دوست خانمم سمیه

سلام
دوستان داستان واقعی هست
ما را از فحش کم نگذارید.
سپاس

من غلام ( اسم مستعار ) خانمم مریم ( اسم مستعار ) دوست خانمم سمیه ( مستعار ) شوهر دوست خانمم اصغر ( اسم مستعار)
10 سال هست ازدواج کردم خانمم یه دختر تو پر و خوشگل سینه های ۸۵ وزن ۷۰ سفید.
وقتی با مریم ازدواج کردم تازه فهمیدم یه دوست سبزه و حشری داره به اسم سمیه ، سمیه دختری لاغر اندام و سینه های کوچک و سبزه و البته داغ ، وقتی سمیه رو دیدم از انتخابم واقعا پشیمان شده بود و همیشه میگفتم اگه قبل از ازدواج سمیه رو دیده بودم بیخیال مریم میشدم.سمیه رفیق صمیمی مریم بود و همیشه توی خانه ما بود چند باری جلوی من بدون روسری شده بود و منم همیشه نگاهش میکردم و قربان صدقه اش میرفتم متاسفانه روزا قشنگ دیدنش تموم شد و مامجبور شدیم بیاییم تهران ۲ سالی بود که فقط خانمم تلفنی باهاش در ارتباط بود تا اینکه سمیه دانشگاه تهران قبول شد و اومد تهران خیلی خوشحال بودم که میتونستم دوباره ببینمش ،هفته ای یکبار میومد پیش ما می ماند. سمیه کلا عوض شده بود دیگه آرایش میکرد لهجه اش عوض شده بود لباس های شیک میپوشید و از حالت مذهبی اومده بود بیرون هروقت خونه ما بود با تاب و شلوارک جلوی من میگشت و منو بیشتر از پیش دیوونه میکرد همیشه ۳ تایی جرات حقیقت بازی میکردیم و شوخی و خنده …
سمیه درسش تموم شد و رفت شهرستان ۲ ماه ازش خبری نبود تا یه شب به خانمم تماس گرفت دعوت عروسی واقعا حالم بد بود قرار بود خانمم بر براش لباس عروس انتخاب کنه مرخصی گرفتم رفتیم شهرستان. قرار گذاشتیم رفتیم دنبالش خیلی با ناراحتی باهاش رفتار میکردم که خودش هم یه چیزایی فهمید. رسیدیم به لباس عروس فروشی سمیه با مریم چند تا لباس انتخاب کردن که سمیه بره توی پرو تن. بزنه ۱ ساعت کارشون طول کشید آخرین لباس رو خانم بر توی اتاق پرو که یه لحظه از آینه قدی که کنار اتاق پرو بود نگاهم به بدن لخت سمیه خورد واااااییی سمیه چی شده بود باربی باربی اما حیف نگاهم قطع شد بعد از چند دقیقه مریم صدام کرد رفتم سمیه لباس روانتخاب کرده بود و میخواستن نظر من بدانند.واقعا زیبا شده بود…
۶ ماه از ازدواج سمیه و اصغر گذشته بود که دیدیم شکم سمیه اومده بالا تازه فهمیدم قضیه چی بوده آخه اصغر ۴ سال از سمیه کوچک تر بود اصلا بهم نمیخوردن…
بچه سمیه به دنیا اومد و بحث و دعواها با اصغر اوج گرفت درحدی که چند روز سمیه با نوزاد اومد تهران خونه ما و همش گریه میکرد و اعصابش خورد بود…
۱ سال از زایمان سمیه گذشته بود ( دی امسال ۹۹) از سرکار اومدم خونه در رو باز کردم دیدم سمیه تنها اومده خونه ما صورت کبود و داغون شده بود و گریه میکرد چند روزی گذشت قرار شد ۳ نفره برام مسافرت که سمیه هم حالش بهتر بشه چون اصغر بچه رو گرفته بود و سمیه رو از خونه انداخته بود بیرون .بلیط کیش گرفتم رفتیم کیش.
و اما اصل داستان
قرار شد برویم تفریحات دریایی. بلیط سه نفره شاتل گرفتم خانم ها رفتن لباس مخصوص پوشیدن اومدن سوار شاتل شدیم و رفتیم روی موجا بالا پایین شدن همه حواسم.به سمیه بود تمام لباس هامون خیس بود و کامل میشد سر سینه های سیخ شده سمیه و مریم رو دید از شاتل پیاده شدیم و رفتیم تو آفتاب خشک بشیم . خانمم گفت میخواهد بره غواصی سمیه قبول نمرد و مریم تنهایی رفت فقط ۱۵ دقیقه فرصت داشتم با سمیه حرف بزنم مریم که دیگه تودید نبود رفتم کنار سمیه نشستم و با خنده شروع کردم باهاش صحبت کردن .
