خاطره فراموش نشدنی آنتالیا
سلام اصلا برام مهم نیست که این داستان کوتاهو باور کنید یا نکنید. داستان از این قراره که نوروز یک سال و در حال مجردی و زمانیکه ۲۴-۲۵ سالم بود و تو اوج حشریت بودم با خانواده رفتیم آنتالیا. هتلی که رفته بودیم هتل تایتانیک بیچ در منطقه لارا بود. بهترین مزیت این هتل از نظر من این بود که بالکنهای تمام اتاقها بهم دیگه چسبیده بود و با یه دیوار خیلی کوتاه از هم جدا میشد طوری که فقط کافی بود یه مقدار لنگ هاتو بلند برداری تا بتونی بری داخل بالکن بغلی.
اگر هم یه مقداری سرتو از بالکن اتاق خودت می اوردی بیرون خیلی راحت میتونستی داخل اتاق بغلی رو ببینی مخصوصا تو شب البته به شرطی که پرده ها را نکشیده باشند اگر هم پنجره اتاق باز بود که دیگه همه چی مشخص بود.
خلاصه کار ما این شده بود که شبها که هوا تاریک بود و اکثریت مسافرا از اتاقاشون میرفتن بیرون، به بهانه دستشویی یا حمام یا خستگی یه نیم ساعتی دیر تر از بقیه فامیل برم رستوران برای شام و به جاش تو تاریکی بالکن و اتاق، از بالکن ، سرک بکشم به بالکن اتاق راستی و چپی و حشری بشم. خلاصه چند شبی هیچ اتفاقی نیفتاد تا یکی از این شبها احساس کردم از بالکن کناری صدای ضعیف ملچ مولوچ میاد. کنجکاو شدم و اهسته یه مقدار رفتم داخل بالکن و دیدم بله یه آقا و خانم خارجی احتمالا روس، حدودا ۳۰-۳۵ ساله در حال لب گرفتن و بوی دود سیگار هم میاد. یه حالی شدم و حشر زد به جونم و سریع برگشتم داخل اتاقو رفتم پایین برای شام. شب بعد همین موقعا بازم دیرتر رفتم با بقیه پایین و رفتم فضولی داخل بالکن و دیدم نه خبری نیست اما دیدم آباژور کنار تخت روشنه و البته لای پنجره اتاق هم بازه. چون میدونستم اتاق مال کیه یه حالی شدم و بعد از کمی دست دست، و نگاه کردن بالکنهای اطراف که یه موقع کسی منو نبینه به راحتی از داخل بالکن خودمون، پامو بلند کردم و یواشکی رفتم داخل بالکن بغلی وپنجره رو اروم باز کردم احساس کردم اتاق خالیه خلاصه سریع چشمم خورد به یه چمدون و و کنجکاو شدم و دقت کردم دیدم زیپش نصفه بسته هست بازش کردم و یه شورت توری مشکی خیلی خوشگل رو پیدا کردم و برداشتم و سریع در چمدونو همونجور بستم و همون شکل که اومده بودم تو اتاق برگشتم داخل بالکن اتاق خودمون. خیلی هول شده بودم، شورته رو گذاشتم داخل شورت خودم و یه حالی شدمو سریع رفتم رستوران پایین برای شام، و همش داشتم به کار خودم فکر میکردم، خلاصه شب شد و با همون شورت سکسی که تو شورت خودم بود خوابیدم و صبحش داخل حموم با تصور صاحب شورت یه جق توپ زدم دو روز بعدش موقعی که میخواستیم بریم برای صبحانه داخل راهرو همین زوج رو موقع بستن در اتاقشون دیدم و بازم یه حالی شدم و کیف کردم که رو شورت همچین کسی جق زدم از سفر که برگشتیم شورته رو اوردم و تا چند هفته مرتب روش جی میزدم و آخر هم اون شورت رو انداختمش دور. این خاطره هیچ وقت یادم نمیره حتی الان که چند ساله متاهلم.
نوشته: مخطه