میمالند!!…… این کارش برام جالب بود……….. گفتم :محسن معلومه چیکارمیکنی؟…. محسن درحالیکه هنوز سخت حشری بود وآب دهنشو که پر شده بود قورت میداد…. گفت: امیرجون… این زنی که توداری یک تیکه جواهره که همتا نداره؟… حیف که قدرشو نمیدونی؟…. وقتی آوردمش تواتاق وخوب نگاهش کردم .. دیدم همه چیش تکه، هیکل عالی و خوش ترکیب ، پوست سفید وصیقلی ، بدن صاف وبدون مو!… سینه های سفت ونوک گلی!.. وجالب تر عجب کوس وکون مشتی داره عینهو غنچه نشکفته!……. غنچه قرمزی که هنوز بازنشده؟…. وای که نمیدونی چه حالی شدم؟…. باورم نمیشد توشب اول مهمونی همچو لعبت نازی گیرم بیاد؟… بوسیدمش.. بوئیدمش… ولیسش زدم …ازاینکه این غنچه خوشگلو بمن سپردی تا من بازش کنم ….هول شدم…. جداًاون یک تیکه جواهره که تانداره ؟….. تاحالا زنی به این زیبائی وخوشگلی ندیدم……. گفتم : چه خبره بابا انگار تا حالا زن ندیدی…. ماشاءاله منیر به این خوشگلی وزیبائی ….. و چه حالی هم میده ….. محسن درحالیکه کیرشقشو درسوراخ کون پرستو میمالوند…….. گفت:هیچ تاحالا ازاین کون استفاده کردی ببینی چیه؟….. چقدرتنگه وپر؟…. عینهو کون پسر میمونه!…. اینو جدی میگم!… توی هرصدهزارتازن شایدیکی اینجور کون تنگ وپری داشته باشه؟…… مهمتراینکه این نوع کون به این زودیا وا نمیره وشل نمیشه…… جالب تراینکه خودش بیشتر دوست داره ازکون حال کنه !!…. من که ازش سیر نمیشم و دارم میمیرم براش!!…… باحرفای محسن حسابی حشری شدم وشق کرده بودم .. محسن یک نگاه به کیر شقم کردو…… گفت: امیرجون کون منیرهم خیلی باحاله !!..اونم یک لعبته.. ها ؟ دست کم نگیرش… بین دوستام هزارتا خاطرخواه داره!… کوس خوبی هم داره!… منیرعاشق کیرغریبه هاس !!… اون همیشه با دوستام خوب حال میکنه!!…. بهش برس…. محسن همانطورکه حرفاشو میزد ، خودشویواش یواش کشوند روکون پرستوو دستاشوبردزیرشکم پرستو….. زانوزدوکون پرستوراکشید بالا طرف خودش.. … پرستو ناله ای کردوچشاشو بازکردوبا یک حالت مستی ….. گفت : محسن جون.. خیلی بهم حال دادی .. مرسی… ولی خیلی خسته شدم …. حالاهم دوست دارم همینطورتاصبح توبغل گرمت این زیر بخوابم…. میشه همینطوربخوابی روم؟…اینجوری بیشتر حال میکنم….. این حالتوهم من دوست دارم هم امیر!….. امیردوست داره تو روم بخوابی ونگاه کنه!!….. محسن زانوشو سست کردودرحالیکه سرکیرشوتفی کرده بود اونو گذاشت درسوراخ کون پرستووآروم خوابیدروکون وبدن پرستو…….. پرستوهمینطورکه دمر زیرمحسن خوابیده بود، زانواشو جمع کردتاکونش بهترتوبغل محسن جابگیره!! توهمون حال هم دستاشوآورد پشت ولنبراشوگرفت وکشید به دوطرف تا سوراخ کونش بیشتر بازشه …… که یهو جیغی کشیدوولوشد روتشک….. فکرنمیکرد کیرمحسن هنوز شق وکلفت مونده باشه!…… با فشاری که محسن داده بود فکرکنم تا خایه کیرشو کرده بود توکون تنگ پرستو!!….. توهمون حالت بدون اینکه تکون بخوره خوابید روپرستو ودیگه تکون نخوردتاپرستو خودش کونشو شل کنه!…… ولی همین فشارباعث شدتاکون پرستوبازبازشه… محسن کمی کون خودشوآورد بالا وخیلی آروم سعی میکرد فشاربیشتری به کون پرستوبیاره تا بهتر وبیشتر کیرشو توکون تنگ وداغ پراز آبمنی پرستوجاکنه…….. بااین حرکت لنبرای کون پرستوژله ائی تکون میخورد و….آخ.. واوخ ..هردوشون دراومده بود……. یکباره دیگه پرستوجیغ کشیداوصدای مامان جونش میزد!!………. برای اولین باربودکه باصدای بلندوخیلی سکسی مامان جون …. مامان جون میکرد…. محسن هم باقدرت تمام خودشومیکوبید روکون پرستوو… اوف..اوف… میکرد.. محسن حدود بیست دقیقه ای تلمبه زد وجیغ پرستو رادرآوردتاآبش اومد…آخ بلندی کشیدو باآرامی کیرشو درحالیکه آبمنی ازش میریخت کشیدبیرون….. انصافاًمحسن کیرکلفت وخوش تراشی داشت که کمرش یک قوس کمونی داشت….. پرستوحق داشت باهاش حال کنه…. محسن درحالیکه با انگشت اطراف سوراخ قرمزو خیس کون پرستو را مالش میداد بادست دیگش کمرکیرشو گرفته واونومیکشید به لنبرای گلی رنگ کون پرستوتا آبمنی هاشو پاک کنه!…. نگاه به کون پرستوکردم …. چقدرکونش باحاله….. لنبراش وپشت روناش ازفشار گائیدن محسن قرمزشده بود… چندجای کونش هم کبودبود!!…… ازنزدک نگاهی به سوراخ کونش کردم… صورتی گلی .. ویک مقدار بازمونده بود… توش پرآبمنی بودکه ازش ریخته بودلای پاهاش وسرریزکرده رفته طرف روناوکوسش… حلقه دورکونش داشت دل میزدوبازی میکردکه جمع شه… ولی مثل اینکه ماهیچه زورش نمیرسید بیشترازاین جمعش کنه…. باهربارجمع شدن مقداری آبمنی ازسوراخ کونش میریخت بیرون…. منظره جالبی بودتاحالا ندیده بودم….. محسن هم با انگشت دوراونو ماساژ میداد…. داشتم فکرمیکردم…… نکنه کونش همینطورباز بمونه؟…. تواین فکربودم که ….. دستی اومد روشونم … برگشتم.. دیدم منیرخانومه…… متوجه نگاهم شدو……… گفت: نگران نباش!… محسن خوب بکارش وارده!.. میدونه چیکارکنه… همیشه اینجوریه!…. مال منم اولش اینجوری شد…. ولی زود خوب شد!…. محسن میدونه چیکار کنه …. بااین ماساژی که میده هم دردش کم میشه هم پرستو خوشش میاد!… خواستم بگم آخه پرستو باراولش نیست که کون داده سه ساله من دارم اونو ازکون میکنم!!!… ولی هیچ موقع اینجوری بازنشده؟….. ولی یادکلفتی کیرمحسن افتادم….. ودیگه چیزی نگفتم….. محسن بایک دستمال خودشو پاک کردورفت طرف دستشوئی…… منیرخودشوچسبوند بهم وصورتشوآوردنزدیکترو…….. گفت: امیرجون .. چون خیلی دوست دارم میخوام قبل ازاینکه محسن بیاد یک چیزی بهت بگم…. لباشو بوسیدم ودستاموازپشت کشیدم رولنبرای لخت کونش و……. گفتم : بگوعزیزم.. تودیگه مال منی…. بگو؟… گفت:..امیرجون اگرمحسن یک وقت گفت حالاکه اینقدرقاطی شدیم بیابعضی شب ها جای پرستوومنوباهم عوض کنیم!..یعنی اون پرستورا جای من ببره خونه… ومن جای پرستو بمونم اینجا… قبول نکنی…ها؟……خوب ؟… گفتم :..چرا منیر جون؟ اینکه خیلی خوبه یک تنوع عالیه چرا قبول نکنم؟… گفت: هرچی میگم گوش کن…. چراشووقتی اومدم اینجا بهت میگم.. وجریان رامفصل برات تعریف میکنم!…… فقط اینو بهت بگم که محسن عاشق کونه!!…. حالابا محسن برو دوش بگیریدتا منم پرستوجونوصداش کنم … و باهم بریم حموم وزیادمعطل نشیم….. من ومحسن باهم رفتیم دوش گرفتیم، توی حمام خوب به کلفتی کیر محسن نگاه کردم علیرغم اینکه کیرش خوابیده بودولی چون بزرگترازحدمعمول بودبه نظرمیومد که نیم خیزمونده!.. .. منیرراست میگفت ته کیرمحسن کلفت بود ولی کله ش زیادبزرگ نبودازختنه گاه به ته کیرش کلفت وکلفتر میشد.. باکیرخودم که مقایسه اش کردم مال اون کمرش تقریباً دوسه سانت کشیده تربود!! موقعی که داشتیم خودمونوخشک میکردیم محسن روبمن کردو…. گفت:امیرجون خیلی ازت ممنونم برای امشب وهمه چیز، من با پرستوخیلی حال کردم…… کاش توهم به اندازه من ، بامنیرحال کرده باشی؟