جنتلمن اخمو (۳)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
از خونه کامران مستقیما رفتم مغازه و به لحظاتی که باهاش داشتم فکر میکردم نه حس خیانت داشتم نه پشیمونی برعکس انگار بهترین کار زندگیمو انجام داده بودم و برنده بهترین جایزه دنیا شده بودم، مدام لحظات رفته جلو چشام حرکت میکرد و من دلتنگ کامران که زنگ زد، و هی احوالمو میپرسید و سعی میکرد خودشو نادم نشون بده، اهمیت دادن بعد سکس را اصلا تجربه نکرده بودم و از پیامهاش حالم خوشتر میشد
مادرم زنگ زده بود و خواست که تنها نمونم و شب برم خونهشون بااینکه دوس داشتم تنها باشم قبول کردم و به کامران گفتم که شب خونه پدرمم و شاید نتونم چت کنم، عصری که تعطیل کردم خواستم برم پیشش اما مشتری داشت، از پشت ویترین باهاش خداحافظی کردم و رفتم
تو خونه پدریم که قبلا عاشقش بودم اصلا راحت نبودم، زرق و برق،تجملات و رنگ طلایی همه جا دیده میشد مبل، دیوار،دراور،قالی و همه چیز به شکل زننده ای برق میزد و از همه بدتر پدرم که مایهافتخارم بود از چشمم افتاده بود، بازنشسته سپاه که با رانت و روابط مافیاییش به فرعونی تبدیل شده بود و یکی از انبوه سازهای شهرمون بود و همه دربرابرش تعظیم میکردند، زمینهای مرغوب و مشکل دار شهرو با پارتی بازی مالک میشدند و سریع آپارتمان میساختند حداقل ۵۰ آپارتمان در رهن داشت که منتظر تمام شدن قرارداد و دوبرابر کردن رهن و اجاره بود تا با اون پولها بازم کاسبیشو بیشتر کنه، مردی که افتخارش ۵ کلاس درس خوندن و ثروتش از همه تحصیلکرده ها بیشتر بود، تنها کتاب خانه ما یک قران و یک نهج البلاغه بود که تو یک ویترین گران قیمت طلاکوب زندانی بود، همه چیزایی که قبلا مایه غرور و شخصیت بالای اجتماعیم بود جلو چشمم بی ارزش شده بود و این بواسطه حضور چندماهه کامران در زندگیم بود، وقتی سفرهای خارجیش به تبت،مراکش، بولیوی و دیگر کشورهایی که مستعمره بودند را با سفرهای کیش و شمالمون مقایسه میکردم عُقم میگرفت، پدرم یکبار سفر خارجی نرفته بود فقط منو نیما چن بار دوبی و استانبول فقط بخاطر دیسکو رفته بودیم
بحثهای داخل خانه فقط حول پول،ثروت و کسب بیشتر آنها بود که من هم قبلا جزئی از آن بودم و مادری که تبدیل شده بود به یکی از لوازم خانه که مهمترین افتخارش چند کیلو طلاجواهراتش بود و چن بار سفرکربلا
چن بار دزدکی به کامران پیام دادم چون پدرم مخالف این بود که تو خونه گوشی دستمون باشه، صبح به مادرم گفتم شیما امشب میاد پیشم و نمیتونم بیام باهزار اما و اگر قبول کردند و راهی پاساژ شدم و مستقیما مغازه کامران که بازم یه تیپ جدید زده بود دوس داشتم بغلش کنم اما نمیشد، برای شام دعوتش کردم شوکه شد اما قبول کرد، در طول ۲۴ ساعت گذشته نیما یک زنگ بهم نزده بود و پیام فرستاد که به شدت تمرین میکنند و تصمیم گرفتن که مقام اولو کسب کنند، اما اصلا برام مهم نبود مردی خوشهیکل،خوشتیپ و دخترکش که با غرور اونو متعلق به خودم میدونستم برام به یه رباط تبدیل شده بود که فقط به فکر این بود که مردم تایید و تحسینش کنند و هرازگاهی خودشو تو من خالی میکرد،مردی که منو به چشم فاظلاب میدید
برای شب حسابی نقشه کشیده بودم که تا صبح طلایی ترین لحظات جنسیمو به دلخواه خودم بسازم و مدام با کامران در چت بودم با رستوران لوکس شهرمون هماهنگ کردم که یه سفارش مجلل برامون تهیه و بفرستن، عصر هماهنگ کردم و زودتر تعطیل کردم تا خونه رو مرتب و میز ناهار خوری رو آماده کنم و حموم کردم تا یک ساعت بعد کامران اومد با یک شاخه گل رز، بغلش کردم و محکم لباشو بوسیدم اما بازم تو کارش مردد بود راهنماییش کردم تو پذیرایی
:عروسک خانوم خوشحالم که سرحالی و خونهت خیلی قشنگه
-جدی؟ من فکر کردم تجملاتو دوس نداری
:زندگی شخصیته کاملا به خودت مربوطه
