خانم مهندس قسمت هشتاد و نهم

دارم دیوونه میشم کیا تند تر تند تر .. خیلی دارم حال می کنم .. با سر و صدا های الکی می خواستم بهروز رو حالیش کنم که فکر نکنه که داره سپیده رو میگاد منم بی نصیبم . با این حال صدای ضربات گاییدنها اون فضا رو حسابی پر کرده بود و همه با هم  حسابی حال می کردند .بهروز در یک اقدام شگفت انگیز و باور نکردنی کیرشو از توی کس سپیده بیرون کشید و از من خواست که یک استیل سگی به خودم بگیرم و در عین این که دارم از زیر به کیا رش کس میدم کیرشو بکنه توی کون من .. با این که می دونستم کون درد بیچاره ام می کنه ولی طوری از این حرکتش خوشم اومد که حس کردم نه تنها می تونم تحمل کنم بلکه از این کارش لذت زیادی هم خواهم برد . سپیده لجش گرفته بود . -بهروز داری چیکار می کنی -دیگه قرار نشد در محفل گروهی این جور با هم کلنجار بریم . ما این جا مقررات نداریم که طرف نمی تونه بره طرف زنش .  گرایش حالت اجباری و دستوری نداره . با این صحبتای منطقی بهروز دیگه سپیده فقط خون می خورد و جوابی برای گفتن نداشت . . رفتم رو کیر کیارش , داداش سپیده , نشستم و بهروز هم از پشت کرد توی کونم .. حتی مردمک چشامو از درد به هم می فشردم . یه چند تا حرکت آروم توی کونم انجام داد تا با حس بهتری بتونم از کیرش توی کونم پذیرایی کنم . سپیده که رو تخت ولو شده بود منم دستمو گذاشتم روی کسش . و باهاش ور می رفتم تا توی خماری نمونه . بهرام و بهاره هم سکسشون باحال بود و کاوه و بیتا هم که در یک حرکت خواهر و برادری داشتن به هم حال می دادن . ظاهرا اونا هم تصمیم گرفته بودند با حرکات دو به یکی گرمی بیشتری به سکس خودشون بدن . .  ما هشت نفر تصمیم گرفتیم که  یه بازی جدید راه بندازیم زنا بشینیم  و مثل جوجه هایی که از منقار مادرشون غذا می گیرن به کیر چهار تا مرد که با لا سرمون می ایستن نگاه کنیم و اونا با هم آبشونو توی دهن و روی بدن ما خالی کنند . از اون دیوونه بازیها .. واسه همین در اون دقایق کسی توی کس و کون کسی آب نریخت و مردا در یه حالت جلق زدنی کیرشونو به سمت ما گرفتن . خیلی با حال بود آدم نمی دونست پرش کدوم کیر رو تحمل کنه . من که اول   دهنمو رو به کیر بهروز گرفته بودم وقتی آب کیرش چند قطره ای همون اول رفت توی دهنم دیگه حس کردم شیرین تر از عسلو نوش کردم . آب ریزی اونا که تموم شد سپیده فوری رفت کیر شوهرمو گذاشت توی دهنش ولی نمی دونم چرا اون سه تا مرد با کیراشون به دهن من حمله ور شده بودند . کلی خندیدیم و حال کردیم . خلاصه یه روزی رو این جوری سر کردیم . ………. قرار شده بود چند روزی رو در همون دور و برا باشیم . من پا به پای بهروز  به هتلها و مراکز تجاری اون سر کشی می کردم . در  مدت چند روزی که اونجا بودم اون قدر به پرسنل اونجا محبت کرده بودم که دیوونه وار دوستم داشتند . باعث شدم که بهروز حقوق خیلی ها رو بالا ببره . با چند تا از زنایی که تو هتل ها کار می کردند کاملا جیک شدم . طوری که خیلی ها هم قول دادند که هوای منو داشته باشند . از این نظر که اگه بهروز یه خطایی کرد و زنی رو با خودش به هتل آورد به من اطلاع بدن . در هر هتلی یکی دو تا جاسوس واسه خودم دست و پا کردم . دیگه شوهرم باید می دونست با کی طرفه ولی خب کاری هم نباید می کردم که واسه اونا بد شه . هر چند با این تنوعی که ما در گروهمون داشتیم دیگه بعید بود که سر و گوش بهروز بجنبه ولی از این مردا چیزی بعید نبود . خلاصه رفتیم تهرون و همون جوری که قرار بود در یه چهار واحده ساکن شدیم . چهار طبقه روی هم . اون قسمت  بالا رو ما گرفتیم که با یه دور نمای قشنگ تری بشه بیشتر حال کرد . هر چند از قسمت پشت بوم می شد دسته جمعی استفاده کرد ولی هر وقت که سکس گروهی نداشتیم اونا دیگه زورشون میومد از اتاق پاشن بیان اونجا . و از طرفی زمستونا که نمی شد در فضای باز سکس کرد . دیگه از بیکاری حوصله ام سر رفته بود . نیاز مالی نداشتم . ولی من زن  بیرون و کار بودم . اگه کار نمی کردم مریض می شدم . موضوع رو با بهروز در میون گذاشتم -اتفاقا برات خیلی خوبه روشنک . من یه چند روزی رو باید برم شمال سر کشی ببینم اوضاع از چه قراره تو هم دیگه باید سر گرم شی .. ولی خب من بیست برابرشو  بهت مزد میدم که نری حالا که خودت میگی حوصله ات سر اومده من حرفی ندارم . یکی از دوستان و همکاران  بهروز در مر کز شهر یه هتلی ساخته بود   که برای راه اندازی تاسیسات برقی اون یکی رو می خواستند .. یه هتل قدیمی بود که خرابش کرده از نو ساخته بودند . راستش با یه سر و وضع معمولی خودمو به اونجا رسونده بودم .. وای که این مدیر هتل چه مرد خوش تیپ و خوش سر و وضع و هیزی بود . از این قسمت هیز بودنش بدم نیومد ولی از این که بخواد فکرای بد در مورد من بکنه اصلا خوشم نمیومد . خلاصه دیدم از همون اولش داره با نگاش منو می خوره . برام جالب بود که خیلی شیک و پیک کرده و با کراوات در اون محیط و حتی خارج از هتل قدم بزنه . هر چند این روزا  کراواتی در سطح شهر کم نداریم ولی اون روزا خیلی گیر می دادن . برام از کارم صحبت کرد . -ما حداکثر برای دو هفته باید کل سیستمو راه اندازی کرده و  اشکالات احتمالی رو رفعش کنیم . می تونین ناهارو همین جا میل کنین و از صبح تا غروب هم تشریف داشته باشین . در ضمن یک سوئیت شیک هم با کل امکانات در اختیار شماست که در این میونه سه ساعتی رو می تونین استراحت بفر مایید و بازم بسته به پیشرفت کار شما داره . خیلی پر رو بود صورتشو به صورت من نزدیک کرده بود طوری که حس کردم دارم یه جوری میشم ولی دلم می خواست بزنم زیر گوشش . من یک زن متعهد بودم . نمی تونستم به بهروز خیانت کنم …… ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا