به خیسی کص ترنیان (1)

هر وقت توی آینه خودم رو نگاه می کنم، میگم: «قربون ممه های سفیدت بشم ترنیان»
از بچگی عاشق تنوع بودم. تنوع تو هر چی. توی اسباب بازی. توی عروسک. توی ورزش و این تا امروز که 28 ساله شدم ادامه پیدا کرده.
24 سالم بود که ازدواج کردم. اسم شوهرم کامیاره. یه مرد خوش پوش و خوش بو. کارش طلافروشیه و جدی توش کار می کنه. تمام دوست هاش هم طلا فروش و بازارین.
کیر کامیار خیلی خوش فرمه. عاشق نبض زدن کیرش توی کصم هستم. سال های اول ازدواج زیر کیرش حسابی حال میومدم و دست و پا می زدم. جوری که همسایه ها بارها گفته بودن: «صدای فیلم های شبانتون رو کم کنید لطفا!»
ما خیلی اهل مهمونی هستیم. بعد از ازدواج با خانوم دوست های کامیار هم رفیق شدیم و بساط بگو بخندمون همیشه به راه هست.
هر چی از کیر کامیار خوب بگم، کص لیس خیلی بدیه. بعد از گذشت چهار سال حس می کنم چندشش میشه از کصم. با اینکه خیلی بهداشت فردیم رو رعایت می کنم و حواسم به رژیم غذاییمه کامیار به زور یه لیسی به کصم می کشه و بیخیال میشه.
شهاب یه موبایل فروش حرفه ایه که از چین جنس میاره و میندازه به همه. اسم خانومش شیواس. شهاب یه مرد قد بلنده که صورت خوشگلی داره. دماغش عملیه و یکمم شکم داره.
ما مهمون بودیم خونه شهاب و شیوا. کلی آدم اومده بودن که نصفشون رو نمیشناختم. شام سلف آزاد بود و هر کی هر چی دلش می خواست از روی میز برمی داشت. کامیار شکم خالی کلی مشروب خورده بود اون شب. رفتم توی بشقابم چند لایه کالباس بذارم. یهو کرمم گرفت کالباس هارو طرح کص دربیارم و با خلال دندون هم محکمشون کردم روی هم. خودم کیف کرده بودم از هنرم. خیلی آروم کالباس رو بردم طرف دهن کامیار که یهو با اخم ردش کرد و گفت: «ردش کن حالم بهم خورد!» خیلی ناراحت شدم بشقاب و برداشتم و رفتم اون طرف نشستم. با خودم گفتم: «تو از خیانت متنفری ترنیان!»
شهاب که داشت به عنوان میزبان توی خونه می گشت و به همه تعارف می کرد، متوجه سرخی صورتم و کص کالباسی شد. چیزی نگفت اما ته چشماش شهوت رو خوندم. اون شب زود تموم شد و برگشتیم خونه.
چند روز گذشت و من واسه برخورد زبون گرم با کصم له له می زدم. گوشیم رو باز کردم و رفتم توی نت. سایت کص تیوب رو باز کردم. از شانس یه فیلم از اوا الفی دیدم که پسره با لیسیدن کص دختره رو ارضا می کنه. شورت مشکیم خیسه خیس شده بود. آروم دست کردم توی شرتم و شرع کردم به نوازش خودم. دستام روی کص صورتیم می رقصیدن. ولی فایده نداشت. ده دقیقه این کار رو کردم و خسته شدم. لباس هامو پوشیدم و راه افتادم سمت موبایل فروشی شهاب.
منو که توی در دید. جا خورد.گفتم برام یه فیلتر شکن خوب بریز. از قصد سایت کص تیوب هم روی صفحه باز گذاشتم تا شاید اتفاقی بیوفته. یه چایی واسم ریخت و یه سری تعارف بی خود کردیم. فیلتر شکن رو که نصب کرد گفتم امتحانش کن. توی گوگل کروم کص تیوب که باز شد چشماش چهارتا شد. روی خودش نیاورد و با یه لبخند ریز گوشی رو بدون اینکه ببنده دستم داد. راه افتادم از مغازه خارج بشم اما یه ایده به ذهنم رسید. گفتم: «راستی آقا شهاب اون کالباس ها رو از کجا گرفته بودین اون شب؟ آخه خیلی صورتیه و خوشمزه بودن» توی چشمای شهاب شهوت جمع شده بود. گفت: «خودتون می دونید کجا پیدا میشه ترنیان خانوم!» اون لحظه تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود: «کص دادن خیانته کص لیسی لذت!»
دکمه شلوارم رو باز کردم و جلوش رو کشیدم پایین. شورت مشکی رو کنار زدم. شهاب خشک شد سر جاش: ترس و شهوت.
گفتم: «نمی خوای در مغازه رو ببندی و بگی این از همون کالباس ها هست یا نه؟»
کرکره رو آروم پایین کشید و در رو از تو قفل کرد. گفت: «مطمئنی می خوای من بچشم؟ رنگش که کالباسیه ولی».
آروم قدم زدم سمتش. دستمو کردن توی مو های فرش. اومد طرف لبام اما با دست سرش رو هل دادم پایین سمت کصم. مثل یه بچه خوب جلوم زانو زد و زبونش رو کشید روی کصم. آروم آروم کنار کصم رو بوسید. روش. زیرش. زبونش رو کشید از پایین تا بالا. از بالا تا پایین. کمی لیس زد و خیلی آروم چوچولم رو پیدا کرد. سرعتش رو بیشتر کرد. حالا زبونش رو دایره ای می چرخوند روی چوچولم. رفت پایین سمت سوراخ کصم زبونش کرد تو و چرخوند. دوباره اومد بالا سمت چوچول. خیسی کصم دهنش رو پر کرده بود. نشستم روی صندلی و شلوارم رو در آوردم. حالا که دیدش کامل بود وحشیانه تر می خورد. دستمو کردم دوباره تو موهاش و سرشو محکم چسبوندم به کصم. لرزیدم. اینقدر لرزیدم که همه چیز توی بدنم خالی شد و فرو ریخت.
سریع پوشیدم و رفتم خونه و حتی پشت سرمم نگاه نکردم. یه تجربه خوب موند واسم و ترنیانی که خیانت نکرد.
ادامه دارد…

نوشته: میس ترنیان

دکمه بازگشت به بالا