خرم ، عاشق و خام و درنده
” میخوام من رو همینجا. جر بدی” . توی روز اول که وارد خونه شدم نمیدونستم اینطوریه. قرار بود مثلا کار کنیم. معتاد. دو نفر. کونیاک ریختیم. گل کشیدیم. بقیه هم بودن. سه روز یا چندروز بعد انگشت سیاهم رو توی سوراخ حلقوی کونش فرو کردم. ” نه از کس می کنمت فقط”. بارها پرسیده بود چطور دلم میاد بزنمش توی سکس. نشون دادم که اینطوری. نشون دادم چطوری. دقیقا چرا یاد بورلی هیلز می افتم نمی دونم. من هیچوقت خودم نبودم شاید. ولی زن های زیادی عاشق این بودن که من رو توی آغوش بگیرن. یا بهتر بگم، توی آغوش من بیان. این کسشرهای بدنسازی و پول و فلان هم نبود. خوش قیافه ام. توی خیابون توی بدترین حالت های تیپی و چهره ام هم باعث میشم سر برگرده برام. ادعا نیست یا هست نمی دونم. هر کسی زن ها زیاد بهش توجه میکنن این رو درک می کنه؛ لذت بخشه.
توی خیابون سر کوچه ای ایستادم توی تهران. هوا بارونی. میاد. می ریم توی سرزمین کوچیک مغز فیلم سینماییش. میریم تو. گارسون هر روز من رو با دختری متفاوت می بینه. گویا من اون مشتری مادرجنده ای ام که ” هر روز بابا یکی رو میاره اینجا” و ” مطمعنم نمیکنشون فقط میاره چیز میز میده میخورن میره خونه جق میزنه” و البته این میون نظری صادقانه هم هست. ” نه بابا همه شو می کنه. چیزی گیر ما نمیاد. ما نگاه میکنیم اون کسو میکنه”. بلند میشه. میره. کار داره. قد بلند، پوست بی اندازه سفید و دهان زیبا و چشم های مشکی در ترکیب با موهای مشکی. البته کاملا نچرال. بی حتی یک خط غیر طبیعی بودن. یجور وقار هم داره و فلان. من البته که دارم سر میز در باره ی میل پنهان زن ها به برده بودن حرف می زنم. سر میزی که همه توی چسی مشغول پنهان کردن کیر و کس هاشون از همن. در خلوت یا شلوغی و اغوای کافه های تهران قهوه ها ریخته میشن توی ماگ های بزرگ، کیک های ارغوانی توی بشقاب های طلایی. صدایی از توی حیاط خلوت کافه ای میره سمت در ورودی. یکی میاد تو. یکی میره. یکی منتظر. شهر بزرگ و درندشت و احساس تنهایی. ” می بینمت”. من برمیگردم تو. سیگار میخوام میام بیرون. چهار روز بعد انگشتمو از توی سوراخ کون کشیدم بیرون. هر دو حسابی چت و پاره. میکنم. دو دست. میخوابم. حتی بغلش نمی کنم. لخت با کون سیاهم توی سالن هال خاموش راه میرم. گرسنه ام. چیزی میخورم. برمیگردم. دلتنگم. خرم و خام و عاشق هم هستم. ولی اساسا خیانت گرم. بهترین رو هم داشته باشم عاشق کس دختری هستم که داره بهم زل می زنه از اون سمت خیابون. ” چندتا شده؟!” نمیدونم که خیلی وقته سال هاست نمیشمارم. دوست هام نمیگن چیزی ولی ازم متنفرن.
حالا میگذره سال ها ازش. توی خیابونی خلوت راه میرم. هوا گرمه. خاطره ی ساک زدن کیرم توی اتاقم. توی خاطره ها پخش میشه صدای زنی که گفت” میخوای کاری که نذاشتم شوهرم بکنه تو بکنی!؟” خام بودم و عاشق. کونی تپل و قلنبه جلوی صورتم. من عاشق کسم. عاشق تن زن هام. عاشق اون لحظه ای که برده وار متصل به فانتزی های زنی توی اتاق خواب مشغول تلنبه، مشغول معاشقه و مشغول خر و اغوا شدنم.
فاطمه کیرم رو که دید یهو یجوری شد. دقیقا یجوری. چشم ها. حالت خمار کوتاه. یجور خلسه هست توی مالیدن کیر یکی دیگه. حتی وقتی خودم توی اتاق کیر یکی دیگه رو مالیدم. بعد توی دهان بردم. کلفت بود. احساس خاموشی سر. زنی بودم انگار و کیر میخوردم و خواهانش بودم. کاش کونم جرات جر خوردن داشت. کاش پستان، سینه های بزرگ، موهای بافته، لب های زنانه و کس تنگی داشتم. و دلی عاشق از بوی مردها. که داشتم اگه حتمن به کیرهای زیادی خودمو تحویل می دادم.