…. من که خیلی حال کردم…. راستش امیرجون تاحالا همچوشبی را تو عمرم نداشتم …. جداً زن خیلی باحال وخوشگلی داری!…. درهرصورت خیلی ازت ممنونم!!…. امشب مارا ساختی!!…. فکرکردم هنوز با منیر کارداری منم خواستم برگردم بقیه کارمو با پرستو جون ادامه بدم که دیدم داری میای بری حمام؟!!…. ازحرفها وتعریف های محسن حسابی حال کردم….. حدس میزدم هرکه این کوس و کونو بکنه … بایدهم حال کنه وهم تعریف!…. گفتم : محسن جون توکه اینقدر خوشت اومده چرا زودتموم کردی!… اون که دراختیارت بود؟…. حالا هم وقت زیاده……. امشب سه شنبه شبه…. اگه میخوای یکبرنامه برای پنجشنه شب جورکن تاباز دورهم باشیم وخوش بگذرونیم؟ .. .. نظرت چیه؟ … امشب به من که خیلی خوش گذشت وبا منیر جون هم خیلی حال کردم..اونم ماهه….. ازکارای توهم خیلی خوشم اومد.. خیلی باحالی… اینطورکه ازنزدیک دیدم پرستوهم خیلی باهات حال کرده….. منم ازت ممنونم…. گفت: فردا من عازم شهرستان هستم.. وشنبه برمیگردم… ..اگرمیدونستم دعوت شما به این خوبی حال میده ؟ قول رفتنو نمیدادم!.. ولی اگه دوست داری یک پیشنهاد بهت میدم؟….. تاهم توبیشتر ازمنیر لذت ببری ! هم من وپرستویک حال حسابی بکنیم!…. گفتم: چکارکنیم؟ گفت:امشب منیرو میزارم اینجا…!!؟… درعوض پرستوجونو باخودم میبرم خونه؟ .. موافقی؟ ! …. فردا صبح هم تحویلت میدم…. چطوره؟.. خوبه؟…… چهارتائی امشبو تاصبح حال میکنیم… خوشت میاد؟……… یادحرف منیر افتادم که گفته بود این کارونکن برای همین …… گفتم : محسن جون … خیلی دلم میخواست این کاررومیکردم ولی اجازه بده توی روزهای آینده این برنامه را اجراکنیم …… حالا هم عجله نکن …. قول بهت میدم هروقت اومدین اینجا یامااومدیم اونجا پرستورا دربست دراختیارت بزارم… خوبه؟….. دوست دارم جلوم حسابی باهاش حال کنی!!…امشب خیلی از کارات لذت بردم وحال کردم….. خیلی وقت بود که هوس کرده بودم یکی جلو روم پرستورا بکنه ومن ببینم ولذت ببرم!!…. من عاشق این کارم!!…. وقتی نگاه میکردم باچه حرص وولعی اونومیکنی نمیدونی چه حالی پیدا کردم… اصلاً منیرو فراموش کردم!!…. مخصوصاً وقتی خوابیدی روکونش واونواز کون میکردی… دیدی چه کون مشتی داره؟!… ولی من دوست دارم این دفعه اونوسگی بکنی !.. این پوزیشنوخیلی دوست دارم!!….ازالان ازت میخوام که ایندفعه حتماً این کارروجلوروم بکنی!!….. تا حسابی حال کنم!…….. گفت:خوشم میاد اخلاق خودموداری؟… توهم مثل من اینجوری حال میکنی؟… آی فدات شم که خیلی باحالی؟… حالا که قولشو بهم دادی راضی شدم… قربونتم میرم… ضمناً حالا که از نزدیک به خصوصیات اخلاقی تووپرستوجون آشناشدم و خوب شناختمتون!! ازاین لحظه منیرجون منم دربست دراختیارته….. بهش میگم هرموقع که نیستم یا خودش هوس کرد بیاداینجا وباهاش حال کنی……….. بریم که دیرشد!.. درحالیکه هردوبااین حرفها شق کرده بودیم ازحموم دراومدیم…… توی هال منیروپرستوباهمون لباسهای تنگ وچسبون منتظر مابودن تا برن دوش بگیرن….. ماراکه دیدن خندیدن ورفتن طرف حموم…… من ومحسن درحالیکه هرکدوم تویک فکر جداگانه بودیم وحال میکردیم…. نشستیم توپذیرائی…… چندلحظه ای ساکت بودیم…. من روموکردم طرفش و…….. گفتم : محسن جون ازاین اخلا قتم خوشم اومدهمیشه اسلحت آماده شلیکه…. هردومون خندیدیم…… ومن ادامه دادم : اینو هم بگم….. مدتی بود دنبال دوستی مثل تومیگشتم، که هم باصفا باشه وهم اهل دل ، بدون وسواس واخلاقش هم عینهواخلاق خودم باشه!…. خوب تواین وسط اگرخانمش هم مثل پرستو ساده وبی آلایش ومهمتر خوشگل باشه،چه بهتر؟ !!…. خوشبختانه بااومدن توومنیربه اینجا خیلی زود به اونچه که دوست داشتم رسیدم…… ویقین دارم پرستوهم مثل من ازاین آشنائی خوشحال.. خوشحاله!…. محسن درحالیکه ازروی شلوار، کیرشق شده شوجابجا میکرد……. گفت: امیرجان.. منم خیلی خوشحالم ازاینکه با دوستان خوبی مثل تووپرستوجون وسیله منیرآشناشدم ، حالاامیرجون صبرکن ازسفر برگردم ، اگه دوست داشتی بادوتاازدوستای خوبم که اوناهم مثل خودت اهل حالندوخانمای بسیارخوشگل و دوست داشتنی دارن ، آشنات کنم؟!.. اونوقت ببین گروهی چه حالی میکنیم!… مخصوصاً توشبهای طولا نی زمستون !….. راستی چراتاحالا با پرستوازعقب کارنکردی ؟!….. حیف نیست؟…. من تاحالا کون حلقوی نکرده بودم … امشب برای اولین بار بود که هچو کونی کردم!…. میگن همچو کونی رااگرتویک شب صدنفرهم بکنن نه شل میشه نه گشاد!!….یعنی نیم ساعت بعد مثل اولش آک آک میشه خوش بحالت.. کاش کون منیرهم حلقوی بود…گاهی شبها که دوستام میان اونجا دودفعه که ازکون میکننش دیگه تا صبح باز بازه…ولی خوب انصافاً منیرموقع کون دادن خیلی حال میده…. گفتم: امیر جون همینطور که گفتی کون پرستو حلقویه!.. براهمین نشون نمیده که من چقدرباهاش کارکردم!!…. براهمین بودکه میگفت دوست داره تاصبح روکونش بخوابی اون ازکون دادن لذت میبره!!… من جونم به اون بستگی داره!……. تواین موقع پرستوومنیردرحالیکه میخندیدن ازحموم دراومدن…… وای………. خودشونوچی ساخته بودن….. یکی یک شورت کوتاه وچسبون…..اونقدرکوتاه که وقتی پشت بما کردن ورفتن طرف آشپزخونه …… پرستو را دیدم که نصف لنبر کونش ازپائین شورت قلنبه زده بودبیرون! …. منیروکه نگو، هردوطرف شرتش جمع شده ورفته بود لای چاک کون گرد وسفیدش ، طوریکه کونش بزرگترو لنبراش خوشگلتر به نظرمیرسید وهرقدم که برمیداشت لنبراش ژله ای تکون میخوردن وخیلی جالب بالاوپائین میپریدن !.. فکرکنم این ایده منیربوده که قبل ازبیرون اومدن ازحمام اینجوری خودشونو درست کرده بودن!! …. شایدهم برای همین میخندیدن!!.. چشم ازکون منیربرنمیداشتم بازی لنبرای کونش حشرترین منظره سکسی را ساخته بود… یک نگاه به کون پرستوکردم خوشگلی وزیبائی و قردادنش کیرمرده راشق میکرد!!… به نظرمیومد درراه رفتنش کمی مشگل داره….. از تجسم اینکه کلفتی کیرمحسن و طولا نی شدن مدت گائیدن کون پرستوبرای کونش مشگل بوجودآورده ازشق دردداشتم میترکیدم …. برایک لحظه محسنو نگاه کردم، اونم درحالیکه ازرومبل نیم خیزشده و کیرشوسفت گرفته بودتمام قدرت ووجودشوتوچشاش متمرکزکرده و مثل یک گرگ گرسنه که درکمین شکارش باشه ، بدون اینکه پلک بهم بزنه چشم به کون پرستو دوخته بود …….. چه حالی کردم وقتی محسنو بااین حال دیدم!.. کون منیروپرستورا فراموش کردم وچشم به حالت حشری محسن دوختم …. شهوت تمام وجودشوگرفته بود…… ازاینکه پرستو تونسته بود تواولین دیداراینچنین محسن را بخودش جلب کنه وکونش اینجوری موردتوجه قراربگیره لذت میبردم ….. دریک حالت شهوانی سکرآورغرق شده بودم دوست داشتم همون موقع محسن می پریدروپرستوواونوبحالت سگی و به زورازکون میگائیدوجیغشودرمیاورد ، ازتجسم این صحنه تمام بدنم داغ شده بود!