درآرزوی کردن مادرخانمم

با سلام من این داستان را با توجه به ذهنیات م نوشتم و اینکه مادر خانم آدم محرم است شکی نیست ولی مادر خانم من بعد از فوت شوهرش با کسی س** نکرده یه روزی توی گوشی عکس س*** را نگاه می کردم خانومم گفت اگه میشه این عکس‌ها برایم بده تا بدم به مامانم مامانم خیلی دوست داره و من گفتم نه نمیشه خودش از من بخواد اونم گفت خیلی پررویی مادر خانم من هیکلی توپول خیلی سکسیه ولی در نهایت خیلی مذهبی و به آداب شدن سنتی و مذهبی اعتقاد داره. همیشه در فکر این بودم یه روزی با مادر خانمم بخوابم اگر به این نتیجه برسم که اونم دوست داره دل و به دریا میزنم من با شکلی خاطره و حال می کنم الان اینا رو که می نویسم فکر می کنم جلوی خودم لخت لخت نشسته و میگه بیا منو ارضا کن من قصدم نه از نوشتن این فقط برای خالی کردن ذهنم بود دوست ندارم که شما بگین خوبه یابد اما اصل ماجرا مشکل دارم من با این که با اون حداقل ۱۵ سال سن فاصله داریم ولی عاشقشم خواستم ته دلم خالی کنم دوستت دارم خاصم حداقل یه روزی این نوشته رو دید عمق وجود عشق من به خودش پی ببره دوست دارم من در خانومی یه شب خوابیدن با تو هستم والسلام

نوشته: علی

دکمه بازگشت به بالا