رفتیم سرشام کاملا حرکاتشو زیر نظرداشتم خیلی آروم و با وقار از غذاهای متنوع تست میکرد و بعضیاشونو تایید میکرد و ایراد بعضیاشو میگفت، بعد شام طاقت نیاوردم کوسم بشدت واسه کیرش لهله میزد و رفتیم اتاق خواب خواستم بغلش کنم گفت: از عواقب کاری که انجام میدی باخبری؟
-اره عشقم کاملا بهش فکر کردم بعد از ۳۲ سال با همه امکاناتی که در اختیارم بوده تازه دارم آرامش و خوشبختیو تجربه میکنم تموم زندگی گذشتهم در استرس این بوده که به چشم بیام و از همه بالاتر باشم این حس جدید و واقعیو تو بهم هدیه دادی
اینبار اون بغلم کرد و به خودش فشار داد سینههاش مثل نیما ستبر و عضلانی نبود اما مستقیما ضربان قلبشو تو وجودم لمس میکردم ده دقیقه ای سرپا معاشقه کردیم و لخت رو تخت بغلش افتادم و بازم لبتولب شدیم کسم با تمام وجود کیرشو طلب میکرد اما اروماروم دهنشو سمت کوسم برد و چوچولمو تو لباش گرفت ضربان قلبم بالا گرفته بود تند نفس میزدم آروم زبونشو رو کوس خیسم کشید و مشغول کوسلیسی شد باتمام وجودم آه میکشیدم که یهو زبونشو رو سوراخ کونم حس کردم خون تو شقیقه هام دوید و تموم صورتم گُر گرفت، تابحال کونلیسی را تجربه نکرده بودم، یک حس ناب سرشار از لذت فقط یک زن میتونه لذت اون لحظه رو درک کنه مردی که در رابطه باهاش تردید داشتی که پَسِت بزنه حالا داره سوراخ کونتو لیس میزنه و این یعنی با تمام وجود میخادت، در حالیکه کوسو کونمو میلیسد 69 شدیم و کیرشو تو دهنم کردم و شروع کردم به ساک زدن هرثانیه بر شدت لذتم بیشتر میشد و شدت حشرم فوران میکرد کیرشو تا خایه تو دهنم جادادم و کامران بین پاهام ناله میکرد و زبون میکشید و سبیل جوگندمیش عصبهای کوس و کونمو به شدت تحریک میکرد،میخاستم بهترین ثانیهاشو خلق کنم رو تخت خابوندمش و رو کیرش نشستم این پوزیشن تموم کیرشو تو وجودم میاورد رو صورتش خم شدم و لباشو گرفتم بوی کوسم بازم تحریکم کرد و کفلمو آروم بالا پایین میکردم و شدت شهوت و لذت را از چشماش میدیدم و بیشتر بالا پایین میشدم در حال که لبشو گاز میگرفتم اروم گفتم: کامران خیلی میخامت فقط مال من باش و منتظر جوابش نشدم و خودمو عقب کشیدم و به پاهای خم شدهش تکیه دادم تا آخرین سانت کیرشو ببلعم ، سرموهای تازه شیو شدهشو رو چوچول و ورودی کوسم حس کردم و کمرمو دورانی رو کیرش میچرخوندم،کیرش تو کوسم رو همه ماهیچههای ریز کوسم کشیده میشد، حسابی نفسشو گرفته بودم و آه میکشید رو کیرش بازم سواری گرفتم و بالا پایین میشدم،موهام تو هوا پریشون بود،مسخ شده بودم و فقط به این لذت شهوتناک فکر میکردم و با تمام وجود کوس میدادم که پس از مدتی فهمیدم ارضا میشم و جیغ میکشیدم که کامران رونهامو گرفت و به سرعتم اضافه کرد و تو کوسم ارضا شد و آنقدر به حرکتش ادامه داد تا ارضا شدم، همونطور بغلش افتادم و چشامو بستم نفهمیدم چقدر گذشت، چشامو بازکردم کامران را رو بالاسرم دیدم که موهامو ناز میکنه و تو صورتم خیره شده، یهو اشکام سرازیر شد،این حرکات رمانتیکش اهیت دادن بعدسکسش حساس بودن به لذت بردن من هم خوشحالم میکرد هم دلمومیشکست که عمری یک طرفه نیما فقط منو میگایید
دستامو دراز کردم و اروم اومد تو بغلم از پیشونیش تا سینههاشو بوسیدم و سرمو رو سینهش گذاشتم و با پشمای سینهش بازی میکردم و اون هم موهامو مثل یه کودک نوازش میکرد دلم پرغصه بود که چرا قبلا این لحظات را تجربه نکرده بودم اما خوشحال بودم که تازه شروع شده آروم سرموبردم پایین و کیرخابیدشو تو دهنم کردم دوس داشتم تو دهنم شق کنه،کمکم کیرش تو دهنم شق شد و شروع به ساک زدن کردم دوس داشتم بازم سوراخ کونمو بلیسه و دیونم کنه، قبلا سه بار با اصرار زیاد نیما تا نصفه اجازه دادم کونم بزاره که دوتای اولش درد زیاد و خون بود و آخری درد بدون