…. طاقت نیاوردم رو به محسن کردم و…… گفتم: محسن جون چی شده خیلی حشری شدی؟…. مثل اینکه تاحالاً کون ندیدی؟ ..چته بابا حول شدی….. خوب اگه خیلی آمپرت رفته بالا معطل نکن به پروهمینجاپرستورا سگی از کون بکن! تاهم تو بخواستت برسی هم من از دیدن کون کردنت لذت ببرم…. پاشو.. پاشو دیگه معطل نکن!!…… وپرستورا صداکردم وگفتم یک لحظه بیاد اینجا…… محسن درحالیکه شهوت سراپاشو گرفته بود باهیجان ولرزش صدا گفت… دوست دارم… ولی ممکنه پرستو آمادگیشو نداشته باشه وناراحت بشه وازمن دلخوربشه…. پریدم تو حرفش وگفتم:…. نه اون کون دادنو دوست داره!… مخصوصاً اگر بدونه که من پیشنهاددادم!…. بزار ازش بپرسم!…. اگه قبول کردهمینجاجلوی من ومنیر… اوکه!!…. پرستو اومد…. دستشو گرفتم واونوکشیدم طرف خودم لپشو بوسیدم و درگوشش گفتم میخواستم ازت خواهش کنم اجازه بده اون پوزیشنی که محسن تواتاق خواب باهات انجام داده ، یکبار دیگه اینجا باهات تکرار کنه !……….. پرستو دست منو گرفت وکشیدبرد طرف اتاق خواب ….. اونجا گفت … امیر جون مال محسن خیلی کلفته … هنوز درد دارم…. اونم که تازه کرده… چی شده که دوباره میخواد….. گفتم : ببین توخیلی خوشگل وزیبائی … من که شوهرتم بادیدن این همه زیبائی حشری شدم وای بحال اون ….. نمیدونی وقتی از حموم دراومدی باچه حسرت وشهوتی نگات میکرد…..حشری شدن اون رومنم اثر گذاشت برا همین بهش گفتم اگر خیلی آتشی شدی میتونه کارشو باهات تکرار کنه … براهمین صدات کردم…. الهی قربونت برم ….. بزار اونم اززیبائی وخوشگلیت استفاده کنه خصوصاً اینکه حالا توحال عادی ودیگه مست نیست!……. حالااین کار برامن دلچسبه!.. خوب عزیزم………. پرستوگفت: یعنی…تودوست داری او یکبار دیگه منواز…..؟…. گفتم: آره… ما باهم قرار گذاشتیم…. نمیدونی با چه حرص وولعی این کارو انجام میده….. ضمناً اون فردا میره مسافرت وتاشنبه برنمیگرده….. پرستوگفت: خوب باشه تواتاق؟……. گفتم : نه دیگه تو اتاق نه … توپذیرائی….. البته اجازه بده هرکاری دوست داره انجام بده!… تامنم ازدیدن کاراش حال کنم ولذت ببرم!…باشه؟….. پرستو قرمز شدوگفت باشه!!….. باهم اومدیم تو پذیرائی….. از منیر خواهش کردم کمی مشروب برای پرستوبریزه تولیوان وبهش بده بخوره!……. منیر ماتش برده بودکه برنامه چیه؟…. گفتم : منیرجان محسن دوست داره برنامه اشوبا پرستو تکرارکنه!….منم ازپرستوخواهش کردم قبول کنه…. چطوره ؟… منیر بدون اینکه حرفی بزنه یک لیوان را نصفه مشروب کردوداددست پرستو…. ….. من از روی مبل بلند شدم وپرستو رابغل کردم ولباشو بوسیدم…. دستی به کونش کشیدم وآروم اونو چرخوندم وکونشو کردم طرف محسن که هنوز نشسته بود…. گفتم محسن جون ببین حرف نداره!…. محسن خنده کنان گفت تودنیا تکه ومثل نداره!… پاشدواومد طرف ما…. مشروب کارخودشو کرده بود … پرستو داغ شده وصورتش گل انداخت بود…. دوباره اونوبوسیدم وتحویل محسن دادمش…. محسن از پشت خودشو چسبوند بکون پرستووبادودست سینه های اون گرفت وشروع کردبا اونا بازی کردن و مکررپشت گردن پرستورا لیس میزد وماچ میکرد….. منم بیکار ننشستم بخاطراینکه پرستو زودتر حشری بشه شروع کردم شکم وناف خوشگلشو لیس زدن… کمی شلوارکشو کشیدم پائین وبرجستگی بالا کوسشو بوسیدن وبوئیدن ….. کم کم بازبونم چوچوله شو لیس زدن…. محسن هم ازپشت خودشو به اون میمالوند وسعی میکرد کون داغ پرستورا بماله به کیرش…… من دیگه طاقت نیاوردم و خم شدم وشرت پرستو را ازپاش درآوردم وباکمک محسن تاپشو هم درآوردیم…. ازدیدن سینه های برجسته نوک گلی وناف گود وخوشگلش لذت بردم…. ازپرستو خواستم روی فرش چهاردست وپا زانو بزنه!…. تا پرستو خم شدکه زانو بزنه من سریع شلوار محسنو کشیدم پائین … کیرش مثل فنر پرید بیرون به حد اعلای شقی رسیده بود!… فوری دستمو تفی کردم ومالیدم روی کیر محسن !…. عجب کیرداغ وکلفتی بود!… محسن شلوارشو از پاش درآوردوپشت سرپرستو زانوزدوشروع کرد سوراخ کون پرستوراباحرص لیس زدن….. صدای نفس نفس پرستو شنیده میشد…. محسن سعی میکردزبونشو بکنه تو سوراخ کون پرستو….. خم شدم ودوطرف لمبرای کون پرستو را ازطرفین گرفتم وازهم بازکردم تا کارمحسن راحت تر بشه…. محسن خوب که لیس زد…. پاشد درحالیکه یک تف گنده انداخت درکون پرستو، کمر کیر کلفتشو گرفت و سر اونو گذاشت درسوراخ کون پرستوودودستی آبگاه پرستو را سفت گرفت وفشار داد!… آخ پرستوبلند شد…. گفت یواش … محسن جون یواش عجله نکن خوب اون تف بزن ویکم بمالش …. بزار خودم کمکت کنم!…. منم رفتم جلوی پرستو وکیرموکه ازشقی داشت میترکید گرفتم جلوی دهنش…… پرستو زبونشو درآوردومثل بستنی چوبی اونولیس میزد!….. بافشاریکه محسن به کون پرستو داد .. جیغ پرستو دراومد….. ازجلوی پرستو اومدم کنار دیدم محسن نصف کیرشو تپونده تو کون پرستووداره آروم آروم سعی میکنه بقیه کیرشوهم بکنه تو……….. پرستو همینطورکه ناله میکردگفت محسن جون خیلی آروم فشار بده تاهمش بره تو…. آهان … اوف..اوف… مردم…. فشاربده داره جا باز میکنه…. وای مامان جون مردم……. محسن هم یواش اونوبخودش فشار میداد…. نفس پرستو بند اومده بود…. آهسته زیر لب گفت وای جرخوردم….. بکن ….محسن جون بکن … چه دردخوبی…. سفت منوبغل کن وفشاربده ….. وای خدا جون خیلی کلفته!…… آهان محکمتر…… وای تراخدا دیگه بسه جا ندارم همش رفته تو!… وای…. وای چه دردی!… صدای ناله واوف.. اوف ف ف محسن هم دراومده بود…….. محسن درحالیکه روی پرستو دولا شده بودعینهو یک سگ نرگردن کلفت که یک ماده سگ کوچولوراگرفته باشه پرستو را سفت از شکم گرفته همینطورکه میکردش بازبونش هم پشت گردن پرستو را لیس میزد….. محسن نگاهی بمن کردکه یعنی خوبه؟… خوشت میاد!… سرموتکون دادم…. یعنی عالیه!… محسن تائید منو که دید شروع کردعینهو سگ تلنبه زدن ….. صحنه برام خیلی جالب بود!… اونی بود که دوست داشتم!….. زیبائی صحنه دراین بودکه محسن باهیکل گندش خیلی عالی روپرستوسوارشده بود وسعی میکرد توگائیدن پرستو ادای سگها راهم درآره!…گاهاً از پرستو میخواست برگرده ولب بهش بده وپرستوهم همین کار را میکرد…… حالا دیگه محسن شروع کردآروم تلمبه زدن….. وخودشو خیلی یواش عقب جلومیکردودرعین حال سعی میکردریتم خودشو تندتر کنه…. صدای چلب ..چلب برخوردمحسن به کون پرستو بخوبی شنیده میشد….. پرستوهم آه و ناله اش بلندترمیشد …. وزیر لب میگفت خیلی کلفته…. خیلی بازم کرده!……. بعدروشوبرگردنودطرف محسن وگفت تندتربزن تا آبت بیاد…. خیلی کلفته….. ازشدت تلمبه زدن محسن معلوم بود که تو اوج شهوت ولذته….. صدای آخ واوخ محسن هم بلند شده بود…. پرستوچون اززانوزدن خسته شده بود.. یواش گفت محسن جون خسته شدم میشه منو بخوابونی!