داماد ته تغاری(۴)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

لخت و بیحال دراز کشیده بودم رو زمین که عماد از آشپزخونه اومد و گفت:پاشو خودتو جمع و جور کن و برو تا پروانه نیومده و فردا بیا تا صحبت کنیم
+تو اون روز بهش گفتی که رابطه داشتیم چطور میخوایم جمعش کنیم؟
_نگران نباش وقتی برگشتیم تهران من قضیه رو فیصله دادم و تو هم فردا که اومدی حرفهای منو تایید کن و نگران نباش و فردا هم نزدیک ظهر بیا چون من مغازه نمیرم فردا

لباسهامو پوشیدم و زدم و تاکسی گرفتم و برگشتم خونه پدرم
اونشب تا دیروقت نخوابیدم و افکارم بهم ریخته بود
از اینکه دوباره عماد من رو تسلیم خودش کرد و از ناراحتی های پروانه ناراحت بودم

صبح با سر و صدای تلویزیون و مادرم بیدار شدم؛ساعت یازده بود
از جام بلند شدم و بدون اینکه صبحانه بخورم اماده شدم تا به خونه پروانه برم
مادرم بی مقدمه گفت:چرا بین تو و پروانه شکرآبه؟چی شده؟
+چیزی نشده مادر من
_پس چرا پروانه اسم تو که میاد بهم میریزه؟و چند بار گفت نمیخواد ببینتت
+اصلا اینطور نیست و بعد من دیشب خونه پروانه بودم
_باشه

به سمت خونه پروانه رفتم و با ترافیکی که بود نزدیکای ساعت ۱ ظهر رسیدم
دکمه رو فشار دادم و صدای پروانه بعد از چند ثانیه اومد که پرسید کیه؟
+باز کن
_کارت چیه؟
+تو خیابون داد بزنم؟

در باز شد و رفتم داخل
بالا رفتم و در ورودی باز بود و کفشامو دراوردم و داخل رفتم
پروانه با یه فنجون تو دستش که فک کنم قهوه بود رو مبل نشسته بودم و عماد هم سرپا مونده بود
سلام کردم اما هیچکدومشون جوابمو نداد

+ببین پروانه تو یه سوتفاهم برات پیش اومده و فکر میکنی خبر بین ما بوده اما اینطور نیست و من این همه راه رو تا تهران اومدم که با تو صحبت کنم؛ما خواهریم؛درست نیست الکی اختلاف داشته باشیم
_بس کن پریچهر انقد همش نزن که بوی گندش بیشتر میشه و عماد همه چی رو برام گفته
+عماد چی رو برات گفته؟دارم میگم چیزی بین ما نبوده
_گفت که تو قصد داشتی از راه به درش کنی و دور و ورش میپلکیدی و میخواستی هرطور شده باهاش بخوابی و عماد محل نداده
+چی داره میگه این عماد؟تو این مزخرفاتو گفتی؟
عماد که تا اون لحظه ساکت بود به حرف اومد:بس کن پری خانوم و این ماجرا رو تمومش کن و لطفا برو و مارو برای همیشه فراموش کن

اصلا نمیفهمیدم و گیج شده بودم؛عماد برای نجات زندگی و آبروی خودش منو تخریب کرده بود و درسته من آدم بدی بودم و کارم هیچ توجیحی نداشت اما عماد هم تو این ماجرا نقش داشت و من راهی برای اثباتش به پروانه داشتم و هر حرفی هم میزدم به ضرر خودم بود

پروانه دوباره شروع به صحبت کرد:اگه آبروتو نمیبرم یه دلیلش اینه که ناسلامتی خواهرمی و دومیش هم دلم برای یاسمن میسوزه و نمیخوام ضربه روحی بخوره و بچه طلاق بشه و الانم دیگه اینجا نمون و گم شو برو

هیچ راهی جز رفتن نداشتم؛تو اون لحظه حرفی به ذهنم نمیرسید برای گفتن
بیرون زدم و به خونه بابام برگشتم و فرداش بلیط گرفتم که به خونه برگردم که با مخالفت مادرم موندگار شدم و نرفتم
باورم نمیشد که عماد به این راحتی ازم سواستفاده کرده بود و حالا که خسته شده بود من رو مقصر صد در صد‌ جلوه داده بود و خودش قصر در رفت
نمیتونستم راحت از این موضوع بگذرم و من که آدم بده شده بودم باید این عماد هم یه جور به سزای اعمالش میرسوندم
صبح تا شب به این موضوع فکر میکردم و هر راهی به ذهنم میرسید اما باز یه جاش ایراد داشت

مدتی گذشت
بهمن و پریسا قصد داشتن به مشهد برن

شب برای خداحافظی و شام به خونه پدری اومدن و پروانه و اقا عماد چون میدونستن من هستم نیومدن و تقریبا همه متوجه اختلاف ما شده بودن
شب شام خوردیم و بعد شام خواهرم پریسا من رو به اتاق کشوند

