دختر عموی متاهل

سلام دوستان
اول اینکه بگم این داستان کاملا واقعیه و سعی میکنم به طور خلاصه بگم،اگه کم و کسری بود ببخشید.
من یه دخترعمو دارم که متاهل و الان که این داستان رو مینویسم بچه دومش هم به دنیا اومده من 27 سالمه و دختر عموی بنده سه سال از من بزرگتر از نظر ظاهری بخوام بگم من قدم 175 و دختر عموم 180 قیافه و هیکل هم از من بهتر(میدونم😂) ولی من یه ویژگی که دارم و باعث میشه بعضی از دخترها سمتم جذب بشن اینه که از لحاظ مالی وضع نسبتا خوبی دارم و دوم که مهمتر از اولی به شدت آدم فان و شوخی هستم و از اونا که تو هر جمعی باشم کلی آدم لذت میبره خلاصه از موضوع دور نشیم
یه روز تو خونه که نشسته بودم و همینجور تو گوشی بودم رفتم سراغ تلگرام دیدم یه پیام اومده که اسم طرف یه چیز عجیبه و پروفایلش هم عکس نصفه و نیمه پیام دادم که شما؟ همون جواب مسخره همیشگی که همه میدن رو داد:آشنا خلاصه بعد از کلی چرت گفتن و سر به سرم گذاشتن گفت که فلانیم ،لازم به ذکر که من از دوران نوجوانی روش کراش داشتم اخه خیلی جذابه لعنتی،خلاصه منم کرمم گرفت و گفتم یه حرکتی بزنم بحث رو کشوندم به اینجا که ما فامیلیم چرا یه برنامه نمیریزیم بریم بیرون و بیشتر همو ببینیم از این حرفای کلیشه ای ، انگار اونم اصلا منتظر همین حرفم بود دیدم گفت اره بابا خسته شدم از تو خونه نشستن خلاصه برنامه رو اوکی کردیم با خودم گفتم حالا دونفری میریم بیرون منم یه کرمی میریزم رفتم دیدم با خواهرش اومده که میشه اون یکی دختر عموم،خورد تو ذوقم
بعدش که برگشتیم خونه پیام دادیم ک یه بار دوتایی بریم و رفتیم وکلی هم خنده و شوخی های مثبت هیجده و خلاصه نگم براتون ،از اون به بعد من جوک ها و حرفای سکسی میگفتم دیدم اونم بدش نمیاد کم کم فهمیدم این خودش هم کرم داره و میخاره،بعدا هم فهمیدم زیاد با شوهرش حال نمیکنه ، دیگه اینقدر باهم راحت شدیم که شب جمعه بود بهش گفتم ای خدا خوش به حال شوهرت امشب چه حالی میکنه اونم گفت حسودی نکن منم گفتم نمیتونم دیدم گفت خودم بهت رسیدگی میکنم من چشمام گرد شد هنگ کردم گفتم نکنه میخواد اسکلم کنه ولی کم نیاوردم گفتم وعده الکی نده گفت من حرف الکی نمیزنم دیدم نه بابا خانوم حشرش زده بالا انگار خیلی میخاره منم گفتم باااشه حالا که اینجوریه باید تو هفته آینده بهم رسیدگی کنی اونم گفت چشم،من تو کونم عروسی بود😂،ولی همچنان باور نمیکردم خلاصه بهش گفتم من همه چی رو اوکی کردم فقط کافیه تو وقت بزاری و بیای گفت باشه فردا میتونم یکی دو ساعتی بیام آزادم گفتم حله،رفتم دنبالش کلی هم استرس داشتم فکرشم نمیکردم روزی برسه ک بخوام باهاش سکس داشته باشم
خلاصه اومد و رفتیم تو خونه ای که اوکی کرده بودم
یه عطری زده بود دیوونم کرده بود همینجوری رو مبل نشسته بودیم هردو منتظر بودیم یکی شروع کنه کلی خجالت میکشیدیم رودررو تا اینکه بهم گفت روزی رو از روی خودت نزن گفتم یعنی چی گفت وقتمون داره میره دیگه هم معلوم نی از این فرصتا نصیب بشه،نزاشتم حرفش تموم بشه سریع لبامو بردم سمت لباش و لبامون به هم قفل شد وااااای انگار جونم میخواست از تنم بیاد بیرون (سکس. زیاد داشتم ولی این انگار یه چیز ویژه ای بود) گفتم بریم تو اتاق خواب گفت بریم رفتیم اونجا همینجور مشغول لب گرفتن بودم ازش کم کم لباسامون یکی یکی کم میشد داشتم گردنشو میخوردم که سریع جلومو گرفت گفت کبودش میکنی آبروم میره ، سوتینش رو باز کردم از اینا بود که از جلو باز میشه هنگ کرد ک چجوری فهمیدم انگار تو ذهنش من یه آدمی بودم که از اینا ندیده وااااااای عجب ممه هایی همینجور به ممه هاش خیره شده بودم و لبخند رضایت میزدم دستمو آروم گذاشتم رو سینه هاش اروم میمالیدم که رفتم نوک سینش رو زبون زدم دیدم دیوونه شد شروع کردم به خوردن سینه هاش آه کشیدناش شروع شد و داشت لذت میبرد با یه دستم یکی از سینه هاش رو میمالیدم و اون یکی سینش رو خوردم و جا به جا کردم اروم اومدم پاااییین شلوارشو بیرون آوردم یه شرت سفید هم پوشیده بود توری ، اونم کشیدم پایین وااااااای عجب کسی ،صااااااااف آماده آماده
