تجاوز شدن بهم در سن 13سالگی

اسمم سبحانه داستانی که میخوام براتون بنویسم مربوط به6یا5سال پیش میشه که2راهنمایی بودم از کلاس پنچم بخاطر صدای نازکم همش بهم میگفتن دختر و اذیتم میکردن ولی از کلاس1راهنمایی تقریبا75٪بچه های مدرسه بهم نظر داشتن حتی توی محل بچه ها یجور خاصی بهم نگاه میکردن که یکبار حتی گیرشون افتادم و بزور در رفتم چون اون موقع زیاد در مورد سکس نمیدونستم کلی فکروخیال داشتم بعد از کلاس اول راهنمایی مدرسمو عوض کردم تا شاید وضعیت بهتر شه. اوایل سال دوم همچیز عادی بود و تقریبا میشه گفت محبوب همه معلما و مدیر بودم که اگر هر دفعه بعضی بچه ها با من دعوا میکردن حتی اگر تقصیر منم بود جوری طرفداری منو میکردن که نگو.

بعد از گذشت1ماه کم کم دوباره اون نگاه های عجیب و اذیت ها شروع شد ی نفر بود که از من بزرگتر بود اسمش مهدی بود و همیشه طرفداریم میکرد از هر فرصتی برای نزدیک شدن به من استفاده میکرد که دوستاش چون من بااون احساس راحتی بیشتری میکردم بهش حسودی میکردن بعضی وقتا آروم انگشتم میکرد که نفهمم منم چون نمیدونستم داره چیکار میکنه اهمیت نمیدادم علاوه بر اون تو مدرسه2تا برادرم بودن که یکی شون خیلی آشکار تو مدرسه میگفت:عزیزم-عشقم…ولی بمحض گفتن این جور چیزا مهدی میومد لت و پارش میکرد اون یکی برادرشم مرتبا شوخی میکرد که هردفعه باهام شوخی میکرد مهدی میومد عین یوزپلنگ از من جداش میکرد یا حتی چند بار باهام شوخی کرد مهدی اومد نصفش کرد هههه.

ی روز رفته بودیم اردو جاده چالوس از همون اول چون تو ی اتوبوس بودیم از نگاهاشون فهمیدم ی خبراییه بگذریم که من رفتم پیش معلما تا در امان باشم.بعد از درست کردن وسایل و منقلم اون برادره که خیلی چرتو پرت میگفت امد گفت ما داریم قلیون میکشیم میخوای؟منم چون چندبار امتحان کرده بودم خوشم اومده بود گفتم باشه وبا هم دیگه رفتیم ی جای خیلی دور تر از باغی که بچه ها ومدیرا بودن وقتی رسیدیم اونجا فقط مهدی بود که گفتم داستان چیه؟گفتن میخوایم یکم اذییتت کنیم که تا خواستم در برم اون برادره دستمو گرفتو گفت کجا؟تا برامون ساک نزنی نمیزاریم بری منم که ترسیده بودم گفتم نمیدونم چی میگید بعد مهدی تند اومد جلوم سریع سرمو برد پایین جلو کیرش که بیرون بودش گفت بکن تو دهنت دندونت بهش نخوره گفتم نه به زور کرد تو دهنم که مزه خاصی نداست به زور حالت سگی نشوند منو و اون یکی هم بمحض اینکه شلوارمو کشید پایین مهد سریع اومد پشتمو سریع کرم زد به کیرش و بایه فشار زیاد کرد تو کونم که از شدت درد جیغ کشیدم طوری که2روز صدام گرفته بود برادره هم کیرشو کرد تو دهنم گفت ساک بزن3بار هی جاشون عوض کردن بعدش آبشون اومدو ریختن تو کونم خسته افتادن رو زمین تا دیدم اینا افتادن سریع شلوارمو پام کردمو فرار که از شدت درد نمیتونستم راه برم به زور رسیدم پیش دوستام و تا آخر اردو پنهان شدم روز بعدش تو حیاط مدرسه اون مهدی و برادره اومدن گفتن که فیلمتو داریم اگر به کسی چیزی بگی پخش میکنیم تو مدرسه و محل آبروتو میریزیم که منم از ترس پخش کردنش تا امروز چیزی به کسی نگفتم .اگر زیاد شد ببخشید خواستم کامل بنویسم.

نوشته: سبحان

دکمه بازگشت به بالا