خانم مهندس قسمت 70

اون طرفی ها بهمون پیشنهاد داده بودند که بریم به جمع اونا و قاطی شیم ولی من تا ار گاسم نمی شدم و کیر بهروز ار ضام نمی کرد به این مسئله تن نمی دادم -بهروز حق نداری بری تامن بهت دستور ندادم . اگه رفتی اون طرف دیگه منو نمی بینی . دیگه نه از کس روشنک خبری هست نه کونشو می تونی ببینی . -چقدر سختگیری ! باشه . باشه هر چی تو بگی -حالا شدی پسر خوب همونی که من می خوام . الان می تونم کیرتو خوب حسش کنم . حس کنم که چه با هوس داره منو می کنه . بهروز بگو مال منی بگو دوستم داری .. -آره روشنک من مال توام دوستت دارم . اگه دوستت نداشتم که این قدر متلک های تو رو تحمل نمی کردم و باهات کنار نمیومدم -وظیفه اته به مرد همیشه باید کوتاه بیاد . نازخانوموبکشه مخصوصا این که اون خانوم خانوم باشه . -پس من فدایی این خانوم میشم . اجازه میدی ;/; -اوووووووخخخخخخخ نهههههههه نهههههههه اگه فدام شی اون وقت چه جوری منو بکنی و با اون کیر باحالت بهم حال بدی . سرعت فرو رفتن و برگشتن کیر بهروز در کس من تا به حدی بود که حس می کردم تمام تنم یک سره در حال گاییده شدنه .. -بهروز رو لبه های کسمو با دو تا انگشتات بکش و بمال . خوشم میاد . . یه انگشتتم فرو کن توی سوراخ کونم . خیلی حال می کنم . -چه جوری بگو بگو روشنک چه جوری حال می کنی . چه جوری . -حس می کنم کسم می خواد بپره بیاد از تنم بیرون و به کیرت بچسبه و همیشه باهات باشه .. .. لعنت بر تو سپیده .. با این که اون طرف در حال کس دادن به کاوه بود ولی گوشش تیز بود به این که من و بهروز داریم به هم چی میگیم . -روشنک اگه کستو بچسبونی به کیر بهروز اون موقع کردن کس این و اون مال تو رو جا میذاره و اون وقت کس نازت یه گردش با حال می کنه . میره به هر جایی سر می زنه . -فقط حیف که به تو یکی سر نمی زنه چون سلیقه اش نمی گیره . اگه یه وقتی هم سر بزنه کسم اگه داره میره توی کس گشادت جا خوش می کنه درش بیار که خودم لازمش دارم . همچین اونو کس گشادش کرده بودم که بازم خورد و دم نکشید .. -روشنک چیه شما دو تا این روزا دارین به هم حرفای نیشداری می زنین .-چیزی نیست اینا از نمک دوستیه . ما دوستای قدیم هم هستیم و همیشه هم با هم دوست می مونیم . فقط بهروز یواش تر حرف بزن نمی خوام فضولا  از پا گوش وایسادن خودشون نتیجه بگیرن . -روشنک تو تن و بدنت حرف نداره . از همه اینایی که اینجا هستند جاذبه  جنسی قوی تری داری . -می دونی چی دلم می خواد بهروز ;/; -چی عزیز دلم -دلم می خواد از همه اونایی که اینجا هم نیستند جاذبه جنسی ام قوی تر باشه -هست روشنک هست .. -خیلی شیطونی . دوستت دارم بهروز . ادامه بده . من ولت نمی کنم . ولت نمی کنم . بهروز از کنار کیرش انگشتشو فرو کرده بود توی کسم و در همون حال شستشم کرده بود توی کون -آخخخخخخ پسسسسسسر پسسسسسسسر نازتو بخوره روشنک . هرچی رو که تو سوراخام فرو کردی تکونش بده کونششششش بده .. زود باش .. بیحالم کردی . مسسسسست مسسسسسستم کردی .. آخخخخخخخ الان می خوام فقط با تو حال کنم . بگی که فقط مال منی مال من .. بهروز تند تر منو بکن .. -اووووووهههههه اووووووووففففففف .. -این جور ناله می کنی خوشم میاد ولی تو رو به جون هر کی که دوستش داری هر وقت ردیفم کردی اون وقت خودتو ردیف کن . این جوری بیشتر بهم حال میده منو میسازه . -منم واسه همین اینجام . اینجام که بسازمت روشنک . بهت بگم عاشقتم دوستت دارم .. -اووووووووهههههه بهروز بکوبون کیرتو بکووووووبببببببب به کسسسسسسم .. با این حرفات حالمو بیشتر جا میاری .. بازم بهم بگو دوستم داری روز منو بساز شب منو بساز! شب و روز منو بساز … ..کیارش: بچه ها روشنکو ببینین اصلا معلوم نیست چشه . رفته توی حس . انگاری که توی عمرش هنوز کیر نوش جون نکرده .. سپیده : فکر می کنه دختر بچه هست و می خواد یه پسر رو برای همیشه تور کنه .. به حرفاشون توجه نمی کردم . جز سپیده حرفای بقیه رو نوعی حرف برای وقت پر کنی می دونستم ولی حرفای دوست خوبم سپیده همش از روی حسادت بود . مقصر خودم بودم که یه چند روزی اونو آزاد گذاشته بودم تا به خودش این اجازه رو بده که با بهروز حال کنه یا این که بخواد دورش بپلکه ولی اینو هم نباید از حق بگذریم که اگه اون نبود من پام به این طرفا باز نمی شد . شایدم از اونجایی که فکر کرده بود خودش با بهروز آینده ای نداره اونو تحویل من داده بود وقتی هم که دیده بود میونه من و اون شکر آب شده دوباره داره برای به دست آوردنش تلاش می کنه .. ولی حالا که من و بهروز داریم با هم خوب میشیم .. من شده بودم شل کن سفت کن … نمی دونم شاید نباید این قدر سر به سر دوست قدیمی خودم می ذاشتم . …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا