خارتو , گل دیگران 97
–
ماندانا و ویدا دست در دست هم مثل زن و شوهرا در حال قدم زدن در ساحل دریا بودن و سه تا مرد و مینا هم پشت سرشون بودن …
ماندانا : جای شوهرامون خالی که اونا هم یه حالی بکنن . از این آب و هوای تمیز استفاده کنن . یه تنی به آب بزنن ویدا : همون که من و تو زدیم کافیه .
ماندانا : خب ما وقتشو نداشتیم وگرنه از این کارا می کردیم .
ویدا : نمی دونم چی داری میگی دختر …
مینا : آقایون من هوس قلیون کردم .
متین : شما دو تا خانوما موافقین;
-ویدا : من اهل این چیزا نیستم .
ماندانا : هر چی ویدا جونم بگه ..
ویدا : من و ماندانا قدم می زنیم یه ساعت دیگه میاییم همین جا .. شایدم زود تر .
راستش حوصله یه جا نشستنو نداشتن . ویدا و ماندانا تنها شدن . طوری هم با هم رفتار می کردن که خیلی ها به دیدن اونا تعجب کرده فکر می کردند حتما روان گردانی چیزی مصرف کردن . این روزا از بس سکس های خلاف و با دیگران بودنو تجربه کرده بودند انگاری تفاوت خاصی بین فضای بیرون و داخل خونه احساس نمی کردند … یه چند دقیقه ای که گذشت حس کردن که دو تا جوون پشت سرشون دارن زاغ سیاهشونو چوب می زنن و یه فکرایی توی سرشون دارن ..
-میگم سیروس خیلی باحالن..
-چی میگی منصور از با حال هم با حال ترن . فکر نکنم بچه این جا باشن . ولی از اون کلاس بالا هان …
منصور : ما که حرفی نداریم هر چی پولش باشه میدیم …
ویدا : من اصلا ازشون خوشم نماد .. بیا زود تر در بریم ..
ماندانا : منم خیلی خسته ام به اندازه کافی امروز دیگه خسته شدیم . .
سیروس و منصور دو تا از بچه های پلاژ دار همون محل بودن که مدام در پی این بودن که ببینن کدوم مسافر اهل حاله و بتونن باهاش دوست شن و گرم بگیرن و حال کنن . حتی در مواردی هم یه سری جنده هایی به تورشون می خورد که واسه مردای دیگه جورشون می کردند و از دو سر پول می گرفتن .. این واسشون کاسبی خوبی بود . هر چند کار خطر ناکی بود . چند بار هم گیر افتاده بودند ولی با دادن حق و حساب و رشوه تونسته بودن خودشونو از مخمصه نجات بدن . حالت ویدا و ماندانا و طرز راه رفتن اونا سیروس و منصورو مجاب کرده بود که اون دو تا از اون جنده های کلاس بالا هستن . چون چند بار ماندانا با دست زده بود روی باسن ویدا … ماندانا سرشو به عقب بر گردوند …
-ویدا دو تایی شون خیلی خوش تیپن .. فقط با یه شلوارک بلندن .. از شکم لختن . انگار تازه از شنا بر گشتن .. چقدر از تیپ این جور مردا که شن رو شکمشون نشسته باشه خوشم میاد ..پسرای خیلی جوونی هستن .
ویدا : تو از کدوم مدل مردا خوشت نمیاد که از این مدل خوشت میاد .
ماندانا : ولی خیلی حال میده حال کردن با اونا .
ویدا : جون من راست میگی ; فقط یه خورده یواش تر حرف بزن که اونا صدات رو نشنون وگرنه نرخو میارن پایین . آخه اونا من و تو رو جنده فرض کردن . به نظرت ما جنده هستیم ;
ماندانا : نمی دونم اینو باید از جنده ها پرسید که نظر اونا چیه ..
ویدا : دلم می خواد بر گردیم ..
ماندانا : من دوست دارم یه خورده به این دو تا حال بدیم …
ویدا : حالامی خوای واسه ما گرفتاری درست شه ; نکنه دوست داری بریم پشت این تپه ها با هم حال کنیم .
-نه اصلا صحبت این چیزا نیست ..
ویدا : یا این که دوست داری یکی از این پلاژ ها رو کرایه کنیم و بریم یه حالی به این دو نفر بدیم . تو خسته نشدی ماندانا : اتفاقا فکر بدی هم نیست …
ویدا : چی بگم بهت . این جور حرف زدنهای تو داره منو وسوسه می کنه . ولی من روم نمیشه ..
ویدا هم یه لحظه پشت سرشو نگاه کرد . به ماندانا حق داد که از این دو جوون خوشش بیاد . ولی دنیا صد ها میلیون پسر خوش تیپ داره . این دلیل نمیشه که اونا بخوان با همه شون باشن .
ویدا : مانی من از خجالت دارم آب میشم . تو خودت یه کاریش بکن .. ولی بعدش چی می خواد بشه …
ماندانا : بعدشو نمی دونم . حالا باید از یه جایی شروع کنیم ..
ویدا : یه وقتی ما رو می برنمون چوب توی کونمون می کنن …
ماندانا : عزیزم . اونایی که ما رو گیرمون بندازن به جای چوب , کیر توی کونمون می کنن .
یه لحظه ماندانا روشو بر گردوند ..
-آقایون شما کاری داشتین با هامون ; چیزی می خواستین ; الان چند دقیقه ایه که ما احساس امنیت نمی کنیم .. سیروس : اگه مشکلی هست و مزاحمی شما رو اذیت می کنه بفر مایید تا در سایه ما احساس امنیت بفر مایید … منصور : ما از اون بادی گارد هایی هستیم که پول خوبی هم میدیم واسه محافظت از شما …
ویدا خیلی سختش بود حس کرد که شخصیت اونا تا حد زیادی پایین اومده . با این که دوست داشت الان در یه جای خانجمن سکسی کیر تو کس با ین دو تا جوون حال می کرد ولی دوست نداشت که تیپ و استیل جنده ها رو داشته باشه …. ادامه دارد … ایرانی