دختربازی در بیمارستان

سلام به همه اسمم فرزاد بيست سالمه داستان از اون جايی شروع كه بدر بزرگم مريض شدم و بايد بستري ميشد منم با بدربزركم زندكي ميكردم و بايد بيشش ميموندم يه خانميم جندتا اتاق بالاتر بستري بود يه دخترم داشت كه مواظبش بود كنار تخت بدر بزرگم يه بسره بود كرو لال بود اسمش جواد اين اقا جواد تو نخ همين دختره بود كه جند دفعه نخ داده بود اما موفق نشده بود بگذريم جواد بهم گفت شمارشو به دختره بدم منم قبول كردم منم منتظر تا يه فرصت مناسب

شبش گذشت و صبح ساعت هفت همه رو واسه صبحانه بيدار كردن منم بلند شدم برم دست صورتمو بشورم كه فرصت مناسب ايجاد شدم مريم خانم ديدم داشت ميرفت سمت فروشكاه منم رفتم دنباش كنارش وايستادم و سر صحبت باهاش راجب اينكه جرا اينجا ان برسيدم اونم راجب مادرش كفت بعد راجب جواد بهش كفتم اونم كفتم ازش ميترسه كفتم شمارتو بده تا بهش بدم خودت بهش بكو خلاصه قبول نكرد منم كفتم خوب شمارتو بهم من بده خلاصه هروقت جور بود شمارشو ازش كرفتم خداحافظي كردم اول من رفتم جشم ازم بر نميداشت انكار ميخم شده بود خداي تيبم بد نيست نميخواستم از خودم تعريف كنم بخاطر همين اول داستان هيجي راجب خودم ننوشنم بكذريم بعد يه ربع بهش زنگ زدم رجكت كرد بعد تيكس داد ابجيم اومده نميتونم بحرفم خلاصه سنشو برسيدمو اسمشو اين كس شعرا كفتم بيا در فروشكاه اومد اونجا باهم حرفك زديم اول اون رفت بعد من بعد ٢ ديقه تكس زد بيا تو اسانسور اصلا نفهميدم جه جوري رسيدم به اسانسور دفعه اول رفتيم طبقه ٧ دوباره ١ يكم كفتم بريم باين بهمون شك ميكنن كفتم ن دستشو كرفتم بوس كردم كفتم بيشم بمون ٧ طبقه ديكه خنديد كفت باشه تا اسانسور خلوتك شدم يه لب حسابي ازش كرفتم اون بدتر از من تا اسانسور وايميستاد ما از هم ٥ كيلومتر دور ميشديم تو اوج لب كرفتن سينه هاشو ميماليدم از رو لباسش ميخوردم اونم كيرمو فشار ميداد دو س روز انجوؤي كذشت تا يه شب حدود ساعت يازده بود تكس زد نوشته بود ساعت ١ بيا توالت حالا من هي حواسم بهم ساعت بود ك خوابم نبره بلاخره وقتش شدم رفتم توتوالت ديدم نت بعدش امد واي شروع بهم لاس زدن كرديم حالا ميخواستم سينه هاشو بخور مكه ميرسيدم بهشونش شصتا لباس بوشيده بود واي بلاخره به ممه هاش رسيدم يه سوتين تنك بوشيده بود سينه هاشم درشت بود از تو سوتينش بيرون نمييومد سوتينش. پاره شدم واي الانم دارم بهش فکر می کنم كيرم تير برق ميشه بعدش ليس زدمو ميك زدن عين گشنه ها ميخوردم اه نالش در اومده بود گفتم بس سر و صدام زياد الان كه كسي بفهمه من كيرمو نشونش دادم كفت با اين اين جيكار كنم كرفتش هي ميمالي كفتم بذار بكنمت نذاشت كفتم الان كه بفهمن جوب تو كون جفتمون بكنن خلاصه اون شب هيجكار نتونستم بكنم فرداش بهم تكس زد اب اومد كفتم نه گفت امشب هرجور شده ارضات ميزنم كه بازم نشدم عمم اومد شب جاي من موند از اون كله شق هاس

خلاصه دو ماه نتونستم مريم جونمو ببينم تا بند دوماه يه سكسي حسابي داشتيم واي عجب كسي نرم سفيد گرم. كونش وقتي تلمبه ميزدم روش ويبره ميود لرزش بيدا ميكرد خيلي ناز بود اولين بار بعد دو ماه تو كيرم تو كون عشقم ارضا شد ببخشيد كه طولاني شدم خواستم با جزايات بگم بهتره ممنون كه خوندين نظر يادتون نره

نوشته: فرزاد

دکمه بازگشت به بالا