داستان عجیب اما واقعی من و بهنام
سلام. سرگذشت واقعی از زندگیمو میخوام بنویسم …اسم من (مستعار)سعید هستش اما بقیه اسامی کاملا واقعی اند.پانزده سال داشتم و کلاس سوم راهنمایی رو تازه تموم کرده بودم …یه دوست و بچه محل داشتم که یه پسر خوشگل و قد بلند و جذاب بود .قیافه اش جوری بود هر کسی میدیدتش عاشقش میشد …اسمش بهنام بود …
بهنام مثل من دوست فابریک نداشت بخاطر همین بعد یه سری اتفاقا با هم خیلی صمیمی شدیم.خلاصه بگم اخراز تابستون رفته بودم خونه اشون که بهنام(B)پیشنهاد دیدن فیلم سکس داد و من قبول کردم .یه چند دقیقه از فیلم گذشته بود نگاهم رفت سمت Bو دیدم کیررش از رو شلوار شق شده .بعد اون (ب) گفت بیا هر دو کلا لخت بشیم و شدیم …من بادیدن کیر (ب)به معنای واقعی از خود بیخود شدم و ناخدااگاه رفتم سمت بهنام و کیر قشنگ و بزرگ و کلفتش رو دستم گرفتم و شروع به مالیدن کردم…خلاصه این شروعی بود از دوران خوش سکسی من و بهنام جون که تا چندین سال هفته ای یا ماهی چند بار تکرار میشد …
(♡♡♡دوران سربازی♡♡♡)
این کار ما ادامه داشت تا اینکه هر دو وقت رفتن به سربازیمون رسید …بعد انجام کارهای اولیه سربازی هر دو به جاهای مختلف تقسیم شدیم تا اینکه ۵ماه از اون گذشته بود که خبر دار شدم بهنام و خانواده اش از محل ما رفتن بسمت تهران و اونجا ساکن شدن…من دیگه اونو ندیدم تا ۴…۵ سال بعد.
(♡♡♡دیدار مجددبعد سالها♡♡♡)
بعد بهنام با هیچ کس من سکس نکردم تا اینکه یه روز بهاری نزدیک ساعت ۷ عصر توی فردوسی بهنام دیدم …بعد سلام و احوالپرسی رفتیم قدمی زدیم و یاد خاطرات گذشته افتادیم …البته اینم بگم من با دختر یکی از اقوام ازدواج کرده بودم ولی بهنام مجرد بود. بعد اون روز بهنامو دعوت کردم تا یه روز بیاد خونه ما و یه عشق حال کنیم چون من هیچ وقت مزه کیر بهنام از زیر زبونم نمیرفت .اینم بگم که حتی وقتی با خانمم سکس میکردم تو فانتزیام بهنام رو بیشتر وقت جای خودم تصور میکردم .تا اینکه پنج شنبه رسید و اون روز خانمم با خواهر زاده اش فریبا رفته بودند برای خرید و من خیالم راحت بود که تا ۹…۱۰ شب بیرون هستند و برنمی گردند خونه…بهنام رسید خونه ما و با خودش یه بطری ودکا هم اورده بود .بعد پذیرایی و این کارا و خوردن ودکا من یه کم حشیش هم داشتم که اونم کشیدیم …دیگه مست پاتیل و چت چت بودیم که من فیلم سکس که داشتم رو گذاشتم تو دستگاه دی وی دی تا ببینیم …بهنام مشغول دیدن فیلم بود که من (دیگه اصلا اختیار کارامو نداشتم از بس بالا بودم )رفتم بسمت اتاق خوابمون و کشو لباس زیرای خانمم رو باز کردم و یه شورت فانتزی لامبادا قرمز داشت رو برداشتم و پام کردم .(من حالا لخت لخت فقط شورت لامبادا قرمز زنم پام بود).