…. محسن خیلی سریع پاهای پرستو راکشیدواونو خوابوند وخودش خوابید روش…. پرستو بسختی نفس میکشیدوناله میکرد….. محسن هم بیخال تلمبه میزد…….. گفتم : پرستو جون چی شده؟!.. بزار محسن کارشو بکنه !… دیگه ازاین بهتر نمیشه!…. عالیه…. محسن درحالیکه خیس عرق شده بود…. کمی زانواشو خم کردوخودشو کشیدبالا … تقریباًٌ نصف بیشتر کیرشو کشیده بود بیرون که صدای گوزیدن پرستوروی کیر محسن بلند شد…. احساس کردم پرستو کمی خجالت کشید چون صورتشو لای دستاش پنهون کرد….. محسن ناله ای کردوگفت … وای چه عالی…. پرستو جون تکرار کن… تراخدا تکرار کن…. پرستو درحالیکه لبشو گازمیگرفت کمی کونش دادبالاوگفت …. خودش شد دست من نیست!…. محسن گفت نه من محکم میزنم بره تو وقتی کشیدم بیرون توبخودت فشار بده تا دوباره صدا کنه…. وشروع کردمحکم پرستورا گائیدن … یکباره گفت حالا من میکشم بیرون تو بخودت فشار بده … آفرین … و کشید بیرون کون پرستو ابتدا پلمب صدادادوبعد یک صدای گوز آهسته ولی کشیده شنیده شد…. احساس کردم آبم اومدوریخت توشلوارم …. پرستو قرمز شده بود…. گفت محسن جون بسه خوب؟…… محسن گفت باشه عزیزم ….. حالا همینطور پاشو سرپاوایساودستاتو بزن به دیوار…. کمی هم پاهاتو باز کن!… وقتی پرستو دراون حالت ایستادمحسن رفت پشتش وکیرشو گذاشت درکون پرستوودستاشو بردجلوی شکم پرستووبهم قلاب کرد…. وباآرامی فشارداد چون کون پرستوهنوز باز وخیس بودکیرش تا خایه رفت تو….وخوشو محکم به اون چسبوند! ….. پرستو ناله ای کردوگفت.. اوف همهش رفت تو…… محسن کمی تامل کردوبعدیواش یواش شروع کرد تلمبه زدن چه پوزیشن وریتم جالب وقشنگی ارائه داد….. باناله پرستو وصدای آخ واوخ محسن …. بعداز چنددقیقه تلمبه زدن پرستویهو دادزد وگفت محسن جون بریزش تو …. درش نیار … بچسب بهم…. بزار آبت بریزه توم!…. آهان… خوب شد … اوف .. پرشدم… از آب….. چه آب داغی!…. مرسی محسن جون …. همینطور منو توبغل بگیر…. بزارتوش باشه!… اوف… چه لذتی!… حال کردم!…. به این میگن لذت… مرسی پرستوجان جداً برام سنگ تمام گذاشتی!….اصلاً فکرشوهم نمیکردم امشب اینقدرلذت ببرم!…… این صدای محسن بود که باخوشحالی وباآرامش حرف میزد!…. محسن خیلی آرام وآهسته آهسته کیرشوکشید بیرون ، لامصب هنوز شق بودو خیس از آبمنی… کم باسر کیرش سوراخ کون پرستو را درمالی کردوبعد باانگشت اونوماساژ داد…. پرستو سعی میکرد با فشاردادن به لمبراش سوراخ کونشو جمع کنه تا کمتر آبمنی ازاون بریزه….. خیلی آروم همونجا روفرش دمر دراز کشید…. لمبراش خیس آبمنی بودن وبرق میزدن….. نگاهش که میکردم دیدم واقعاً چه کون سفید وبرجسته ای داره…. ازاون همه زیبای لذت بردم…. از اینکه محسن هم ازاین همه زیبائی حسابی استفاده کرده احساس خوشی وآرامش میکردم…. برام جالب بود…. گائیدن پرستو وسیله محسن آنهم در پذیرائی وبصورت سگی وسرپائی برایم بسیارلذتبخش بود…. آرام گرفته بودم….. چندلحظه بعد پرستوپاشدو رفت دوش گرفت سرحال وریلکس ریلکس باکمک منیرمیز شام را حاضرکردن…… باصدای بفرمائید شام …. بخودم اومدم!…. پرستو بودکه تعارف میکرد….. دست محسن که اونم دوش گرفته بودگرفتم و باهم رفتیم طرف میز شام …. بعدازشام ….. نشستیم توپذیرائی …. محسن ازدستپخت ولحظات شیرینی که باپرستوداشت تعریف وتشکرکرد… متقابلاً منهم ازاومدنشون تشکرکردم وازاینکه منیرعاشقانه منو تحویل گرفته بودسپاسگزاری کردم …… منیراومد طرفم ضمن اینکه لبی بهم داد… گفت: امیرجون امشب خیلی حال کردم منم ازتووپرستو متشکرم…… پرستوهم رفت توبغل محسن همینطورکه لبای محسنو میمکید ومحسن دستشورو لنبرای کون اون میکشید… روشو طرف منیرکردو…. گفت : منیرجون ! این خواسته امیر بود که ازشما دعوت کرد تا امشبو دورهم باشم، امیر این دعوت را ترتیب دادتا اگر محسن اهل حال است امشبوخوش بگذرونیم!… خوشبختانه آنچه امیردوست داشت همون شد!… منکه فکرنمیکردم بتونم از پس خواسته امیر بربیام واصلاً خجالت میکشیدم به آن فکرکنم!!….. ولی وجود تومنیر جون ومشروبی که بمن دادی باعث شد تاتمام شرم وحیا ازمن گرفته شود ومحسن تواین وسط باکمال متانت وآقائی آن چیزی را که امیر دوست داشت ولذتی که من فکرشوهم نمیکردم باآرامش بمن دادوجداً محسن جان حال کردم… …. جا دارد تشکرکنم ازهردوی شما ممنونم!……. محسن همینطورکه دستشو روکون پرستوبود… گفت: پرستوجون این توبودی که بمن حال دادی ….. توخیلی زیبا وتودل بروهستی…. توامشب منو به بهشت بردی!… ممنونم هم از تو وهم از امیر که این برنامه را ترتیب داد…. ضمناًازسفرکه برگشتم یکبرنامه میزاریم خونه ما،اونجابیشتردرموردبرنامه سکسیمون حرف میزنیم وحال میکنیم….. درحالیکه محسن پرستوراسفت بغل کرده ومیبوسید… منیرسریع رفت لباسشو پوشیدواومد وخودشوانداخت توبغلم و…… گفت: امیرجون .. به پرستو گفتم … محسن که رفت شهرستان، من میام اینجا ….. امشب هم خیلی خوش گذشت…… مرسی…. همه هموبوسیدیم وخداحافظی کردیم ……. من وپرستواونا را تاپشت درآپارتمان همراهی کردیم……… من وپرستوآن شب را بایک آرامش خاطرتوی بغل هم به صبح رساندیم…. گفت : امیرجون… این محسنی که اینطوری آروم گیر داده به پرستو…. اینجوری ساکت نه بینش؟ ، اون این حالت گائیدن کون راخیلی دوست داره ، اون عاشق کون تنگه!…. مخصوصاً اگه مثل کون پرستو جون دست اول و سفیدوخوشگل هم باشه!…. اون منوهم همینطور مست میکنه وهمینجوری ازعقب وجلو میکنه…. تواین حالت خودش هم حال میکنه ولی من جرمیخورم ….. جیغ میزنم… اما بعدش خیلی با حال به گائیدنم ادامه میده وتلمبه میزنه….. امیرجون یکشب میام پیشت همه چی رو برات تعریف میکنم….. حرفای منیر بوی مستی میداد….. زیادتوجه نکردم…. ولی باهمین حرفاش خیلی حشری شدم……. وچون منیرجون کمی بیشتردولاشده بود…. شروع کردم تلمبه زدن….. آبگاهشوسفت گرفته ونمیگذاشتم تکون بخوره…… به نفس نفس افتادم….. منیرهم آه وناله اش در اومده بود…. ریتم گائیدنموسرعت دادم….. تواین وسط آه وناله پرستوهم تبدیل به جیغ شده بود……. نگاه کردم دیدم محسن هم دیوانه وار داره تلمبه میزنه….. وباصدای بلند اووف…اووف میکنه مثل اینکه داشت آبش میومد….. چون یک دفعه چنان تپوند توکون پرستو که جیغ بلندپرستودراومدو ولوشد روتخت…. محسن هم که خیس عرق شده بودونفس نفس میزدوهن و..هن.. میکرد…خودشوانداخت روی کون سفید وقلمبه پرستو…. چون کمی چرخیده بودن وتقریباً پشتشون طرفم بودبخوبی دیدم که فقط خایه های محسن بیرونندوتمام کیرش رفته تو کون پرستو!… وآبمنی از اطراف کیرش داره میریزه بیرون…… مثل اینکه هردوشون باهم آبشون اومده وازحال رفته بودن….. باصدای جیغ منیرولرزش بدنش بخودم اومدم….. منیر به اورگاسم رسیده بودوبی حال شده بودمنم باچندضربه شدیدکیرموتا اونجا که جاداشت تپوندم توکوسش وآبموریختم توش… منیرتکونی خوردوافتادروتخت .. منم همونطورخوابیدم روش………. حدود سه….. چهاردقیقه ای بیحال افتاده بودم روی منیر……. سستیم که رفع شد، پاشدم… لای پای منیرتا زانواش ازآبمنی خیس .. خیس شده بود اوبی حال دراز کشیده بود… نگاه کردم دیدم محسن هنوز روی کون پرستوافتاده …… پرستوهم مثل این که غش کرده باشه زیرهیکل محسن ولوشده بود وبجای نفس کشیدن خورناسه میکشید ، فکرکنم از لذت کون دادن به یک غریبه بیهوش شده بود!!………. پاشدم رفتم سراغ محسن که صداش کنم تاازروی پرستو پاشه ودرعین حال ببینم کیرش چقدربزرگه؟ دستمو گذاشتم روشونه ش صداش کردم……. سرشو برگردوند طرفم…. باحیرت نگاهم کرد!…… گفتم: پاشوبابا چه خبره؟…. توکه زنموکشتی!…. پاشدوخیلی بااحتیاط وآروم کیرشو کشید بیرون….. عجب کیر کلفت وسفیدی!…. هنوز شق بودوخیس …. محسن روشوطرفم کردو…… گفت : امیرجون خوب بامنیر حال کردی ها؟….. منیرجون خیلی اهل حاله…. خیلی از این اخلاقش خوشم میاد…. نگاه کن….. چه از حال رفته؟…….. من واون با دوستامون خیلی حال میکنیم!…. البته نه به اندازه امشب!…. خواستم چیزی بگم دیدم کیرمحسن خان داره باد میکنه وبزرگتر میشه! …. اینو که دیدم کیرمنم شروع کردبه شق کردن……. ته کیرمحسن خیلی کلفت بود…. باورم نمیشد کیرش به این کلفتی باشه؟.. همینطورکه کیرش دل میزد باانگشتش سوراخ کون پرستوراکه خیس از آبمنی بود میمالند!!…… این کارش برام جالب بود……….. گفتم :محسن معلومه چیکارمیکنی؟…. محسن درحالیکه هنوز سخت حشری بود وآب دهنشو که پر شده بود قورت میداد…. گفت: امیرجون… این زنی که توداری یک تیکه جواهره که همتا نداره؟… حیف که قدرشو نمیدونی؟…. وقتی آوردمش تواتاق وخوب نگاهش کردم .. دیدم همه چیش تکه، هیکل عالی و خوش ترکیب ، پوست سفید وصیقلی ، بدن صاف وبدون مو!… سینه های سفت ونوک گلی!.. وجالب تر عجب کوس وکون مشتی داره عینهو غنچه نشکفته!……. غنچه قرمزی که هنوز بازنشده؟…. وای که نمیدونی چه حالی شدم؟…. باورم نمیشد توشب اول مهمونی همچو لعبت نازی گیرم بیاد؟… بوسیدمش.. بوئیدمش… ولیسش زدم …ازاینکه این غنچه خوشگلو بمن سپردی تا من بازش کنم ….هول شدم…. جداًاون یک تیکه جواهره که تانداره ؟….. تاحالا زنی به این زیبائی وخوشگلی ندیدم……. گفتم : چه خبره بابا انگار تا حالا زن ندیدی…. ماشاءاله منیر به این خوشگلی وزیبائی ….. و چه حالی هم میده ….. محسن درحالیکه کیرشقشو درسوراخ کون پرستو میمالوند…….. گفت:هیچ تاحالا ازاین کون استفاده کردی ببینی چیه؟….. چقدرتنگه وپر؟…. عینهو کون پسر میمونه!…. اینو جدی میگم!… توی هرصدهزارتازن شایدیکی اینجور کون تنگ وپری داشته باشه؟…… مهمتراینکه این نوع کون به این زودیا وا نمیره وشل نمیشه…… جالب تراینکه خودش بیشتر دوست داره ازکون حال کنه !!…. من که ازش سیر نمیشم و دارم میمیرم براش!!…… باحرفای محسن حسابی حشری شدم وشق کرده بودم .. محسن یک نگاه به کیر شقم کردو…… گفت: امیرجون کون منیرهم خیلی باحاله !!..اونم یک لعبته.. ها ؟ دست کم نگیرش… بین دوستام هزارتا خاطرخواه داره!… کوس خوبی هم داره!… منیرعاشق کیرغریبه هاس !!… اون همیشه با دوستام خوب حال میکنه!!…. بهش برس…. محسن همانطورکه حرفاشو میزد ، خودشویواش یواش کشوند روکون پرستوو دستاشوبردزیرشکم پرستو….. زانوزدوکون پرستوراکشید بالا طرف خودش.. … پرستو ناله ای کردوچشاشو بازکردوبا یک حالت مستی ….. گفت : محسن جون.. خیلی بهم حال دادی .. مرسی… ولی خیلی خسته شدم …. حالاهم دوست دارم همینطورتاصبح توبغل گرمت این زیر بخوابم…. میشه همینطوربخوابی روم؟…اینجوری بیشتر حال میکنم….. این حالتوهم من دوست دارم هم امیر!….. امیردوست داره تو روم بخوابی ونگاه کنه!!….. محسن زانوشو سست کردودرحالیکه سرکیرشوتفی کرده بود اونو گذاشت درسوراخ کون پرستووآروم خوابیدروکون وبدن پرستو…….. پرستوهمینطورکه دمر زیرمحسن خوابیده بود، زانواشو جمع کردتاکونش بهترتوبغل محسن جابگیره!! توهمون حال هم دستاشوآورد پشت ولنبراشوگرفت وکشید به دوطرف تا سوراخ کونش بیشتر بازشه …… که یهو جیغی کشیدوولوشد روتشک….. فکرنمیکرد کیرمحسن هنوز شق وکلفت مونده باشه!…… با فشاری که محسن داده بود فکرکنم تا خایه کیرشو کرده بود توکون تنگ پرستو!!….. توهمون حالت بدون اینکه تکون بخوره خوابید روپرستو ودیگه تکون نخوردتاپرستو خودش کونشو شل کنه!…… ولی همین فشارباعث شدتاکون پرستوبازبازشه… محسن کمی کون خودشوآورد بالا وخیلی آروم سعی میکرد فشاربیشتری به کون پرستوبیاره تا بهتر وبیشتر کیرشو توکون تنگ وداغ پراز آبمنی پرستوجاکنه…….. بااین حرکت لنبرای کون پرستوژله ائی تکون میخورد و….آخ.. واوخ ..هردوشون دراومده بود……. یکباره دیگه پرستوجیغ کشیداوصدای مامان جونش میزد!!………. برای اولین باربودکه باصدای بلندوخیلی سکسی مامان جون …. مامان جون میکرد…. محسن هم باقدرت تمام خودشومیکوبید روکون پرستوو… اوف..اوف… میکرد.. محسن حدود بیست دقیقه ای تلمبه زد وجیغ پرستو رادرآوردتاآبش اومد…آخ بلندی کشیدو باآرامی کیرشو درحالیکه آبمنی ازش میریخت کشیدبیرون….. انصافاًمحسن کیرکلفت وخوش تراشی داشت که کمرش یک قوس کمونی داشت….. پرستوحق داشت باهاش حال کنه…. محسن درحالیکه با انگشت اطراف سوراخ قرمزو خیس کون پرستو را مالش میداد بادست دیگش کمرکیرشو گرفته واونومیکشید به لنبرای گلی رنگ کون پرستوتا آبمنی هاشو پاک کنه!…. نگاه به کون پرستوکردم …. چقدرکونش باحاله….. لنبراش وپشت روناش ازفشار گائیدن محسن قرمزشده بود… چندجای کونش هم کبودبود!!…… ازنزدک نگاهی به سوراخ کونش کردم… صورتی گلی .. ویک مقدار بازمونده بود… توش پرآبمنی بودکه ازش ریخته بودلای پاهاش وسرریزکرده رفته طرف روناوکوسش… حلقه دورکونش داشت دل میزدوبازی میکردکه جمع شه… ولی مثل اینکه ماهیچه زورش نمیرسید بیشترازاین جمعش کنه…. باهربارجمع شدن مقداری آبمنی ازسوراخ کونش میریخت بیرون…. منظره جالبی بودتاحالا ندیده بودم….. محسن هم با انگشت دوراونو ماساژ میداد…. داشتم فکرمیکردم…… نکنه کونش همینطورباز بمونه؟…. تواین فکربودم که ….. دستی اومد روشونم … برگشتم.. دیدم منیرخانومه…… متوجه نگاهم شدو……… گفت: نگران نباش!… محسن خوب بکارش وارده!.. میدونه چیکارکنه… همیشه اینجوریه!…. مال منم اولش اینجوری شد…. ولی زود خوب شد!…. محسن میدونه چیکار کنه …. بااین ماساژی که میده هم دردش کم میشه هم پرستو خوشش میاد!… خواستم بگم آخه پرستو باراولش نیست که کون داده سه ساله من دارم اونو ازکون میکنم!!!… ولی هیچ موقع اینجوری بازنشده؟