+راستش آبجی من مدتیه میخواستم ازت بپرسم جریان تو و عماد و پروانه چیه؟
_جریانی نیست و پروانه توهم زده فکر میکنه همه میخوان شوهرشو از چنگش دربیارن
+آخه تلفنی صحبت کردیم یه چیزایی میگفت که اگه پخش بشه تهش اتفاقای خوبی نمی افته
_چی مثلا؟
+اینکه تو با عماد بودی
_بچه شدی پریسا؟ول کن این حرفای صدمن یه غازو

دیگه داشتن خداخافظی میکردن که دیدم پریسا کلید زاپاس خونش رو به مادرم داد و تاکید کرد بابام دو سه روزی یه بار بره سر بزنه و به گل ها آب بده
همینجا بود که نقشه رسوا کردن عماد به ذهنم خطور کرد و این بهترین فرصت بود
طبق گفته های پریسا تا یک هفته ده روزی میخواستن مشهد بمونن و من باید سریع نقشم رو عملی میکردم

دو روز از رفتنشون گذشت و بابام از مادرم خواست کلید رو بهش بده تا بره به گلها آب بده و یه سر بزنه
زود پیش بابام اومدم و گفتم:بابا من میخوام برم تا بیرون چند تا کتاب برای یاسمن بگیرم و سر راهمه خونه پریسا و من انجامش میدم و شما نرو و خونه بمون
+نه خودم میرم کاری ندارم
_آخه من میخوام برم یه امانتی هم از خونش بیارم و تلفنی بهم گفته و دیگه خودم به گل هام آب میدم
پدرم راضی نمیشد اما با هر ترفندی کلید رو گرفتم و یاسمن رو پیش مامانم گذاشتم و زود اسنپ گرفتم و رفتم
به خونه پریسا رسیدم و کلید انداختم رفتم داخل
به سمت یخچال رفتم و کمی آب خوردم

ساعت نزدیک ۴ عصر بود و میدونستم اقا عماد مغازه تشریف داره
گوشیمو دراوردم و شمارش رو گرفتم
بعد از چندتا بوق برداشت
+بله؟
_سلام
+سلام؛بله کار داشتی؟
_عماد یه حرفهایی مهمی باهات دارم و باید ببینمت
+چه حرفی؟پشت گوشی هم میشه بگی
_نه نمیشه عماد؛باید ببینمت؛من بخاطر آبروی تو از آبروی خودم گذشتم حالا یه بارم تو پای حرفای من بشین
+باشه کی و کجا؟
_همین الان بیا خونه پریسا
+اوکی
ساعت از پنج هم گذشت
مادرم زنگ زد گفت کجایی کی میایی؟
گفتم که خرید دارم و بعدم خونه پریسا یکم ریخت و پاشه ازم خواسته تمیز کنم میام تا غروب

بالاخره پنج و چهل دقیقه و این حدودا بود که صدای آیفون اومد و پرسیدم کیه که عماد گفت باز کن و باز کردم و اومد بالا

من هم تو فاصله اومدنش با لوازم آرایش پریسا خودمو آرایش غلیظی کرده بودم و تاپ و ساپورت سکسی هم که تو کیفم گذاشته بودم با خودم آورده بودم پوشیده بودم و در ورودی رو باز کردم و عماد که کت و شلوار جین تنش بود با دیدن من تو اون تیپ سکسی کمی جا خورد و هاج و واج نگاهم میکرد

+فکر نمیکردم بیای
_خودمم فکر نمیکردم که بیام ولی نمیدونم چرا اینجام الان
+چیزی میخوری؟
_نه حرفاتو بزن باید برم شب جایی دعوتیم برای شام

رو مبل نشست و نظاره گر من شد
دو لیوان شربت درست کردم و آوردم و کنارش نشستم

+تو که میدونی من چقد دوست دارم عماد؛چطور تونستی با من اینجور کنی و منو له کنی؟
_ببین پریچهر حق با تو بود رابطه ما اشتباه بود و من نمیتونستم زندگیمو فدای این رابطه اشتباه کنم
+میدونی دلم لک زده یه بار دیگه گرمای آغوشتو حس کنم؟
_بس کن پریچهر؛همه چیز تموم شده

دستمو رو پاهاش گذاشته بودم و با عطری که زده بودم و اون چشمای خمار و صدای شهوتناک کم کم داشت وارد بازیم میشد اقا عماد
شروع به نوازش صورتش با انگشتم کردم

+تو نمیدونی من از آتیش وجود تو سیر نمیشم؟
_چرا اینطوری میکنی لعنتی؟چرا نمیذاری واسه جفتمون تموم شه و گندش بیشتر از این بالا نیاد و …

جملش رو با چسبوندن لبم به لباش قطع کردم؛لبهاشو وحشیانه میخوردم و اون هم همراهیم میکرد
+آه که چقد دلم این لباتو میخواست
_منم دلم لک زده برات پریِ من

کتش رو درآوردم و تیشرتش هم همینطور و دراز شد و من روی اون رفتم و لبهامو دوباره به لباش قفل کردم
چند دقیقه ای لباشو خوردم و شلوارش رو با کمک من درآورد

میخواستم تمومش کنم و همین اندازه هم برای نقشه من کافی بود اما هم شهوت هم ترس از جواب ندادن نقشم باعث شد ادامه بدم

بین پاهاش رفتم و کیر داغ و شق شدش رو با دستام گرفتم
یکم از آب دهنمو روش ریختم و مالیدمش و عماد آه میکشید
سرشو تو دهنم کردم و شروع به ساک زدن کردم
+آه جان بخور آخ آخ

تخماشو تو دهنم میکردم و باز سراغ کیرش میرفتم و تو دهنم جاش میدادم

+آه بسه پاشو اون کص داغتو میخوام
بلند شدم و ساپورتمو درآوردم و شورت پام نبود
کنار مبل رو زمین داگی کردم

چن تا اسپنک رو باسنم زد و گفت:آخ که جر میدم کصتو
سعی میکردم سکوت کنم

سر کیرشو دم کصم گذاشت و کمی لای کصم مالید کیرشو و آروم کرد توش
آه بلندی کشیدم
+وای عماد آه آه آه
_جان کصت داغتر از همیشس آخ
+آه آره آره آخ آرومتر

عماد که دستاش رو باسن من بود کیرشو تا ته میچسبوند تو کص من و آروم عقب جلو میکرد
کم کم تلمبه هاش سرعت گرفت

اه و ناله های منم بلند کرد
+آیی آیی آه آه
_قربون کص داغ و تنگت
بیرون میکشید و دوباره میکرد توش و اسپنک میزد رو کون من

کمی که تو اون حالت کرد بیرون کشید و سرشو لای کونم برد و شروع به لیسیدن کصم کرد
+آه آره بخور جونم آخ آخ برا پروانه هم میخوری اینجوری؟
_نه من فقط کص تورو اینجور لیس میزنم

زبونشو لای کصم میکشید و یا میکرد توش و منم آه و ناله میکردم
به پهلو درازم کرد و خودشم دراز کشید و کیرشو کرد تو کصم

+آخ ارومتر عماد آه
سینه هامو میمالید در حالی که تاپمو درنیاورده بودم و تلمبه میزد و هر چند ثانیه یکبار سرعتشو کم میکرد و دوباره شدت میگرفت
+آخ کصم آه آه جر خوردم آیی
_جوون میگامت پری آه
+آه آره دارم کص میدم
_جوون به کی
+به تو به عماد آخ آخ

کیرشو دراورد و من رو مبل رفتم دمر کردم و عماد اومد بی وقفه کیرشو تا خایه تو کصم کرد و آهی بلندتر از دفعات قبل کشیدم
+آیی کیرت خیلی کلفته آه آه
_جوون کیر میخواستی
+آره آه آه

عماد محکم تلمبه میزد جوری که صدای برخورد بدنش با بدن من از صدای آه و ناله های جفتمون بیشتر شده بود
+آیی بزن آه دارم میام بزن محکم آخ آخ

عماد محکم میگایید و من رو به اوج لذت رسوند و ارضا شدم
+آه آه آه جونم آه

کیرشو بیرون کشید
+آه بکن توروخدا بازم بکن
_باشه برگرد همینجوری رو مبل پاهاتو باز کن

من هم انجام دادم و دوباره کیرشو جا داد تو کص خیس من
+آیی آه آره آره بکن آه

محکم تلمبه میزد و کیرش تا ته تو کص من میرفت
چند دقیقه ای بی وقفه تلمبه زد و منم یه ریز آه میکشیدم
کیرشو بیرون کشید و آبش فواره میزد و پاشیده میشد رو شکم و سینه هام که زیر تاپ بود

+جونم آه چه آبی چه داغه آه
در حالی که کیرش تو دستاش‌ بود و میمالید و اخرین قطره های آبشو رو شکم من خالی میکرد گفت:عالی بود پری بهتر همیشه
یه بوسه به رونم زد و گفت:من باید برم دیرم شده و ممنون بابت امروز و دعوتت

منم لبخند ژکوند زده بودم و چیزی نمیگفتم و عماد مشغول پوشیدن لباسهاش شد
+اگه میخوای‌برسونمت
_نه تو برو من خودم میرم
+باشه پس خداخافظ

عماد رفت و منم دستمالی از روی میز برداشتم و آبشو از رو شکمم پاک کردم و گوشیمم از رو میز برداشتم و ضبط صدا رو خاموش کردم

لباس هامو عوض کردم و بیرون زدم و به خونه رفتم و آخر شب صدای ضبط شده رو اون بخش های اولش که بیشتر خودم صحبت کردم رو کات زدم و بخش سکسش رو برای پروانه فرستادم و نوشتم مگه شوهرت نگفت دستش به من نخورده پس با دقت گوش کن…

ادامه…

نوشته: ابرو زخمی

دکمه بازگشت به بالا