به دادم برس شیطان 55
–
کمیل اسیر کون منیره شده بود . نمی دونست به کدوم قسمت بدن منیره برسه .. کیرشو فرو می کرد توی کس و بیرون می کشید . کونشو لیس می زد .. کمرشو می مالید .. خیلی به هیجان اومده بود . شور و حال عجیبی پیدا کرده بود . -کمیل جون !آقا جون فدای اون دین و ایمونت . این جوری که داری با من حال می کنی و شور و نشاط خودتونشون میدی دارم لذت می برم . حال می کنم . عشق می کنم ولی سعی کن رو یه خط کار کنی -فقط یه خورده همین جوری کونمو گازش بگیر بعد دوباره بکن توی کون من . حالمو جاش بیار و بهم حال بده .. جااااااااان .. منیره لذت می برد از این که ریش نرم و با برکت کمیل به کونش می خوره . -بمال بمال کمیل جون ریشتو که به کوس من مالیدی حالا به کون من بمال که محصولش زیاد بشه .. کمیل از هوس زیادی که داشت متوجه این متلک منیره نشد . دیوونه کون گنده و ناز منیره شده بود . -حالا آخوندک خوب ناز نازی من بذار توی کس من که اگه خوب منو راضی کنی و حال بدی خیلی خیلی زود به درجه رفیع اجتهاد می رسی . رسیدن به اوج این کون یعنی رسیدن به مراتب عالی ترقی .. کمیل دیگه گیج شده بود . هوس کرده بود که منیره رو برای همیشه داشته باشه . -آقا جون تا وقتی که آبمو نیاوردی نباید توی کسم خالی کنی ها هر کاری که تا حالا کردی خب کردی از این به بعد .. -اووووووفففففف نوکرتم .. هر چی تو بگی .. من به تو اقتدا می کنم . به تو .. تو همه چیز منی .. . منیره داشت فکر می کرد که چیکار کرده که این همه روی این آخوند بیچاره اثر گذاشته . جز این که این آخوند در ابتدای راهشه و هنوز اون جور که باید و شاید کس ندیده فکر دیگه ای به ذهنش خطور نکرد . -جااااااان کمیل بکن بخون . بخون . دعای کمیل خودتو بخون و کس مخصوص کمیل رو هم بکن که با این دعا خونی ها و کس کنی هاست که امروز دنیا از ما می ترسه و ما دیگه زیر بار ظلم و ستم نیستیم . -اووووووففففففف منیره جون در عوضش من زیر بار تو هستم . -ولی حاج آقا فعلا من زیر بارم . به سوراخ کون منیره امون نمی داد . با زبون با ریش و چونه . -اوووووخخخخخخ کمیل جون خوشمزه هست ;/; -آرررررره منیره جونم .. دلم می خواست اونو می ذاشتم لای نون ساندویچی و می خوردمش -اون وقت فقط می تونستی برای همین یه بار بخوری . آره همین یه بار سیرت می کنه ;/; حالا کیرتو بکن توی کسم و تا ارضام نکردی ولم نمی کنی . من کسم می خواد که تا آخرش همراش باشی و تا اشکشو در نیاوردی ولش نکنی . کف دستای کمیل رو کون منیره قرار داشت . کیرشو با فشار میزد به کون منیره تا اونو تا آخر کس جاش بده . -آره آره کمیل جون همینو عشق است . خوراک کسم همینه .. منیره تازگی کیر کمیلو با تمام وجودش حس می کرد . هرچه خواست حس هوس خودشو بروز نده نشد . اونم می دونست تا یه زن با حرفاش هوس خودشو نشون نده اون جوری که باید بهش مزه نمیده –اوووووخخخخخخ کمیل جوووووون بهم بگو تو کیرت چی ریختی که حس می کنم داره مرکز هوس منو آب می کنه . -منیره جون مرکز هوس من خیلی وقته که آب شده . -کمیل جون تا دستور ندادم اون آبتو داخل مرکزم نمی ریزی . کمیل بیچاره در حالی که باید سر پایینی و با سری پایین منیره رو می گایید آبشو هم به طرف سر بالا می کشید تا طبق دستور خانوم کار کرده باشه . دستاش رو پهلوهای منیره هم کار می کرد . -خوبه خوبه . همین خوبه نهضت ادامه دارد . بگو بگو نهضت ادامه دارد تا آخرین قطره آب .. کمیل بیچاره داشت با خودش فکر می کرد تا کی باید این زن حشری رو بگاد که مجوز خالی کردن آب کیرشو در کوس داغ و حشری اون پیدا کنه . سوراخ کون این زن هوسباز بهش چشمک می زد . گاییدن کون کراهت داره حرامه ولی شیطان رفته بود تو جلدش . دوست داشت فریب شیطان رو بخوره . تازه اگه منیره موافقت می کرد که کونشو در اختیارش بذاره . عشق کون وادارش کرده بود که به خودش فشار بیاره تا اونو زود تر به ار گاسم برسونه . آخرین تر فند هاشو به کار گرفت . کیرشو داخل کس زن می گردوند با کف دستش پشت گردن و زیر بغل منیره رو می مالید . منیره دیگه چشاشو بسته بود و به لذت ناشی از سکس فکر می کرد به این که تا لحظاتی دیگه یه بار دیگه به اوج هوس می رسه و بازم آبش میاد .. . کمیل منیره رو دید که چشاشو بسته در حال لبخند زدنه . امید به آخر راه اونو مصمم تر کرده بود که به تلاش خود ادامه بده .. یه لحظه منیره متوجه شد که آبش داره میاد . هوس زیاد سبب شده بود که اون چند بار کونشو محکم به بالای بدن کمیل بزنه .. با این حرکتش آخونده دیگه طاقت نیاورد و مثل یه شیر آب آبشو توی کس و تشنه منیره خالی کرد . حس می کرد که اون و گروهی از روحانیون در حال سیر کردن در آسمان هستند . روی ابر ها نشسته اند . اون شده سلطان آخوندا .. اونا دارن یه تاج شاهی میذارن سرش و بهش میگن کمیل تویی پادشاه ما . تویی آیت و سلطان ما .. منیره رو هم دید که ملکه اون شده و در کنارش رو ابرا قرار داره . …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی