خونه دانشجویی
سلام به همگی. این خاطره گی هست پس علاقه نداری نخون.
پویا هستم ۲۰ سالمه ۱۸۰ قدم هست و بیبی فیس تپلم. این خاطره من برمیگرده به تجربه سکسم با هم خونم.
کنکور ۱۴۰۱ تهران قبول شدم و با موافقت خونواده راهی تهران شدم. وضع خانوادگی خوبی داریم و هیچ وقت حسرت چیزیو نخوردم.کنکور که قبول شدم با بابام اومدیم وضعیت خوابگاه هارو دیدیم که اصلا قبول نکرد برم بین اون همه پسر بمونم. چون بین اونا کسی که ظاهری خوشگل بود من بودم. همه ریش سیبیل داشتن ولی من صورتم و بدنم بدون مو . مخصوصا که من موهامم بلند بود. قرار شد بریم یه خونه پیدا کنیم که بابام برام اوکی بکنش و تنها خودم بمونم اونجا ولی هزینه سنگین بود با اینکه بابام هیچ مشکل مالی نداشت و میتونست برام خونه رو اجاره کنه ولی ته دلم راضی نبود اینطوری بخوام به زحمت بندازمشون. وقتی بابام با املاکی داشت به یه نتیجه میرسید مامانم زنگ زد. تو این حین که بابام از املاکی بیرون رفت با املاکی حرف زدم که خونه بهتر جمع جور تر نداره؟ که اونم گفت میتونم خونه اشتراکی برات پیدا کنم ولی زمان میبره. منم گفتم ایراد نداره بگرده ببینه همخونه مطمئن پیدا میکنه بهم خبر بده به املاکی هم گفتم این مورد خونه رو یه جور بپیچون که بابام نخوادش. تلفن بابام که تموم شد گفت بیایم قرارداد بنویسیم که املاکی بابام رو قانع کرد که مورد بهتری هست صبر کنه ولی بابام نمیتونست بمونه تهران چون مرخصی نداشت. برا همون منو برد هتل و قرار شد خونه خوب پیدا کرد خبر بده بهمون و بابام رفت شهرمون. یکی دو روزی تو هتل موندم که املاکی زنگ زد که گفت یه موردی هست که یه آقایی تنها زندگی میکنه وسیله خونش هم هست فقط یه هم خونه میخواد که اجاره رو نصف نصف بدن. منم خوشحال شدم که این مورد خوب سر راهم اومد. به بابام زنگ زدم ولی درباره هم خونه بهش چیزی نگفتم اونم بهم گفت حواست جمع کن موقع قرارداد منم بلد بودم چی به چیه. رفتم تو املاکی که با آقای همخونه آشنا بشم و در مورد خونه حرف بزنیم. وقتی رفتم وارد املاکی شدم یه آقای کت شلواری بلند شد و سلام داد . بهش دست دادم و آقای املاکی که با هم نسبتاً گرم گرفته بودیم دست انداخت گردن ما و گفتش: اینم آقای پویای ما آقا حامد که دربارش حرف زده بودیم… آقای احمدی املاکی رفیق آقا حامد ما بود بعدا فهمیدم.خلاصه حرف زدیم که احمدی به حامد گفت شرایط رو باهاش طی کن. حامد درباره خونه توضیح داد که حموم و دستشویی آشپزخانه مشترک حال هم همینطور ولی اتاق مجزا داریم . درباره وضعیت شغلیش پرسیدم که کارمند بانک بود و از خانواده خونشو جدا کرده بود و مستقل زندگی میکرد. متولد ۶۸ بود. ظاهر حامد ما یه آقای قد بلند ریشو بود که قبلاً رزمی کار بوده. درباره بعضی شبا که ممکنه دورهمی داشته باشن هم بهم گفت که ممکنه مهمون خصوصی داشته باشه و اینارو بدون و هرچی شد دید باید بین خودشون بمونه. به یه اتفاق نظر رسیدیم رفتیم برای قرارداد که احمدی گفت بابات نمیاد که گفتم خودم قرارداد میبندم بابام در جریانه که احمدی خندید بهم گفت آفرین پسر خوب داری بزرگ میشیاا! یه لحنی داشت حرفش. آخرشم گفت پویا جان قطعا از هم خونه شدن با آقا حامد ما پشیمون نمیشی چون دانشجو های شبیه به تو و قبل تو هم راضی از این خونه رفتن.بعد دو نفری خندیدن منم خندیدم ولی منظورشونو نفهمیدم.گذشت ما رفتیم خونه حامد و مستقر شدیم. یه سه چهار روزی میگذشت که خونه حامد میموندم که حامد منو صدا زد. رفتم تو اتاقش. دیدم با شورت و رکابی نشسته. گفتم جانم آقا حامد که گفت کجایی پسر بیا فیلم جدید دانلود کردم با هم بشینیم ببینیم. بهم گفت کاری دارم یا ندارم منم گفتم نه که گفت حله بیا تو تخت. رفتم رو تخت نشستم که گفت پسر بکن این لباسو خجالت نکش مگه دختری . رو این لفظ مگه دختری خیلی حساس بودم چون همیشه بهم اینطوری تیکه مینداختم. داشت حرفاشو ادامه میداد که اولین دانشجویی پسری هستی که اینقدر خجالتی ! منم گفتم خجالتی نیستم فقط یه خرده زمان میبره که عادت کنم به زندگی با هم خونه مرد. بعد منم با رکابی نشستم پیشش . اونم نگاهم میکرد که گفتم آقا حامد فیلمتو بزار. فیلمو گذاشته بود یه فیلم پر از صحنه های جنسی داشت. به شلوار حامد که نگاه میکردم کیرش شق شده بود. منم شق کرده بودم ولی سعی میکردم به یه چیز دیگه فک کنم تا کیرم بخوابه. فیلم تموم شدُ حامد گفت چطور بود گفتم این فیلم فقط بکن بکن بود که . اونم زد زیر خنده که آره حموم لازمم… رفتم تو اتاق خودم داشتم به حامد فکر میکردم. تا اون شب اصلا تو فکر اون کار نبودم ک با حامد سکس کنم. ولی به مرور زمان بهش علاقمند شدم… گرم گرفتنامون و شوخی دستی هامون اوج گرفته بود. یه شب حامد رفیقاشو دعوت کرده بود خونه و مشروب الکل گرفته بودن. منم تازه امتحاناتم تموم شده بود حامد گفت بیا امشب برنامه داریم منم گفتم مزاحم نمیشم که گفت مزاحم چیه تو نیای امشب بیرون از اتاقت خودم جرت میدم. خندیدم گفتم باشه… شب شد همه رفیقاش اومدن یکی از رفیقای حامد آقای احمدی املاکی هم بودش. چه تیپایی زده بودن! احمدی دکمه هاشو باز گذاشته بود با کت شلوار نوک مدادی اومد تو. یه دست محکمی بهم داد منو کشوند سمت خودش یه بوس از لپم کرد. خیلی این حرکتش یهویی بود ولی به دلم نشست. بچه ها مست کرده بودن منم به زور حامد خورده بودم. داشتیم با هم میرقصیدیم که متوجه شدم تو تاریکی رقص نور یکی چسبونده بهم و انگشتم میکرد دیدم حامده گفتم حامد الان وسط جمعیت شوخی کردن درست نیست که گفت نگران نباش هیشکی تو حال خودش نیست من امشب باهات کار دارم. منم حرفاشو به شوخی گرفتم. دوست داشتم سکس کنم چون آخرین کونی که دادم قبل از اومدنم ب تهران بوده. اخرشب همه مهمونای حامد رفتن الا احمدی. رو راحتی دراز کشیده بودم که احمدی بلندم کرد بردم اتاق حامد… حامد رو تخت نشسته بود. احمدی مشروب خیلی کم خورده بود ( همیشه کم میخورد) گفت پویا جان امشب شب مراد است شروع کرد لباسمو درآوردن. فهمیدن معترض نیستم گفتم بهشون میدونستم فکرتون پیش کونه منه چه بهتر که پیش قدم شدید. حامد و احمدی هم خندیدن منو انداخت بین حامد. احمدی خودش نشست رو صندلی کیرشو در اورد و شروع کرد فیلم گرفتن ازم . تو حالت عادی نبودم فقط یادمه کیر حامد تو دهنم عقب جلو میرفت. جفتشون میگفتن اینجا دانشجو هارو کونی کردیم ما و پردشونو زدیم. تو هم این افتخار نصیبت شد. حامد که داشت بدنش ضعف میرفت منو هل داد سمت احمدی… شروع کردم کیر احمدی رو خوردن دوربین تو صورتم بود. با اینکه میفهمیدم داره چکار میکنه ولی اهمیت نمیدادم و کیرشو میخوردم… احمدی کیرش کلفت بود ولی حامد خوش تراش. احمدی خیلی کم پیش میومد پسر بکنه ولی حامد پسربکنه واقعی بود. وقتی برا احمدی ساک زدم حامد با یه چیز روون کننده اتاقش که سرد بود داشت سوراخمو چرب میکرد… داگ استیل شده بودم و سرم تو تخت… بعد بازی کردن با سوراخم حامد کیرشو کرد تو کونم… عادت داشتم کونم کیرخور شده بود تنگ نبودم راحت میکرد تو سوراخم. دردش برام عادی بود… حامد افتاده بودم روم که محکم تلمبه میزد… احمدی هم از اون ورد فیلم میگرفت و بهم میگفت پسر کونی ! حشری بودم… تلمبههای حامد تندتر شده بود … صدای جیر جیر تخت با صدای ناله جنده گونه من تو شهوت تموم بودم. تو اون زمان که داشت منو میکرد یه دفعه کل بدنم ضعف کرد. زیر کیر حامد ارضا شده بودم. تو حالت خودم نبودم دیگه… جونم افتاده بود زیر دست حامد. حامد بعد ده دقیقه تموم آب داغشو تو کونم خالی کرد… شب تا صبح لخت کنار بدن حامد خوابیده بودم. احمدی هم تو حال گرفته بود خوابیده بود. یه چند ساعت که گذشت حالشون سر جا اومد احمدی فیلم کلکسیون رو نشون داد از اولین شب کردن بچه های هم سن من و دانشجو های خوشگل کونی… از اون شب دیگه کار احمدی و حامد کردن من بود و بابام هم خبر نداره… منم اصلا از این وضعیت ناراضی نیستم و دارم کیفشو میبرم… دانشجو شدید حتما تجربه کنید ❤️
نوشته: پویا