کلی آب اومده بود ازش بیرون دستمو کشیدم روش دیدم داره دیوونه میشه همینجور آه میکشید و چشماشو بسته بود یهو چشمامو باز کرد و نگام کرد گفت خواهش میکنم بخورش،زبونمو کشیدم روش هی آبش بیشتر میشد انگشتمو میکردم توش بیرون میاوردم با زبونم باهاش بازی میکردم شروع کرد به لرزیدن سرمو فشار داد به سمت کسش چند ثانیه همینجور بودیم تا اینکه اومد سراغ من مثل وحشیا سریع شرتمو کشید پایین کیرمو که دید تعجب کرد(کسایی که دیدن میگن چرا اینقدر بزرگه😉) از خدا بابتش ممنونم😂 چند لحظه تو شوک بود کیرمو گرفت تو دستاش با حالت شوق و تعجب اروم سرشو آورد سمت کیرم بوسش کرد بعد یهو کرد تو دهنش خدا نصیبتون کنه یه ساکی زد که تا امروز بهترین ساک زندگیم بوده با اختلاف عجب مهارتی داشت انگار فیلم سوپر بود از پایین تا بالاشو لیس میزد همشو میکرد تو دهنش دستاشم حلقه کرد بود دورش بالا پایین میکرد من انگار تو این دنیا نبودم همینجور که داشت با اشتیاق کامل کیرمو میخورد بهش گفتم بسه میخوام جررررت بدم اونم گفت جوووون پاهاشو باز کردم کیرمو میکشیدم روی کسش داشتم اذیتش میکردم میگفتم بگو چی میخوای اون حرف نمیزد گفتم تا نگی چی میخوای کاری نمیکنم نگام کرد فقط گفت اذیت نکن فقط بکن کیرمو آروم فشار دادم سمت کسش کامل رفت تو باز بیرون آوردم چند بار اینکارو کردم گفت بیرونش نیار فقط بکن آروم آروم شروع کردم به تلنبه زدن تا اینکه سرعتم رو بردم بالاتر چند لحظه ای اینجوری کردمش گفتم من دوست دارم تو بیای بشینی روش گفت باشه خوابیدم خودش اومد نشست کیرمو گرفت گذاشت تو کسش انگار تو بهشت بودم همینجور بالا پایین میشد داشت آبم میومد ولی نمیخواستم این اتفاق بیوفته بلندش کردم باز افتادم به جون سینه های خوشمزش حسااابی خوردم بهش گفتم داگی شو بهم گفت نکنه میخوای همه پوزیشن ها رو روی من امتحان کنی من فقط خندیدم حالت داگی شدنش عین فیلم های سوپر بود اون لحظه شک کردم با خودم گفتم این حتما خیلی سکس داشته تو زندگیش وگرنه نمیشه که تا این حد بلد باشه اینقدر مهارت تو سکس یه لحظه اومدم بهش بگم تو با چند نفر سکس داشتی که جلوی خودمو گرفتم گفتم الان وقتش نیست میخوره تو ذوقش شروع کردم به تلنبه زدن تو حالت داگی سوراخ کونشو دیدم انگشتمو بردم سمتش دیدم یهو پرید گفت اصلا سمتش نرو عمرا اینکارو نمیکنم یکم خورد تو ذوقم چون عجب کوووونی داره تپل گرررد خلاصه همینجور داگی تلنبه زدم یکم خسته شدم دوباره رو کمر خوابوندمش که بهم حرف دلشو زد و گفت خیلی کیرتو دوست دارم خیلی کلفته جیگرم حال میاد منم حرفاش روم تاثیر گذاشت و حشرم بیشتر شد میگفت اره محکم بکن این کس مال تو فقط مال تو جرررررم‌ بده جوری بکن نتونم راه برم داشت آبم میومد بهش گفتم بریزم توش؟گفت نهههههههه بریز رو شکمم گفتم باشه کشیدم بیرون و ابم ریخت رو شکمش عجب تایم بندی همین لحظه گوشیش زنگ خورد و دید شوهرشه یهو رنگش پرید گوشیو جواب داد همینجور که حرف میزد با شوهرش من با دستمال کاغذی داشتم ابمو روی شکمش تمیز میکردم این بهترین سکس زندگیم بود بعدش که رفت خونه پیام داد که اونم کلی لذت برده و حسابی عاشق کیرم شده ولی خب دیگه رابطمون بعد این سکس سرد شد و هیچوقت فکر نمیکردم اولین سکسم باهاش آخرین سکسم باشه دیگه هم بچه دار شد و من به شوخی بهش میگفتم بچه منه ولی دیگه هیچوقت نشد باز باهم سکس کنیم امیدوارم خوشتون اومده باشه و لذت برده باشین .

نوشته: آشنا

دکمه بازگشت به بالا