از لای در نگاه کردم به بهنام که داشت فیلم میدید اما کیرش راست راست شده بود .از اتاق امدم دقیقا روبروی بهنام وایسادم تا منو دید در جا خشکش زد و بعد مکث کوتاهی گفت :این چیه پسر!!!شورت رو از کجا اوردی!؟!؟در حالی که هردو چت و مست بودیم من خندیدم گفتم بنظرت مال کیه؟همون طور که با تعجب نگاه میکرد گفت نکنه!!نکنه!!تا امد کلمه بعد بگه رفتم کنارش و کمر بندشو باز کردم و شلوار و پیرهن رو از بدنش کندم و اونم لخت کردم …وای خدا چی میدیدم کیر اون از قبل هم بزرگتر و کلفتر شده بود .کیرش از اون مدلهاست که هر کی ببینه در جا میخورتش…کیرشو دستم گرفتم گفتم درسته مال زنمه …((اولش یه کم خجالت کشید اما وقتی دید من در مقابلش نسبت به زنم بیغرت شدم اونم یواش یواش شروع کرد به حرف زدن …
خلاصه همون جور که با کیرش بازی بازی میکردم گاهی هم یه ساک میزدم و قربون صدقه کیرش میرفتم و از کس کون و تمام چیزایی که به ذهنتون میرسه از اندام سکسی زنم براش میگفتم و اونم دیگه حشری حشری شده بود …یهو یادم افتاد که از ۲یا ۳ ماه قبل یه چند تا فیلم و عکس از اندام زنم توی یه رم دارم که اونو یه جا جاساز کردم …بلند شدم رفتم رم اوردم و انداختم تو گوشیم و گفتم بهنام حالا بیا کس زنمو ببین و حق بهم بده ازش اینقدر تعریف کنم …وقتی فیلمو و عکسا رودید گفت دهنتو سرویس عجب زنی گرفتی …کاش میشد یه بار از نزدیک ببینمش …
(♡♡♡♡♡♡اتفاقی که نباید میوفتاد اما …♡♡♡♡♡♡)
خلاصه تو همین صحبتها بودیم که اصلا زمان رو نفهمیده بودم که چطور به این زودی گذشته بود .حالا حساب کن هر دو لخت مادر زاد ،بهنام دراز کشیده و داره فیلم کس کون زنمو میبینه و من هم دارم کیرشو لیس میزنم که یهو در اپارتمان باز شد و خانمم (اکرم)با خواهر زاده اش(فریبا)وارد شدن هر ۴تایی خشکمون زده بود و تا چند لحظه هیچ کدوم کاری نمیتونستیم بکنیم …اصلا صحنه خیلی عجیب بود .خانمم خرید هایی که کرده بود از دستش افتاد زمین و یهو با صدای نسبتا بلندی گفت سعید اینجا چه خبره ؟؟؟این کیه با این وضع تو خونه من ؟؟؟فریبا جلوی چشماشو با دستش مثلا گرفته بود …من حرفی نداشتم انگار سالهاست زبون ندارم با لکنت گفتم اکررر اککرررم اجازه بده توضیح بدم که زنم امد جلو و با لگد زد زیر بساط عشق و حال ما و همه چیو داغون کرد …بهنام از ترس بلند شد تا لباساشو بپوشه زنم دیدم که داره زیر زیرکی نگاهش میکنه و انگار اونم چیزیو که من عاشقش بودم رو ازش خوشش امده …اخه کیر بهنام دو برابر کیر منه …تا امد شلوار بپوشه اکرم به بهنام گفت اسمت چیه یارو ؟بهنام تا امد اسمشو بگه اکرم گفت فریبا در ببند تا تکلیفمون رو با اینا روشن کنیم .فریبا در بست و امد روبروی من ایستاد و گاهی زیرکی به کیرم نگاهی میکرد …زنم گفت فریبا بیا این اتاق کار ت دارم و بعد رفتند …بعد چند دقیقه برگشتند و انگار که با هم به توافق رسید ه باشن و چیزایی در مورد هم جنس این چیزل بدونن امدن پیش ما …بهنام داشت مثل بید میلرزید که زنم گفت سعید خوب از اول بهم مشگلت رو رو راست میگفتی که همجنس دوست داری تا من کمکت میکردم .***خلاصه بگم بعد یه سری اتفاقا که اونشب افتاد ساعت ۲بود که به خودم امدم دیدم هر ۴ تایی لخت هستیم و بهنام کنار زنم و فریبا دراز کشیده و داره با اونا بگو بخند میکنه و گاهی هم نوبتی اکرم و فریبا کیرشو میلیسن و بازی میدن …اون شب بالاخره به ارزوی چند ساله رسیدم و فانتزیه همیشم به واقعیت تبدیل شد …بهنام زنمو خم کرده بود از عقب کیر قشنگشو داشت توی کس زنم اکرم عقب جلو میکرد و منم داشتم میدیدم و جق میزدم …
نوشته: سعید رضی