دوباره فاطمه با کیرم ور میره. دهان تنگی نداره. کون لاغر. دهان نسبتا گشاد. پوست برنزه. چشم های درشت. تن لاغر. لنگ هاش حالا بالاست و گرمای کس دور کیرم و عاشق اون حال و دقیقه ای هستم که میدونم کس زیر کیرم تنگ و آسیب پذیر مشغول جر خوردن کیرم رو مثل مکنده ای قوی از جهانی دیگه میکشه تو. میدونم که آخر کیرم به زور میره تو. میکنم توی کس. میکنم توی این شیار، توی این زخم باز توی تن زن ها. لای پاهای لاغر سبزه. خاطره ی زنی که دوستش داشتم رد میشه از قلبم. هوای کارهای خراب میکنم باز. میگذره. رد میشه. دوباره میکنم. بعد از گاییدن فاطمه توی حالت های مختلف یاد کس مرجان می افتم. دوست پسرش توی کانالی خصوصی من رو راه داد. تصویر کس لاغر نشسته روی استخوان لگن مرجان رو میخوام. حتی کس مرجان رو میخوام. مرجان کجاست با دهان تنگش و کس زیباش!؟
من عاشق اونی هستم که ندارم انگار. اساسا عاشق نداشته هام. و از هرچیزی که دارم متنفرم.
فاطمه رو توی خونه ی خودش تنها میذارم. ” جون میدم روی کیرت با خوردن که منو بکنی”. این رو دختر پرستاری گفته بود توی تعطیلات عید، دوست پسر داشت. مجبور بود هر بار من رو بلاک کنه توی واتس اپ. دون ژوان به خوابم بیا. احساس تنهایی میکنم. اسمش چی بود!؟ یادم نمیاد. یادم نمیاد. ” کیرت رو میخوام ” های زیاد. ” میخوام کیر تو باشه به جای اون” . ” میخوام منو بکنی. زیاد بکنی” های زیادی که از توی تصاویر رد میشن. اسمم رو یکیش به اشتباه صدا زد. اسم شوهرش رو. من رو این چیزها وا نمیداشت. ” دارن نگامون میکنن”. مرضیه توی ساحل دستش رو روی کیرم گذاشته بود. باهم گل کشیدیم. چت شدیم. ردیوهد گذاشتم روی موبایلم. لب گرفتیم. میون کام هاش. و رفتیم نشستیم روبه روی دریا. لای پام نشست. زنی رد می شد. دنبال کیر من توی دست های مرضیه میگشت. کاش دعوتش میکردیم به مهمونیمون. که دوتایی کیر من رو بخورن. اما مرضیه ور رفت با کیرم. ” خیلی کلفته وای بی بی” دلم براش تنگ میشه. برای این شیطان معتاد زیبا. برای سینه های سفید بزرگ روی تنی لاغر. برای ” روحت تیغ تیغیه بی بی ” برای زبان پیرسینگ شده اش روی انتهای کیرم توی هوای شرجی توی پراید. برای ” خیلی سکسی هستی”. برای دستم لای چاک کونش. برای وسوسه ی مواد زدن باهاش.
قهوه میخورم. هشت شب شده. گذشته ها تمامن. خدانگهدارشون باشه. مهشید توی لبه ی پیشخون ایستاد ” میدونی که باید بری!؟”
و البته انگار نگهبان بهشت بود. ” بسه بسه بسه . کاش یکی رو میکردی که از کون دادن بهت خوشش بیاد. دوست دارم ارضام کنی.” و اینکه توی ایستگاه مترو ایستادم ” نمیشه … قول میدی!؟ فقط من و تو” و صدای آب که رد می شد پایین خونه ش. ” خودم تنهام. “ .
کیا بودن. دستی کشیدم روی شونه های صدف یانه!؟
فاطمه رو مالیدم توی خونه ی دوست پسرش یانه!؟
اون یکی دیگه رو کردم توی خونه شون یا نه!؟ ” دوست دارم به یکی بگم یه پسری امشب منو کرده که خیلی خوب کس میخوره . دوست دارم از کس خوردنت برای یکی بگم”. چرا زن ها همه چیز های پنهانی عاشقانه شون رو به من میگفتن!؟
خرم ، عاشق و خام و درنده.
خوابیدم. سیگار بعدی!؟
نوشته: کایوگا