خانواده خوش خیال 37

عرفان همچنان داشت به این فکر می کرد که بهترین عکس العمل در مورد کارای این دو نفر چی می تونه باشه . کیرش به اندازه کافی با مادر بزرگا حال کرده بود حالا اشتهای  سارا و سانازو داشت . حس کرد که کسشون می خاره . یعنی این دونفر هم راضی هستند که با یکی غیر از فامیلشون سکس داشته باشند ; اگه این طور باشه که من باید حملات و حرکات گاز انبری خودمو شروع کنم . ساناز هم که آتیشش تند شده بود و دلش تنوع می خواست رو کرد به خواهرش و گفت خانوم مودب اگه تونمی خوای من می خوامش .  ببین عرفان جون چه پسر ماهیه . حرف نداره . هیشکدوم از اون دوست  پسرایی که داشتی اخلاق  و نجابت این آقا رو داشتن ;
-ببینم آقات سیاوش خان ناراحت نشن که صبح اول صبحی داری با یکی غیر فامیلت حال می کنی ..
-ریش و قیچی اون دست خودمه ..
عرفان : بریم شنا دیگه .. اگه حس می کنید که من ممکنه باعث ناراحتی شما شم  و دعواتون کنن به من بگین .. سارا : ما الان هیجده سالمونه . دیگه آزادیم واسه خودمون تصمیم بگیریم . من شوهر ندارم . خواهرم داره ..
 -اینوکه خودم می دونم .
این بار عرفان آروم آروم رفت طرف دو تا خواهر و دوست داشت طوری وسطشون قرار بگیره و به اونا بچسبه که یه دستشو بذاره لاپای ساناز و دست دیگه شو بذاره لاپای سارا . ظاهرا دخترا هم فکرشو خوندن . عرفان بین سارا و ساناز قرار گرفت . حالتش طوری بود که روبروی سارا و پشت به ساناز بود .  یه دستشو گذاشت  لاپای ساناز و یکی دیگه رو هم گذاشت رو قسمتی از بدن سارا که کس و شورتشو با هم در چنگش داشته باشه و اون دو تا خواهر هم دستشونو رسونده بودند به شورت عرفان و با کیرش خیلی آروم بازی می کردند . لحظه به لحظه کیر عرفان شق تر می شد تا این که یه جایی ایستاد . دو تا خواهر طوری با کیر عرفان بازی می کردند که پسره شل شده بود . ساناز شورت عرفان رو خیلی آروم تا زانو پایین کشید ..دستشو گذاشت روی کیر عرفان ..
سارا : کجا با این عجله ;! صبر کن منم برسم . چه خوش اشتهایی !
سارا کف دستشو گذاشت کنار دست خواهرش و حالا دو تایی شون داشتن با کیر عرفان بازی می کردن . .. سارا داشت به این فکر می کرد که حق اونه که بیشتر با عرفان حال کنه ولی می دونست در خوونواده خوش خیال درسته که یه سری از طریق شناسنامه و قباله ازدواج زن و شوهر همن ولی چیزی به نام زن و شوهری مفهومی نداره با این حال اون دوست داشت که عرفان به عنوان دوست پسرش باشه و حالا اگه یکی دیگه  خواست باهاش حال کنه موردی نداره . همین که بتونه پز اونوبده براش کافیه . سه تایی شون اومدن به جاهای کم عمق تر که کبر عرفان رو بتونن  تا حدودی از آب بیرون کشیده راحت تر باهاش ور برن . پسر حس کرد که دیگه خیلی سست شده . دستاش شل شده کس ساناز و سارا رو رها کرده بود . پرشهای آب کیرشو حس می کرد که منی چه جوری داره با یه لذت آتشین از سوراخ کیرش میاد بیرون . دو تا خواهر دهنشو نو سر کیر نگه داشته و مراقب بودن که قطره ای از آب عرفان حروم نشه . عرفان  واسه لحظاتی به خودش گفت نکنه  این چیزایی رو که داره می بینه در خواب باشه . واقعا باورش نمی شد . خواهرا نوبتی کیرشو می ذاشتن توی دهنشون .
 -اووووووففففففف اوووووففففف .
سارا : جون .. چه حالی میده .. کیرپسر ایرونی نازو خوردن . فدات شم .
ساناز : حالا اگه به من اجازه میدی من میک بزنم .. عرفان که کمی به خودش مسلط تر شد سارا و ساناز رو گرفت کنار خودش و در دو سمت ..   دست راستشو گذاشت داخل شورت سارا و دست چپشوهم فرو کرد توی شورت ساناز .. حالا دیگه تمام فکر و ذکرش این بود که به اون دو تا خواهر لذت کافی بده . چند تا انگشتشو فرو کرد توی کس هر کدومشون . ساناز و سارا هیجان زده از این که یه مورد جدیدی پیدا کردن که به اونا حال بده دوست داشتن کاری کنن که عرفان بیشتر بهشون توجه کنه . در واقع شده بودن رقیب هم ولی لحظاتی بعد دوتایی شون حس کردن که اگه با هم کنار بیان و دوست باشن بهتره این جوری کمتر حرص می خورن سراشونو به هم نزدیک کرده  بوسه لب به لب و داغشونو شروع کردند . عرفان مونده بود که از کدومشون شروع کنه . از کوچیک تره یا از بزرگ تره .. ترجیح داد اول از سارا شروع کنه اونو چسبوند به کناره استخر یه پاشو انداخت رو شونه اش و کیرشو از پشت گذاشته توی کس سارا و انگشتشو هم گذاشت روی سوراخ کونش و می خواست که یواش یواش  یه نرمشی هم به کونش بده که واسه زیر کیر رفتنش آمادگی داشته باشه …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا