بچه ای که شوهرم شد (۳)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
کیر حامد توی دهنم بود و داشتم با زبونم کلاهک سرش را هم تحریک میکردم که حامد موهام از پشت گرفت و شروع کرد توی دهنم تلمبه زدن قشنگ برخورد کیرش به ته حلقم حس میکردم جوری که یک جاهایی حتی اوغ میزدم دستمام روی پاهای حامد فشار دارم و کیرش از دهنم درآوردم و شروع کردم سرفه کردن که حامد سرم یکم به سمت بالا کشید و تخم هاش جلوی صورتم گرفت شروع کردم به لیسیدن و خوردن تخم های حامد و با زبونم از پایین تا بالای کیرش میکشیدم سعی داشتم حداکثر تحریک را براش بوجود بیارم حامد یک آهی کشید و محکم کیرش دوباره توی دهنم جا داد و باز هم شروع کرد به تلمبه زدن توی دهنم به قدری وحشیانه اینکار انجام میداد که فکر کنم قصد داشت انتقام تمام مشکلات دنیا را از دهن من بگیره البته این را هم بگم که خود من خشن بودن پارتنرم توی سکس دوست داشتم و اینکار بیشتر تحریکم میکنه شاید یکی از دلایلی که جذب حامد شدم همین خشونت و اقتداری بود که داره.
دهنم به معنی واقعی کلمه در حال گاییده شدن توسط حامد بود که ناگهان کیرش با تمام وجود توی دهنم فشار داد و همینجوری که موهام توی دستش بود سرم را هم به سمت خودش فشار داد و چند ثانیه نگه داشت قشنگ راه نفسم بسته شده و شروع کردم با مشت به رون های حامد کوبیدن تا بالاخره رضایت داد کیرش از دهنم در بیاره به شدت سرفه افتادم و یک مقدار هم آب دهنم که بیرون ریخته بود را از روی چونم پاک کردم و گفتم چته وحشی مگه میخوای من بکشی حامد لبخندی از روی غرور و رضایت زد بلند کرد و یک اسپنک نسبتا محکم زد گفت بریم رو تخت جوجه میخوام جوری بهت حال بدم که تو عمرت حال نکرده باشی لبخندی زدم و حامد بوسیدم و راه افتادیم سمت اتاق خواب توی مسیر حامد تاپ و شلوارک را هم از تنم خارج کرد و من با یک شورت پرت کرد روی تخت پرید روم و به شدت وحشیانه شروع کرد به خوردن سینه هام و با دستش هم از روی شرتی که کاملا خیس شده بود شروع به تحریک کلیتوریسم کرد.
زبونش گذاشت وسط سینم و از همونجا تا بالای شرتم لیسید بعد پاهام بلند کرد شرت از پام درآورد و شروع به درآوردن لباس های خودش هم کرد جفتمون لخت مادر زاد بودیم که حامد روی من خوابید با برخورد کیرش به کوسم بدنم به لرزه افتاد لبام روی لبای حامد قفل کردم و وحشیانه داشتم لباش میخوردم که کیرش سر داد توی کسم آهی کشیدم و آنقدر شهوت بهم غالب شده بود که تمام بدنم لرزید و ارضا شدم کثافت خوب بلد بود چجوری با پیشنوازی و … به اوج برسونتت که به محض دخول ارضا بشی با ارضا شدن من حامد لبخند رضایتی بهم زد یک لب آروم ازم گرفت و کیرش از تو کسم درآورد یک ده دقیقه ای فقط نوازشم کرد و بعدش نشوندم جلوم وایساد و کیرش گرفت جلوی دهنم منم شروع کردم دوباره با ولع براش ساک زدن یکم براش خوردم بهم گفت داگی شو و پرسید روغن بدن داری؟منم سریع داگی شدم و گفتم آره عشقم روی میز هست قشنگ کس و کونم چرب کرد و بعدش یکم کیرش روی کسم کشید و فرو کرد توی کسم یک آه کشیدم و چشمام بستم و تو اوج لذت بودم حامد همزمان با گایش کونم شروع کرد با سوراخ کونم بازی کردن گفتم حامد اونجا را بیخیال شو که گفت هیس جوجه تو الان وظیفت فقط دادنه هیچی نگفتم که حامد کیرش از کسم درآورد و آروم آروم سرش فرو کرد توی کونم سرش که رفت داخل یک آخ گفتم و شروع کردم التماس که حامد درد داره درس بیار یکم نگه داشت و گفت جوجه تحمل کن الان دردش لذت میشه و شروع کرد کلیتوریسم مالوندن و آروم آروم کیرش هل داد تو تا جاییکه تا ته توی کونم بود و بعد شروع کرد تلمبه زدن منم داشتم لذت میبردم هم بخاطر دادن هم ماساژ کلوتوریس که حامد سرعت دستش زیاد کرد داشتم دوباره ارضا میشدم حامد هم سرعت تلمبه زدنش برد بالا که یهو توی کونم داغ شد همزمان با ارضا شدن حامد بدن منم شروع به لرزیدن کرد و ارضا شدم.