….. ولی یادکلفتی کیرمحسن افتادم….. ودیگه چیزی نگفتم….. محسن بایک دستمال خودشو پاک کردورفت طرف دستشوئی…… منیرخودشوچسبوند بهم وصورتشوآوردنزدیکترو…….. گفت: امیرجون .. چون خیلی دوست دارم میخوام قبل ازاینکه محسن بیاد یک چیزی بهت بگم…. لباشو بوسیدم ودستاموازپشت کشیدم رولنبرای لخت کونش و……. گفتم : بگوعزیزم.. تودیگه مال منی…. بگو؟… گفت:..امیرجون اگرمحسن یک وقت گفت حالاکه اینقدرقاطی شدیم بیابعضی شب ها جای پرستوومنوباهم عوض کنیم!..یعنی اون پرستورا جای من ببره خونه… ومن جای پرستو بمونم اینجا… قبول نکنی…ها؟……خوب ؟… گفتم :..چرا منیر جون؟ اینکه خیلی خوبه یک تنوع عالیه چرا قبول نکنم؟… گفت: هرچی میگم گوش کن…. چراشووقتی اومدم اینجا بهت میگم.. وجریان رامفصل برات تعریف میکنم!…… فقط اینو بهت بگم که محسن عاشق کونه!!…. حالابا محسن برو دوش بگیریدتا منم پرستوجونوصداش کنم … و باهم بریم حموم وزیادمعطل نشیم….. من ومحسن باهم رفتیم دوش گرفتیم، توی حمام خوب به کلفتی کیر محسن نگاه کردم علیرغم اینکه کیرش خوابیده بودولی چون بزرگترازحدمعمول بودبه نظرمیومد که نیم خیزمونده!.. .. منیرراست میگفت ته کیرمحسن کلفت بود ولی کله ش زیادبزرگ نبودازختنه گاه به ته کیرش کلفت وکلفتر میشد.. باکیرخودم که مقایسه اش کردم مال اون کمرش تقریباً دوسه سانت کشیده تربود!! موقعی که داشتیم خودمونوخشک میکردیم محسن روبمن کردو…. گفت:امیرجون خیلی ازت ممنونم برای امشب وهمه چیز، من با پرستوخیلی حال کردم…… کاش توهم به اندازه من ، بامنیرحال کرده باشی؟…. من که خیلی حال کردم…. راستش امیرجون تاحالا همچوشبی را تو عمرم نداشتم …. جداً زن خیلی باحال وخوشگلی داری!…. درهرصورت خیلی ازت ممنونم!!…. امشب مارا ساختی!!…. فکرکردم هنوز با منیر کارداری منم خواستم برگردم بقیه کارمو با پرستو جون ادامه بدم که دیدم داری میای بری حمام؟!!…. ازحرفها وتعریف های محسن حسابی حال کردم….. حدس میزدم هرکه این کوس و کونو بکنه … بایدهم حال کنه وهم تعریف!…. گفتم : محسن جون توکه اینقدر خوشت اومده چرا زودتموم کردی!… اون که دراختیارت بود؟…. حالا هم وقت زیاده……. امشب سه شنبه شبه…. اگه میخوای یکبرنامه برای پنجشنه شب جورکن تاباز دورهم باشیم وخوش بگذرونیم؟ .. .. نظرت چیه؟ … امشب به من که خیلی خوش گذشت وبا منیر جون هم خیلی حال کردم..اونم ماهه….. ازکارای توهم خیلی خوشم اومد.. خیلی باحالی… اینطورکه ازنزدیک دیدم پرستوهم خیلی باهات حال کرده….. منم ازت ممنونم…. گفت: فردا من عازم شهرستان هستم.. وشنبه برمیگردم… ..اگرمیدونستم دعوت شما به این خوبی حال میده ؟ قول رفتنو نمیدادم!.. ولی اگه دوست داری یک پیشنهاد بهت میدم؟….. تاهم توبیشتر ازمنیر لذت ببری ! هم من وپرستویک حال حسابی بکنیم!…. گفتم: چکارکنیم؟ گفت:امشب منیرو میزارم اینجا…!!؟… درعوض پرستوجونو باخودم میبرم خونه؟ .. موافقی؟ ! …. فردا صبح هم تحویلت میدم…. چطوره؟.. خوبه؟…… چهارتائی امشبو تاصبح حال میکنیم… خوشت میاد؟……… یادحرف منیر افتادم که گفته بود این کارونکن برای همین …… گفتم : محسن جون … خیلی دلم میخواست این کاررومیکردم ولی اجازه بده توی روزهای آینده این برنامه را اجراکنیم …… حالا هم عجله نکن …. قول بهت میدم هروقت اومدین اینجا یامااومدیم اونجا پرستورا دربست دراختیارت بزارم… خوبه؟….. دوست دارم جلوم حسابی باهاش حال کنی!!…امشب خیلی از کارات لذت بردم وحال کردم….. خیلی وقت بود که هوس کرده بودم یکی جلو روم پرستورا بکنه ومن ببینم ولذت ببرم!!…. من عاشق این کارم!!…. وقتی نگاه میکردم باچه حرص وولعی اونومیکنی نمیدونی چه حالی پیدا کردم… اصلاً منیرو فراموش کردم!!…. مخصوصاً وقتی خوابیدی روکونش واونواز کون میکردی… دیدی چه کون مشتی داره؟!… ولی من دوست دارم این دفعه اونوسگی بکنی !.. این پوزیشنوخیلی دوست دارم!!….ازالان ازت میخوام که ایندفعه حتماً این کارروجلوروم بکنی!!….. تا حسابی حال کنم!…….. گفت:خوشم میاد اخلاق خودموداری؟… توهم مثل من اینجوری حال میکنی؟… آی فدات شم که خیلی باحالی؟… حالا که قولشو بهم دادی راضی شدم… قربونتم میرم… ضمناً حالا که از نزدیک به خصوصیات اخلاقی تووپرستوجون آشناشدم و خوب شناختمتون!! ازاین لحظه منیرجون منم دربست دراختیارته….. بهش میگم هرموقع که نیستم یا خودش هوس کرد بیاداینجا وباهاش حال کنی……….. بریم که دیرشد!.. درحالیکه هردوبااین حرفها شق کرده بودیم ازحموم دراومدیم…… توی هال منیروپرستوباهمون لباسهای تنگ وچسبون منتظر مابودن تا برن دوش بگیرن….. ماراکه دیدن خندیدن ورفتن طرف حموم…… من ومحسن درحالیکه هرکدوم تویک فکر جداگانه بودیم وحال میکردیم…. نشستیم توپذیرائی…… چندلحظه ای ساکت بودیم…. من روموکردم طرفش و…….. گفتم : محسن جون ازاین اخلا قتم خوشم اومدهمیشه اسلحت آماده شلیکه…. هردومون خندیدیم…… ومن ادامه دادم : اینو هم بگم….. مدتی بود دنبال دوستی مثل تومیگشتم، که هم باصفا باشه وهم اهل دل ، بدون وسواس واخلاقش هم عینهواخلاق خودم باشه!…. خوب تواین وسط اگرخانمش هم مثل پرستو ساده وبی آلایش ومهمتر خوشگل باشه،چه بهتر؟ !!…. خوشبختانه بااومدن توومنیربه اینجا خیلی زود به اونچه که دوست داشتم رسیدم…… ویقین دارم پرستوهم مثل من ازاین آشنائی خوشحال.. خوشحاله!…. محسن درحالیکه ازروی شلوار، کیرشق شده شوجابجا میکرد……. گفت: امیرجان.. منم خیلی خوشحالم ازاینکه با دوستان خوبی مثل تووپرستوجون وسیله منیرآشناشدم ، حالاامیرجون صبرکن ازسفر برگردم ، اگه دوست داشتی بادوتاازدوستای خوبم که اوناهم مثل خودت اهل حالندوخانمای بسیارخوشگل و دوست داشتنی دارن ، آشنات کنم؟!.. اونوقت ببین گروهی چه حالی میکنیم!… مخصوصاً توشبهای طولا نی زمستون !….. راستی چراتاحالا با پرستوازعقب کارنکردی ؟!….. حیف نیست؟…. من تاحالا کون حلقوی نکرده بودم … امشب برای اولین بار بود که هچو کونی کردم!…. میگن همچو کونی رااگرتویک شب صدنفرهم بکنن نه شل میشه نه گشاد!!….یعنی نیم ساعت بعد مثل اولش آک آک میشه خوش بحالت.. کاش کون منیرهم حلقوی بود…گاهی شبها که دوستام میان اونجا دودفعه که ازکون میکننش دیگه تا صبح باز بازه…ولی خوب انصافاً منیرموقع کون دادن خیلی حال میده…. گفتم: امیر جون همینطور که گفتی کون پرستو حلقویه!.. براهمین نشون نمیده که من چقدرباهاش کارکردم!!…. براهمین بودکه میگفت دوست داره تاصبح روکونش بخوابی اون ازکون دادن لذت میبره!!… من جونم به اون بستگی داره!……. تواین موقع پرستوومنیردرحالیکه میخندیدن ازحموم دراومدن…… وای………. خودشونوچی ساخته بودن….. یکی یک شورت کوتاه وچسبون…..اونقدرکوتاه که وقتی پشت بما کردن ورفتن طرف آشپزخونه …… پرستو را دیدم که نصف لنبر کونش ازپائین شورت قلنبه زده بودبیرون! …. منیروکه نگو، هردوطرف شرتش جمع شده ورفته بود لای چاک کون گرد وسفیدش ، طوریکه کونش بزرگترو لنبراش خوشگلتر به نظرمیرسید وهرقدم که برمیداشت لنبراش ژله ای تکون میخوردن وخیلی جالب بالاوپائین میپریدن !.. فکرکنم این ایده منیربوده که قبل ازبیرون اومدن ازحمام اینجوری خودشونو درست کرده بودن!! …. شایدهم برای همین میخندیدن!!.. چشم ازکون منیربرنمیداشتم بازی لنبرای کونش حشرترین منظره سکسی را ساخته بود… یک نگاه به کون پرستوکردم خوشگلی وزیبائی و قردادنش کیرمرده راشق میکرد!!… به نظرمیومد درراه رفتنش کمی مشگل داره….. از تجسم اینکه کلفتی کیرمحسن و طولا نی شدن مدت گائیدن کون پرستوبرای کونش مشگل بوجودآورده ازشق دردداشتم میترکیدم …. برایک لحظه محسنو نگاه کردم، اونم درحالیکه ازرومبل نیم خیزشده و کیرشوسفت گرفته بودتمام قدرت ووجودشوتوچشاش متمرکزکرده و مثل یک گرگ گرسنه که درکمین شکارش باشه ، بدون اینکه پلک بهم بزنه چشم به کون پرستو دوخته بود …….. چه حالی کردم وقتی محسنو بااین حال دیدم!.. کون منیروپرستورا فراموش کردم وچشم به حالت حشری محسن دوختم …. شهوت تمام وجودشوگرفته بود…… ازاینکه پرستو تونسته بود تواولین دیداراینچنین محسن را بخودش جلب کنه وکونش اینجوری موردتوجه قراربگیره لذت میبردم ….. دریک حالت شهوانی سکرآورغرق شده بودم دوست داشتم همون موقع محسن می پریدروپرستوواونوبحالت سگی و به زورازکون میگائیدوجیغشودرمیاورد ، ازتجسم این صحنه تمام بدنم داغ شده بود!…. طاقت نیاوردم رو به محسن کردم و…… گفتم: محسن جون چی شده خیلی حشری شدی؟…. مثل اینکه تاحالاً کون ندیدی؟ ..چته بابا حول شدی….. خوب اگه خیلی آمپرت رفته بالا معطل نکن به پروهمینجاپرستورا سگی از کون بکن! تاهم تو بخواستت برسی هم من از دیدن کون کردنت لذت ببرم…. پاشو.. پاشو دیگه معطل نکن!!…… وپرستورا صداکردم وگفتم یک لحظه بیاد اینجا…… محسن درحالیکه شهوت سراپاشو گرفته بود باهیجان ولرزش صدا گفت… دوست دارم… ولی ممکنه پرستو آمادگیشو نداشته باشه وناراحت بشه وازمن دلخوربشه…. پریدم تو حرفش وگفتم:…. نه اون کون دادنو دوست داره!… مخصوصاً اگر بدونه که من پیشنهاددادم!…. بزار ازش بپرسم!…. اگه قبول کردهمینجاجلوی من ومنیر… اوکه!!…. پرستو اومد…. دستشو گرفتم واونوکشیدم طرف خودم لپشو بوسیدم و درگوشش گفتم میخواستم ازت خواهش کنم اجازه بده اون پوزیشنی که محسن تواتاق خواب باهات انجام داده ، یکبار دیگه اینجا باهات تکرار کنه !……….. پرستو دست منو گرفت وکشیدبرد طرف اتاق خواب ….. اونجا گفت … امیر جون مال محسن خیلی کلفته … هنوز درد دارم…. اونم که تازه کرده… چی شده که دوباره میخواد….. گفتم : ببین توخیلی خوشگل وزیبائی … من که شوهرتم بادیدن این همه زیبائی حشری شدم وای بحال اون ….. نمیدونی وقتی از حموم دراومدی باچه حسرت وشهوتی نگات میکرد…..حشری شدن اون رومنم اثر گذاشت برا همین بهش گفتم اگر خیلی آتشی شدی میتونه کارشو باهات تکرار کنه … براهمین صدات کردم…. الهی قربونت برم ….. بزار اونم اززیبائی وخوشگلیت استفاده کنه خصوصاً اینکه حالا توحال عادی ودیگه مست نیست!……. حالااین کار برامن دلچسبه!.. خوب عزیزم………. پرستوگفت: یعنی…تودوست داری او یکبار دیگه منواز…..؟…. گفتم: آره… ما باهم قرار گذاشتیم…. نمیدونی با چه حرص وولعی این کارو انجام میده….. ضمناً اون فردا میره مسافرت وتاشنبه برنمیگرده….. پرستوگفت: خوب باشه تواتاق؟……. گفتم : نه دیگه تو اتاق نه … توپذیرائی….. البته اجازه بده هرکاری دوست داره انجام بده!… تامنم ازدیدن کاراش حال کنم ولذت ببرم!…باشه؟….. پرستو قرمز شدوگفت باشه!!….. باهم اومدیم تو پذیرائی….. از منیر خواهش کردم کمی مشروب برای پرستوبریزه تولیوان وبهش بده بخوره!……. منیر ماتش برده بودکه برنامه چیه؟…. گفتم : منیرجان محسن دوست داره برنامه اشوبا پرستو تکرارکنه!….منم ازپرستوخواهش کردم قبول کنه…. چطوره ؟… منیر بدون اینکه حرفی بزنه یک لیوان را نصفه مشروب کردوداددست پرستو…. ….. من از روی مبل بلند شدم وپرستو رابغل کردم ولباشو بوسیدم…. دستی به کونش کشیدم وآروم اونو چرخوندم وکونشو کردم طرف محسن که هنوز نشسته بود…. گفتم محسن جون ببین حرف نداره!…. محسن خنده کنان گفت تودنیا تکه ومثل نداره!… پاشدواومد طرف ما…. مشروب کارخودشو کرده بود … پرستو داغ شده وصورتش گل انداخت بود…. دوباره اونوبوسیدم وتحویل محسن دادمش…. محسن از پشت خودشو چسبوند بکون پرستووبادودست سینه های اون گرفت وشروع کردبا اونا بازی کردن و مکررپشت گردن پرستورا لیس میزد وماچ میکرد….. منم بیکار ننشستم بخاطراینکه پرستو زودتر حشری بشه شروع کردم شکم وناف خوشگلشو لیس زدن… کمی شلوارکشو کشیدم پائین وبرجستگی بالا کوسشو بوسیدن وبوئیدن ….. کم کم بازبونم چوچوله شو لیس زدن…. محسن هم ازپشت خودشو به اون میمالوند وسعی میکرد کون داغ پرستورا بماله به کیرش…… من دیگه طاقت نیاوردم و خم شدم وشرت پرستو را ازپاش درآوردم وباکمک محسن تاپشو هم درآوردیم…. ازدیدن سینه های برجسته نوک گلی وناف گود وخوشگلش لذت بردم…. ازپرستو خواستم روی فرش چهاردست وپا زانو بزنه!…. تا پرستو خم شدکه زانو بزنه من سریع شلوار محسنو کشیدم پائین … کیرش مثل فنر پرید بیرون به حد اعلای شقی رسیده بود!… فوری دستمو تفی کردم ومالیدم روی کیر محسن !…. عجب کیرداغ وکلفتی بود!… محسن شلوارشو از پاش درآوردوپشت سرپرستو زانوزدوشروع کرد سوراخ کون پرستوراباحرص لیس زدن….. صدای نفس نفس پرستو شنیده میشد…. محسن سعی میکردزبونشو بکنه تو سوراخ کون پرستو….. خم شدم ودوطرف لمبرای کون پرستو را ازطرفین گرفتم وازهم بازکردم تا کارمحسن راحت تر بشه…. محسن خوب که لیس زد…. پاشد درحالیکه یک تف گنده انداخت درکون پرستو، کمر کیر کلفتشو گرفت و سر اونو گذاشت درسوراخ کون پرستوودودستی آبگاه پرستو را سفت گرفت وفشار داد!… آخ پرستوبلند شد…. گفت یواش … محسن جون یواش عجله نکن خوب اون تف بزن ویکم بمالش …. بزار خودم کمکت کنم!…. منم رفتم جلوی پرستو وکیرموکه ازشقی داشت میترکید گرفتم جلوی دهنش…… پرستو زبونشو درآوردومثل بستنی چوبی اونولیس میزد!….. بافشاریکه محسن به کون پرستو داد .. جیغ پرستو دراومد….. ازجلوی پرستو اومدم کنار دیدم محسن نصف کیرشو تپونده تو کون پرستووداره آروم آروم سعی میکنه بقیه کیرشوهم بکنه تو……….. پرستو همینطورکه ناله میکردگفت محسن جون خیلی آروم فشار بده تاهمش بره تو…. آهان … اوف..اوف… مردم…. فشاربده داره جا باز میکنه…. وای مامان جون مردم……. محسن هم یواش اونوبخودش فشار میداد…. نفس پرستو بند اومده بود…. آهسته زیر لب گفت وای جرخوردم….. بکن ….محسن جون بکن … چه دردخوبی…. سفت منوبغل کن وفشاربده ….. وای خدا جون خیلی کلفته!…… آهان محکمتر…… وای تراخدا دیگه بسه جا ندارم همش رفته تو!… وای…. وای چه دردی!… صدای ناله واوف.. اوف ف ف محسن هم دراومده بود…….. محسن درحالیکه روی پرستو دولا شده بودعینهو یک سگ نرگردن کلفت که یک ماده سگ کوچولوراگرفته باشه پرستو را سفت از شکم گرفته همینطورکه میکردش بازبونش هم پشت گردن پرستو را لیس میزد….. محسن نگاهی بمن کردکه یعنی خوبه؟… خوشت میاد!… سرموتکون دادم…. یعنی عالیه!… محسن تائید منو که دید شروع کردعینهو سگ تلنبه زدن ….. صحنه برام خیلی جالب بود!… اونی بود که دوست داشتم!….. زیبائی صحنه دراین بودکه محسن باهیکل گندش خیلی عالی روپرستوسوارشده بود وسعی میکرد توگائیدن پرستو ادای سگها راهم درآره!…گاهاً از پرستو میخواست برگرده ولب بهش بده وپرستوهم همین کار را میکرد…… حالا دیگه محسن شروع کردآروم تلمبه زدن….. وخودشو خیلی یواش عقب جلومیکردودرعین حال سعی میکردریتم خودشو تندتر کنه…. صدای چلب ..چلب برخوردمحسن به کون پرستو بخوبی شنیده میشد….. پرستوهم آه و ناله اش بلندترمیشد …. وزیر لب میگفت خیلی کلفته…. خیلی بازم کرده!……. بعدروشوبرگردنودطرف محسن وگفت تندتربزن تا آبت بیاد…. خیلی کلفته….. ازشدت تلمبه زدن محسن معلوم بود که تو اوج شهوت ولذته….. صدای آخ واوخ محسن هم بلند شده بود…. پرستوچون اززانوزدن خسته شده بود.. یواش گفت محسن جون خسته شدم میشه منو بخوابونی!…. محسن خیلی سریع پاهای پرستو راکشیدواونو خوابوند وخودش خوابید روش…. پرستو بسختی نفس میکشیدوناله میکرد….. محسن هم بیخال تلمبه میزد…….. گفتم : پرستو جون چی شده؟!.. بزار محسن کارشو بکنه !… دیگه ازاین بهتر نمیشه!…. عالیه…. محسن درحالیکه خیس عرق شده بود…. کمی زانواشو خم کردوخودشو کشیدبالا … تقریباًٌ نصف بیشتر کیرشو کشیده بود بیرون که صدای گوزیدن پرستوروی کیر محسن بلند شد…. احساس کردم پرستو کمی خجالت کشید چون صورتشو لای دستاش پنهون کرد….. محسن ناله ای کردوگفت … وای چه عالی…. پرستو جون تکرار کن… تراخدا تکرار کن…. پرستو درحالیکه لبشو گازمیگرفت کمی کونش دادبالاوگفت …. خودش شد دست من نیست!…. محسن گفت نه من محکم میزنم بره تو وقتی کشیدم بیرون توبخودت فشار بده تا دوباره صدا کنه…. وشروع کردمحکم پرستورا گائیدن … یکباره گفت حالا من میکشم بیرون تو بخودت فشار بده … آفرین … و کشید بیرون کون پرستو ابتدا پلمب صدادادوبعد یک صدای گوز آهسته ولی کشیده شنیده شد…. احساس کردم آبم اومدوریخت توشلوارم …. پرستو قرمز شده بود…. گفت محسن جون بسه خوب؟…… محسن گفت باشه عزیزم ….. حالا همینطور پاشو سرپاوایساودستاتو بزن به دیوار…. کمی هم پاهاتو باز کن!… وقتی پرستو دراون حالت ایستادمحسن رفت پشتش وکیرشو گذاشت درکون پرستوودستاشو بردجلوی شکم پرستووبهم قلاب کرد…. وباآرامی فشارداد چون کون پرستوهنوز باز وخیس بودکیرش تا خایه رفت تو….وخوشو محکم به اون چسبوند! ….. پرستو ناله ای کردوگفت.. اوف همهش رفت تو…… محسن کمی تامل کردوبعدیواش یواش شروع کرد تلمبه زدن چه پوزیشن وریتم جالب وقشنگی ارائه داد….. باناله پرستو وصدای آخ واوخ محسن …. بعداز چنددقیقه تلمبه زدن پرستویهو دادزد وگفت محسن جون بریزش تو …. درش نیار … بچسب بهم…. بزار آبت بریزه توم!…. آهان… خوب شد … اوف .. پرشدم… از آب….. چه آب داغی!…. مرسی محسن جون …. همینطور منو توبغل بگیر…. بزارتوش باشه!… اوف… چه لذتی!… حال کردم!…. به این میگن لذت… مرسی پرستوجان جداً برام سنگ تمام گذاشتی!….اصلاً فکرشوهم نمیکردم امشب اینقدرلذت ببرم!…… این صدای محسن بود که باخوشحالی وباآرامش حرف میزد!…. محسن خیلی آرام وآهسته آهسته کیرشوکشید بیرون ، لامصب هنوز شق بودو خیس از آبمنی… کم باسر کیرش سوراخ کون پرستو را درمالی کردوبعد باانگشت اونوماساژ داد…. پرستو سعی میکرد با فشاردادن به لمبراش سوراخ کونشو جمع کنه تا کمتر آبمنی ازاون بریزه….. خیلی آروم همونجا روفرش دمر دراز کشید…. لمبراش خیس آبمنی بودن وبرق میزدن….. نگاهش که میکردم دیدم واقعاً چه کون سفید وبرجسته ای داره…. ازاون همه زیبای لذت بردم…. از اینکه محسن هم ازاین همه زیبائی حسابی استفاده کرده احساس خوشی وآرامش میکردم…. برام جالب بود…. گائیدن پرستو وسیله محسن آنهم در پذیرائی وبصورت سگی وسرپائی برایم بسیارلذتبخش بود…. آرام گرفته بودم….. چندلحظه بعد پرستوپاشدو رفت دوش گرفت سرحال وریلکس ریلکس باکمک منیرمیز شام را حاضرکردن…… باصدای بفرمائید شام …. بخودم اومدم!…. پرستو بودکه تعارف میکرد….. دست محسن که اونم دوش گرفته بودگرفتم و باهم رفتیم طرف میز شام …. بعدازشام ….. نشستیم توپذیرائی …. محسن ازدستپخت ولحظات شیرینی که باپرستوداشت تعریف وتشکرکرد… متقابلاً منهم ازاومدنشون تشکرکردم وازاینکه منیرعاشقانه منو تحویل گرفته بودسپاسگزاری کردم …… منیراومد طرفم ضمن اینکه لبی بهم داد… گفت: امیرجون امشب خیلی حال کردم منم ازتووپرستو متشکرم…… پرستوهم رفت توبغل محسن همینطورکه لبای محسنو میمکید ومحسن دستشورو لنبرای کون اون میکشید… روشو طرف منیرکردو…. گفت : منیرجون ! این خواسته امیر بود که ازشما دعوت کرد تا امشبو دورهم باشم، امیر این دعوت را ترتیب دادتا اگر محسن اهل حال است امشبوخوش بگذرونیم!… خوشبختانه آنچه امیردوست داشت همون شد!… منکه فکرنمیکردم بتونم از پس خواسته امیر بربیام واصلاً خجالت میکشیدم به آن فکرکنم!!….. ولی وجود تومنیر جون ومشروبی که بمن دادی باعث شد تاتمام شرم وحیا ازمن گرفته شود ومحسن تواین وسط باکمال متانت وآقائی آن چیزی را که امیر دوست داشت ولذتی که من فکرشوهم نمیکردم باآرامش بمن دادوجداً محسن جان حال کردم… …. جا دارد تشکرکنم ازهردوی شما ممنونم!……. محسن همینطورکه دستشو روکون پرستوبود… گفت: پرستوجون این توبودی که بمن حال دادی ….. توخیلی زیبا وتودل بروهستی…. توامشب منو به بهشت بردی!… ممنونم هم از تو وهم از امیر که این برنامه را ترتیب داد…. ضمناًازسفرکه برگشتم یکبرنامه میزاریم خونه ما،اونجابیشتردرموردبرنامه سکسیمون حرف میزنیم وحال میکنیم….. درحالیکه محسن پرستوراسفت بغل کرده ومیبوسید… منیرسریع رفت لباسشو پوشیدواومد وخودشوانداخت توبغلم و…… گفت: امیرجون .. به پرستو گفتم … محسن که رفت شهرستان، من میام اینجا ….. امشب … گفت: امیرجون .. به پرستو گفتم … محسن که رفت شهرستان، من میام اینجا ….. امشب هم خیلی خوش گذشت…… مرسی…. همه هموبوسیدیم وخداحافظی کردیم ……. من وپرستواونا را تاپشت درآپارتمان همراهی کردیم……… من وپرستوآن شب را بایک آرامش خاطرتوی بغل هم به صبح رساندیم…
دکمه بازگشت به بالا