تقصیر من بود

دستاش کفی بود و با خط اخم نمایان شدش داشت ظرف میشست
صداش زدم

“‌نادی؟”

‌جوابی نداد…حتی نگاهمم نکرد

“‌چرا انقد صدای اینو زیاد میکنی اخه؟
‌کنسرت که نیست فدات شم”

‌بازم همون بی تفاوتی…اصلا منو نمیدید…صدامو نمیشنید…

رفتم پشت سرش وایسادم،‌سرمو نزدیک گوشش کردم و نجوا کردم

“‌من مقصرم اره…بخدا نمیدونم چرا اینجوری شد…کنترلش از دستم خارج شد…دِ خب لعنتی نگام کن یه لحظه اه”

‌بازم نگاهم نکرد…داشت ظرفا رو آب میکشید
شیر آب رو بستم و برش گردوندم…زل زدم به چشمای بستش و لب زدم
“چرا؟”

‌خم شدم و تن نرمتر از حریرش رو به ظرافت یه شیشه توی بغلم فشردم و پیشونیشو چسبوندم به سینه ام

حتما داشت صدای تپش های کوبنده‌ی قلبم رو میشنید که نفساش اروم و کشدار شده بودن

بازم حرفی نزد

سرش رو بالا گرفتم و به پیشونیش بوسه زدم
گرم نبود ولی بوسه‌ی من داغ بود و تب دار
لباشو بوسیدم
گرم نبود…همراهی نمیکرد
ولی تن من داغ بود از تمنای عشقش

بازم حرفی نزد

بغلش کردم و بردمش توی اتاق…نشستم روی تخت و گذاشتمش روی پام
چشمام دو دو میزد از دیدن ظرافت و زیبایی و معصومیتش

“‌من عاشقتم نادی…تو همه‌ی دنیای منی
مگه نمیگفتی من مردتم؟‌با مردت اینجوری نکن…لهم نکن لعنتی”

‌بغض صدام چیزی نبود که ازش مخفی بمونه
بازم نگاهم نکرد
دستمو گذاشتم زیر چونش و سرشو بالا گرفتم
“‌‌‌نادی تو رو خدا نگام کن
د آخه لعنتی میدونی که اون چشما دنیای منن…دنیامو نگیر از من”‌

‌بازم نگام نکرد

چونشو بوسیدم…همیشه این بوسه رو دوست داشت و لبخند میزد و با چشمای خندونش بهم نگاه میکرد

گرم نبود…لبخند نزد…نگاهمم نکرد

روی تخت درازش کردم…هیچ کاری نمیکرد
گونشو بوسیدم…لباشو بوسیدم…گردنشو بوسیدم
گرم نبود…اما بوسه های من داغ بود و تب دار
انگشتامو چفت انگشتاش کردم و توی گوشش زمزمه کردم
“تقصیر من نبود نادی…همش یه اتفاق بود…من عاشقتم…من مردتم…یبار صدام کن…نگام نکن اصلا…صدام کن…صدام کن”‌

اشکم از چشمم سرازیر شد
“‌صدام کن نادی صدام کن”‌
بغض صدام توی گوش خودمم سیلی میزد

“‌اون یه حادثه بود نادی…خواب آلود بودم لعنتی…خودت که بودی داشت بارون میومد…جاده لیز بود…اره بازم مثل همیشه صدای موزیک رو زیاد کرده بودم…صدای بوق ماشین عقبی رو نشنیدم…”‌

“‌صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه‌ی آن گیاهی است
که در انتهای صمیمیت حزن میروید…”‌

“‌محزونم
سبزینه ام باش”‌

“‌تو که عاشق شعری
میدونی که بوسه هام استعاره‌ی دوست داشتنته”

صدام نکرد
کلافه بلند شدم رفتم جلوی آینه
به موهام چنگ زدم و از توی آینه بهش نگاه کردم

صدام نزد
نگاهمم نکرد
نبود که نگاهم کنه
تقصیر من بود که نبود
که گرم نبود
که نگاهم نمیکرد
که صدام نمیکرد

تقصیر من بود…
نوشته: نیلا

دکمه بازگشت به بالا