خون، کیرشو از دهنم درآوردم و بازم تو بغلش جاخوش کردم که اوهم رفت بین پاهام و تموم کوسمو تو دهنش کرد و میمکید با بالا آوردن کمرم بهش فهموندم که سوراخ کونمو بلیسه،حرکت زبونش رو سوراخ کونم داخل کونمو به شدت به رعشه دراورده بود با اینکه از سکس مقعدی متنفر بودم اما کونم برای اولین بار کیر طلب میکرد که این نتیجه لیسیون سوراخ کونم توسط کامران بود ارتعاشی که از تحریک لیسیدن سوراخ کونم به نافم میرسید منجر به یکم دلپیچه شد بود اروم دهنشو از کونم جدا کردم و اجازه خواستم برم دستشویی، تصمیم گرفته بودم که کونمو تقدیمش کنم حتی اگه پاره بشم تو توالت چن بار آبو با فشار تو سوراخم کردم تا سیفون شه فشار آب گرم تو روده انتهاییم حشریتمک بیشتر میکرد،کاملا تخلیه و تمیز بودم برگشتم اتاق، لبخندی زد و گفت خوبی؟ با حرکت سر تایید کردم، یه کرم مرطوب کننده درآوردم و بهش گفتم میخام از پشت بهت بدم،چشاش چهارتا شده بود و گفت: مطمئنی گفتم آره
: آخه بهت نمیاد قبلا داده باشی
-الان میدم
: درد داره زیاد
-بخاطر تو تحمل میکنم
:عشقم نمیخام درد بکشی
-من دوس دارم
دمر رو تخت خوابیدم و خواهش کردم با کرم سوراخمو آماده کنه
انگشت شصتشو چرب شده رو سوراخم حس کردم چن بار چرب کرد و نصفشو فرو کرد درد خاصی نداشتم قمبل کردم بازم کرم زد و عطش کونم با انگشت شصتش امپر زده بود و گفتم: کامران بُکنم
مشغول چرپ کردن کیرش شد یه پاشو پایین تخت و پای دیگش رو تخت کنار سینهم بود کله کیرشو توم فرو کرد دردم گرفت همونجا نگه داشت و چن بار درآورد و فرو کرد درد نداشتم کونمو عقب دادم و آروماروم فرو میکرد، انگار یه تیرچراغ داشت کفلمو دوشقه میکرد ملافهرو گاز زدم تا جیغ نکشم،مطمناباجیغم از کردنم پشیمون میشد بازم چن بار کیرشو دراورد و چرب شده فرو کرد دردش عادی میشد اما میخاستم واقعا با کیرش پاره بشم ، کونمو جلو کشیدم گفت : دردت اومد؟
-نه عشقم میخام خودم روش بشینم
:نمیتونی،پاره میشی
-نمیشم تو بخواب
دراز کشید و کیرکلفتش منتظر کونم بود همینکه بلند شدم درد غریبی تو کمرم پیچید اما بروز ندادم و آروم به حالت نشستن توالت سوراخمو رو کونش تنظیم کردم و نصفشو بدون درد قورت دادم شروع کردم بالاپایین کردن ، کامران از شدت لذت کون آکبند یک زن ۳۲ ساله خرکیف آه میکشید که یهو کاملا رو کیرش نشستم و حس کردم کمرم از وسط جرر خورد،جیغ بنفشی کشیدم همونطور رو کیرش موندم، با تموم قدرت مانع شدم که کامران منو از کیرش جدا کنه، دودستی صورتمو گرفتم درد تا چشمام زبانه میکشید و کامران هی میپرسید حالم خوبه؟منم با حرکت سر تایید میکردم چن دیقه همونطور موندم تا دردم کمتر شد و نبض کیرشو تو مسیر روده انتهاییم حس کردم، گفت بلند شو ببینم پاره نشدی؟ یکم بلند شدم اما خونی نبود آروم بالاپایین شدم و کونم داشت روان میشد اما کامران به جای لذت بردن از دردم رنج میکشید،حرکتمو تندترکردم و پرسید: درد داری؟ با این نگرانیاش بیشتر مصمم میشدم که کون آکبندمو در اختیارش بزارم گفتم : ناندارم بالاپایین کنم خودت بکن، بازم قمبل کردم گفت: عشقم،فدات شم نمیخام دردبکشی
-درد چیه کامران، پارهم کن جرم بده میخام زیر کیر کلفتت نفسم بند بیاد
اونم کیرشو تا نیمه فرو کرد و شروع کرد به تلمبه زدن درد داشتم اما گفتم همهشو میخام و تا ته کونمو فتح کرد و تلمبه میزد کونم از درد بیحس شده بود و کامران کمر میزد خایههاش به کوسم میخورد و داد میزدم بکنم،پارهم کن،جرررم بده
اون تو سکس فوش نمیداد اما خوب میکرد حال روده انتهاییم به این لوله قطور داغ عادت کرده بود و مثل لوله جاروبرقی کیرشو میبلعید لمبرهای کونمو مثل دفعه قبل فشار داد و با نعره ای کونمو پراز آب کردو همونجا نگه داشت، گرمی آب لزجش مانند مرهمی دردامو کمتر کرد
ادامه…
نوشته: ساناز