خانواده خوش خیال 157
–
امیر ارسلان در حالی که با حرص عجیبی سلنا رو به رگبار کیر بسته بود به کون قمبل شده همسرش نگاه می کرد که چگونه هدف حملات کیر آسای سامان و عرفان قرار گرفته . نگاهش کاملا به قسمت کس زنش خیره مونده بود و داشت خوب اون جا رو می پایید که عرفان با چه سرعتی داره کس زنشو می کنه و از حرکات انفجاری اون لکه های خیسی زنش روی کیر عرفان به صورت سفیدک در اومده . .. حرصش گرفته بود …
سلنا از حرکات اون تعجب می کرد که چه جوری جوش آورده . اون متوجه شده بود که فیروزه مادر عرفانه و اونو دیده بود …
امیر ارسلان : امیر کجایی .. بری بکنی توی کس ننه این پسره …
عرفان در حالی که می خندید گفت ..
-بابای امیر خان این قدر جوش نیارین .. قبل از این که من زن شما رو بکنم پسر شما مادر منو کرده بود . اصلا تمام باعث و بانی و علت این که فرخ لقا جون و خودت این جا تشریف دارین اینه که اول امیر خان مادر منو کرده بود . اون اگه این کار رو نمی کرد شما امروز سعادت ورود به خونه خوش خیالو نداشتین … الان هم اگه دوست دارین می تونین اون امریکایی خوشگل رو بدین به من و خودتون تشریف فرما شین کس یا کون زنتونو بکنین …
امیر ارسلان جوش آورده بود .. یه نگاهی به زنش انداخت و یه نگاهی هم به سلنا … عجب هیکل نازی داشت این عروس سامان خان .. کس تنگ و نقلی این زن فانتزی هیکل اونو داغش کرده و کمی آروم شده بود . با این حال حس می کرد که اگه کیرش کمی کلفت تر می بود هم خودش می تونست لذت بیشتری ببره و هم حال بیشتری به این زن بده . در همین افکار بود که فرخ لقا که دید شوهرش با زن جوون و خوشگلی داره حال می کنه بدون این که خودش توجه داشته باشه که زیر کیر عرفانه حسادتش شد ..
فرخ لقا : ارسلان جون می تونی جا تو با عرفان عوض کنی ..
سامان : راست میگه .. اگه خواستی بذار توی کون زنت ..منم کیرمو از توی کون زنت می کشم بیرون و فرو می کنم توی کسش .. یا اگرم دوست داشتی کیرم توی کون زنت بمونه تو هم کیرت رو فرو کن جای کیر عرفان که حالا توی کس زنته …
سامان مخصوصا واژه توی کس و کون زنت رو تکرار می کرد که امیر ارسلان جوش بیاره .. چون دیگه فکر می کرد زیادی پر رو شده و لی لی به لالاش گذاشتن . عروس جوونشو داشت می کرد ولی به خاطر زن میانسالش داد و هوار راه انداخته بود ..
یه اشاره به عرفان کرد و گفت تو برو عروسمو بگیر با هاش حال کن اون الان عصبی میشه اگه مدت زیادی توی خماری بمونه . کون زنشو همین جلو چشاش جر میدم .
امیر ارسلان که حواسش به پچ پچ اونا بود تا حدودی متوجه این قسمت حرفاشون شد و گفت که من کون زنمو می کنم و تو برو کسشو بکن …
یه عده از سر و صدای اونا جمع شده دورشونو گرفته بودند . یه عده از اون دور فریاد می زدن که چقدر شلوغش می کنین ..
امیر ارسلان چسبید به کون زنش .. و یه فشار خاصی به اون وارد کرد …
-آخخخخخخخخ منو کشتی مرد چه عجله ای داری …
مرد دیگه خونش به جوش اومده بود .
– مگه تو دیرو ز تا حالا آب بندی نشدی ; این جوری که بوش میاد از دیروز تا حالا کوس و کونتو یک سره کردند .
-مرد این چه حرفیه که تو می زنی .. تو باید احترام منو نگه داشته باشی . این جوری داری غیرت خودت رو نشون میدی ;!
-من بی غیرت نیستم خائن …
سامان که خیلی آروم و بی حاشیه کیرشو از همون زیر کرده بود توی کس .. بیرونش کشید و کف دستشو مالوند به کس خیس فرخ لقا و اونو به طرف بالا کشید و به آرومی روی کون فرخ لقا رو مالوند .
فرخ لقا : آخخخخخخخخخ چه کیفی داره ساما ن جون ! کیر هم باید همین جوری به نرمی وارد کون بشه تا حال بده ..
امیر ارسلان : تقصیر خودت هم هست دیگه . اگه تا حالا مدارا می کردی و هر وقت ازت می خواستم به من کون می دادی دیگه امروز روون بودی …
سامان : نگران نباش .. مگه ما مردیم ; من هستم .. چند گردن کلفت و کیر کلفت دیگه این جا هستند تا یک ماه دیگه بیا و ببین کون زنت چی میشه .. تا خونواده خوش خیالو داری غم نخور .
لحظاتی بعد درست در موقعی که کون فرخ لقا از مالش انگشت سامان داغ و چرب شده بود امیر ارسلان کیرشو به آرومی وارد کون زنش کرد..
-عزیزم خیلی می چسبه …
فرخ لقا هم کرم روز گار بود . داشت حال می کرد و خوشش میومد که شوهرشو اذیت کنه
-به شرطی که پایینو نگاه نکنی که ببینی کیر سامان جون چه جوری میره توی کسم و بر می گرده چه لذتی به من میده ! …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی