دخترخاله مهربون و خاله حشری 2
–
هدیه بد جوری خودشو بهم چسبونده بود . منم نه می تونستم از دستش در برم و نه این طور می خواستم . ولم نمی کرد . کنه شده بود . می گفت هر کاری دوست داری با من بکن ..
-هدیه من با دخترای فامیل از این کارا نمی کنم . اگه مامانت بفهمه چی .. نهههههه نهههههههه .. خواهش می کنم .. ولی دلم می خواست . اونو خوابوندم .. کاملا تسلیم بود .. بلوزشو دادم بالا . اول از سینه های دخترونه اش شروع کردم . می دونستم نقطه ضعف دخترا رو . مخصوصا اونایی که تازه کارن . دست زدن به سینه هاشون در جا اونا رو شل می کنه . اون سینه ها رو گذاشتم توی دهنم . حسابی میکشون زدم . دست و پا هاشو مرتب به این طرف و اون طرف پرت می کرد ولی من ول کنش نبود . چه سینه های تازه و دخترونه ای داشت ! نوک تخم پرتقالی اون حسابی وسوسه ام کرده بود . میک زدن هر کدوم از سینه ها به تنهایی کافی بود که اونو میخکوبش کنم . شورتشو در آورد . دستشو روی کسش می کشید .. ووووووییییییی عجب کس کوچولویی داشت ! خیلی غنچه ای بود . اصلا باورم نمی شد یک دختر هیجده ساله قالب کسش مثل کس یه دختر کوچولو باشه . با زبون بی زبونی بهم می گفت که میکش بزنم . منم با اشتها این کارو براش انجام دادم .
-این قدر جیغ نزن هدیه ! تو کچلم کردی ..
-وااااایییییییی کیا تو منو کشتی . نمی تونم دیگه نمی تونم …
نمی ذاشتم در بره .. ناخناش گوشت تنمو کنده بود .. گاه با اون ناخنا خودشو هم خراش می داد تا یه جورایی با هوسش کنار بیاد … سینه هاشو با کف دستم می گردوندم و کسشو لیس می زدم . موهامو همین جور می کشید ول کنم نبود . بالاخره شل شد و ول کرد و دونستم که ارضا شده . یه پهلو که کرد و کون تر و تازه شو دیدم حسابی حال اومدم . با این که این دختر بیشتر شبیه باباش بود و خوشگل نبود ولی خیلی با اخلاق و فهمیده و نجیب بود و اگه این جور به من راه می داد به خاطر عشقی بود که نسبت به من داشت .. کف دستمو که گذاشتم رو قاچ کونش و باهاش ور رفتم تازه دوزاریش افتاد که باید کون بده .. یکی از کرم های مادرشو آورد و پس از این که خوب انگشت توی کونش کردم و دور و بر سوراخشو روغن مالی کرده کیرمو فرو کردم توی کونش .. آن چنان فشاری به خودش می آورد که دلم براش سوخت . ولی من که نمی تونستم همش به فکر لذت طرفم باشم باید به خودمم فکر می کردم . ولی یک سوم کیر دراز و درشتمو که هیجده سانتی می شد فرو کرده بودم توی کون هدیه ..
-خیلی تنگ و کیپه دختر !
نفسش در نمیومد ..یه فشاری هم به سینه هاش آورده و پشت گردن و شونه هاشو غرق بوسه کردم . دوست نداشتم خیلی زود آبمو توی کونش خالی کنم . ولی تا به خودم اومدم کون دختر خاله رو همچین کردم که قسمتی از آب کیرم اومد بیرون و یه مقداریشو هم می تونستم روی سوراخش ببینم .. ظاهرا اون داخلو اون قدر پر کرده بودم که منی من همچنان در حال بر گشت بود و یه جورایی منو به یاد کتری مینداخت که آبش جوش اومده و داره می ریزه و بازم پر نشون میده .
هدیه : بگو برات چیکار کنم . هر کاری برات می کنم . کیرت رو می خورم . من مال تو میشم تو فقط مال من باش . هر کاری واست می کنم . می خوام زنت بشم ..
اگه با هر بار گاییدن یکی می خواستم اونو زنم کنم تا حالا باید سی تا زن می داشتم . .. کیرمو ساک زد و دوباره هم کردمش .
روز بعد کمی سردی نشون دادم . ولی اون خیلی خودشو خوشگل تر از دیروز کرده بود .
-ببین هدیه دیگه شلوغش کردی . شورشو در آوردی .
-نه .. این حرفو نزن . من دوستت دارم . بدون تو نمی تونم زندگی کنم .
-بس کن .این حرفا مال قصه هاست .
-منم می خوام ماجرای عشق من و تو یک ماجرای شیرین یاشه .
ظاهرا طرف ول کن نبود . ولی من نمی خواستم به این نون و ماستها دم به تله بدم .
-باهات قهرم کیا . می خواستم امروز یه فیلم دیگه از مامانو نشون بدم . اونو وقتی گرفتم که توی حیاط بود . منم بودم توی محوطه پایین .. توی حیاط خلوت یه کاری داشتم .. مامان فکر می کرد من رفتم بیرون ..
-ببینم یه مرد غریبه رو آورد ;
-چی میگی تو . به مامانم میاد این کاره باشه ; مامان داشت با خودش حال می کرد . خودشو لخت کرده بود . اووووفففففففف اگه بدونی اون صحنه ها چقدر حشری کننده بود . کون مامان خیلی گنده تر نشون می داد ..
-اون که خودش کون گنده هست ..
-ببینم آدم راجع به خاله اش این طور حرف می زنه ;
-پس تو چرا راجع به مامانت این طور حرف می زنی .
-اون فرق می کنه . تازه من یک دخترم ..
-پس واسه چی خیالت نیست فیلماشو نشون میدی ;!
-اگه دوست نداری دیگه نشون ندم . من این کارو به خاطر هیجان تو انجام دادم ..
یه لحظه به خودم اومدم دیدم که لجبازی بی خود دارم .
-حالا هدیه جون نشون بده تا ازت دلخور نشدم .
-مفت و مجانی ;! … ادامه دارد …. نویسنده ….. ایرانی