ولو شدم روی تخت و حامد همون جور که کیرش داشت توی کونم نبض میزد روی خوابید.
یک ده دقیقه ای تو همون حالت بودم و حامد خیلی آروم داشت پشت گردنم میبوسید و لیس میزد و کیرش آروم آروم کوچیک شد تا جاییکه از کونم درومد.
از روم بلند شد و منم پاشدم رفتم دستشویی تا خودم تمیز کنم.
از دستشویی که اومدم بیرون حامد روی تخت ولو بود و با دیدن من لبخندی زد و گفت
_خسته نباشی توله
_مرسی دیوث عوضی مگه نگفتم کون نکن الان درد دارم کثافت(با لبخند)
_عادت میکنی فعلا قراره هروقت اراده کردم زیرم بخوابی
_اوهوع از این خبرا هم نیست
_خواهیم دید توله
_حامد میشه بهم نگی توله خوشم نمیاد(با عشوه)
_به تو نگم باید به بقیه بگم ها حالا اگر دوست نداری دیگه بهت نگم
پریدم روی حامد داشتم میزدمش که زنگ خونه را شروع کردن زدن رفتم آیفون جواب دادم بله
مهمون نمیخوای خانم
وای مژگانه این چیکارش کنم الان حامد ببینه تابلو میشم در زدم و سریع شروع کردم به لباس پوشیدن و به حامد هم گفتم دوستم اومده سریع بپوش.
لباس پوشیدیم و در واحد باز کردم که مژگان اومد تو
_ سلام چقدر لفتش دادی؟
_سلام عزیزم چخبر؟
_,فدات داشتم رد میشدم گفتم یکسری بهت بزنم
_خوب کردی مژگان جان
مژگان امد تو مونده بودم حامد چی معرفی کنم که خودش پرو پرو اومد جلو و سلام کرد
_سلام مژگان خانم مشتاق دیدار تعریفتون زیاد از نگار جون شنیدم بعدش اومد کنار من و دستش انداخت پشت کمرم.
شکه شده بودم و مژگان هم داشت هاج و واج نگاهمون میکرد که یهو گفت معرفی نمیکنی نگار جان
گفتم بله آقا حامد از دوستان هستن که حامد یکی زد در کونم و گفت از دوستان چیه حامد هستم در حال حاضر شوهر نگار.
یعنی میخواستم خفش کنم که مژگان زد زیر خنده و گفت بیشتر بهت میاد پسرش باشی تا شوهرش حامد هم گفت دیگه قسمته حالا که شوهرش شدم.
من رفتم سمت آشپزخونه که چایی بریزم و مژگان و حامد نشستن روی مبل که مژگان گیر داده بود جریان چیه یعنی واقعاً الان شما دوتا با همید؟
چایی آوردم و گفتم والا چی بگم که حامد پرید توی حرفم و گفت چیزی نمیخواد بگی عشقم بیا بشین اینجا یک بوس بده مژگان خانم باورشون بشه.
مژگان خندید و گفت مبارکه شیرینی من چی میشه پس؟
حامد: شما امر کنید مژگان خانم شیرینی هم در خدمتیم
_من هر شیرینی قبول ندارم باید خاص باشه
_چشم شیرینی خاص بهتون میدم
_ اوهوع چه جنتلمن حالا چی میخوای بدی؟
_ میخوای مثل نگار تو را هم شوهر بدیم
با آرنجم کوبیدم تو پهلوی حامد و گفتم چی داری برای خودت میگی؟
که مژگان یهو گفت بدم نمیگه خب پسر این شوهر من کو؟
چشم همین الان زنگ میزنم بیاد
من که تا اون لحظه فکر میکردم این دوتا مسخره بازیشون گرفته فقط نظاره گر بودم که حامد تلفنش برداشت زنگ بزنه
بهش گفتم چیکار داری میکنی؟
یک دوستی دارم احسان بچه دل پاکیه با مژگان خانم کانکتش کنم
حامد مسخره بازی بزار کنار این داره مسخره میکنه مارو
که مژگان گفت نه مسخره چرا مگه من دل ندارم؟
چشم قره ای به مژگان رفتم و گفتم خوبه بس کنید دیگه که مژگان گفت حامد جان این نگار ول کن عکس این گل پسر داری حامد هم سریع پرید کنار مژگان و شروع کرد عکس نشون دادن واقعا مغزم داشت سوت میکشید که در کمال ناباوریم حامد به یکی زنگ زد و گفت آماده شو میام دنبالت با هم بریم جایی
_حامد به کی زنگ زدی؟
_خنگ شدیا به احسان دیگه
_که چی بشه؟
_بیارمش با مژگان خانم آشناش کنم
_لازم نکرده بشین سر جات کم مسخره بازی در بیار
_نگار چقدر نچسب شدی یهو
دست حامد گرفتم کشوندمش تو اتاق و گفتم معلومه داری چه غلطی میکنی؟
_چیه نگار چرا قاطی کردی به روت خندیدم انگار
_ به روت خندیدم چیه اجازه نداری کسی بیاری اینجا و اجازه هم نداری کسی به مژگان معرفی کنی
_ بعد کی قراره این اجازه را تعیین کنه؟
_ من
_ اوهوع انگار خانم یادش رفته من کیم
_ کی هستی مثلا؟
_ شوهرتم توله کسی که باید فقط بهش بگی چشم
انگشتم گرفتم جلوی صورت حامد و گفتم ببین انگار خیلی بهت رو دادم حامد من…
که حامد دستم گرفت و خیلی جدی گفت کاری نکن که پشیمون بشی توله الآنم سگم نکن دفعه آخرتم باشه با من اینجوری حرف میزنی دفعه بعد همونجا جرت میدم شیر فهم شد؟
به حامد نگاه کردم و باز اون جدیت تو چشماش دیدم نمیدونم چرا ازش حساب میبردم و میترسیدم ولی الان وقت کم آوردن نبود که گفتم حامد الان تو داری من سگ میکنی
خندید و گفت سگ بودنتم دوست دارم توله بعدم یکی زد در کونم و از اتاق رفت بیرون نمیخواستم جلو مژگان دعوا راه بندازم ولی برای حامد داشتم چیزی نگفتم و با عصبانیت رفتم تو حال حامد رفت دنبال دوستش که سر مژگان داد زدم
_ معلومه چه غلطی داری میکنی؟
_چیه خب حالا منم یک مدت طعم جوجه خروس بچشم حسود چی میشه
_ مژگان چرا چرت و پرت میگی
_چرت و پرت چیه خودت با این جقله شدی ایراد نداره من بشم ایراد داره؟
_ اولا من سینگلم ولی سرکار خانم دوست پسر دارن ثانیا اتفاقی شد
_خب منم اتفاقی میشم
_مژگان چرند نگو پس امیررضا چی؟
_اون سر جاشه اینم سر جاشه یک مدت تفریحیه
_واقعا عقل نداری شما دوتا دارید قرار مدار ازدواج میزارید بعد میخوای بهش خیانت کنی؟
_نگار چرا گندش میکنی فقط میخوام طعمش بچشم هوس کردم خب
چیزی برای گفتن نداشتم ولی عاقبت خوبی از اینکار نمیدیدم تو افکار خودم بودم که زنگ خونه را زدن و حامد به همراه احسان وارد خونه شدن
با دیدن احسان دلم ریخت پایین اینکه پسر محبوبه همسایه طبقه پایینی خودمون هست نمیدونستم چیکار کنم هنگ بودم که حامد گفت معرفی میکنم احسان دوستم نگار خانم خوشگلم و مژگان خانم دوست نگار جون
با احسان دست دادیم و نشستیم که مژگان رفت نشست کنار احسان
برعکس حامد پسر آروم و خجالتی بود و این قشنگ میشد تو چهره و رفتارش حس کرد.
ادامه…
نوشته: Negar