… بهت حال داد خیلی هیجان داشت مگه نه
… اره خوب بود خیلی بالا پایین پریدم تمام بازوهام درد گرفته
( بدون هیچ اطلاعی شروع کردم ماساژ دادن بازوهاش اونم مقاومتی نکرد )
… سمیه یه چیزی میگم بین خودمون باشه
… باشه تا حالا دیدی من به کسی چیزی بگم
… نه این فرق داره
… یا خدا چی شده باز
… هیچی … میدونی من تورو دوست دارم و عاشقت هستم و ای کاش قبل از ازدواجم با مریم تو رو دیده بودم
… هاهاها … شوخی نکن بی مزه
… دارم حقیقت رو بهت میگم ندیدی وقتی ازدواج کردی چقدر ناراحت بودم مخصوصا وقتی گفتی از اون مردیکه آشغال حامله ی
… تو رو خدااذیتم نکن اگه شوخی میکنی بسه
… نه جدی جدی میگم خیلی وقته میخوام بهت بگم اما ترسیدم
… اگه راستشو بخوای منم تو رو دوست دارم چندین بار میخواستم بهت چراغ سبز نشون بدم اما بخاطر مریم نکردم.
… حالا چی
… من مجبور شدم با اصغر ازدواج کنم چون پردمو زده بود خانواده منم که …اما الان دیگه هیچی مهم نیست ترسی از کسی ندارم.
… میخوام امشب دوتایی باهم باشیم مریمو چطوری دکش. کنیم
… اون با من تو امشب ساعت ۸ برو به بهانه ماساژ از سوئیت بیرون هر وقت تماس گرفتم بیا.
ساعت ۸ من از سوئیت زدم بیرون و منتظر تماس سمیه ۱۰ دقیقه بعد سمیه تماس گرفت
… الو سلام الان مریم هم اومد سمت استخر آمارشو بگیر بعد بیا
به بهانه گرفتن هایپ از کافی شاپ با مریم برخورد کردم
… اینجا چیکار میکنی پس سمیه کجاست
… سمیه سر درد داشت منم اومدم استخر شنا
… پس صبر کن برات بلیط بگیرم
رفتم هم بلی استخر گرفتم هم نیم ساعت ماساژ که سر جمع ۱ بشه
بلیط رو دادم به مریم و مریم رفت داخل استخر زنانه چند دقیقه صرف کردم بعد سریع رفتم سمت سوئیت سمیه در زدم در را باز کرد و سریع رفتم داخل
… حالم بده میشه یه کم باهم حرف بزنیم مریم نمیخوام از حالم باخبر بشه
رفتم رو تخت خواب نشستم و سمیه از سیر تا پیاز زندگیشو تعریف کرد و اینکه بعد زایمانش رابطه نداشته و اصغر دنبال خانم بازی بوده و …
سمیه توی حرفاش معلوم بود داغ کرده و بد جور هوس کیر
بدون هیچ حرفی لبامو گذاشتم رو لباش و خوردن لباش کلا به ۵ دقیقه نرسید که کیرم تو دهن سمیه بود و با حرص ساک میزد خیلی کارشو بلد بود در حدی که نزدیک بود ارضا بشم کیرمو از دهنش اوردم بیرون و شروع کردم لخت کردن سمیه وااای چی میدیدم سینه های سفت و نوک سیخ شده با اینکه به بچه شیر میداده اما خیلی خوب سفت بود شورت سفیدشو از پاش در اوردم خیس خیس بود از لباش شروع کردم به خوردن تا رسیدم به کسش دور کسش بوس میکردم که مث وحشی ها سمیه سرم گرفت روی کسش فشار دادن منم شروع کردم به لیس زدن چوچوله اش دیگه خودشو نمیتونست. نگهداره سرو صداش رفت بالا آب از کسش راه افتاده بود سرم بلند کرد و سرم داد زد بکن توششش
کیرمو تنظیم کردم رو سوراخش و فرو کردم وااااااااااااای توی این چند سال که با مریم سکس کردم همچین حس و لذتی رو نبرده بود تنگ و داغ و پر آب شروع کردم تلمبه زدن دیگه حالم نمیفهمیدم. فقط میخواستم بکنمش سینه هاشو میگرفتم و محکم میزدم روش سمیه التماس میکرد وحشی تر وحشی تر و منم محکم تر میکردمش احساس کردم دیوارهای کسش تنگ تر شد و با یه جیغ ارضا شد کل بدنمو با آبش خیس کرد چند تا بوسش کردم و حالت سگیش کردم و از پشت تو کسش تلمبه میزدم منم داشتم ارضا میشدم کیرمو ارد بیرون بریزم رو کمرش سریع برگشت کیرمو کرد تو دهنش و ساک زدن آبمو ریختم تو دهنش و سمیه هم همشو داد پایین جفتمون توبغل هم بودیم
… سمیه عالی بودی تو این چند سال مریم نتونسته بود اینجوری منو ارضا کنه واقعا کست عالیه کیرم دهن شوهر کونیت که نمیفهمه چه فرشته ای داره
… منم یکسال بود سکس نداشتم بهم قول بده در کنار مریم یه تایم هم برا من بذاری … اون آشغال رو طلاق مردم مهریمو هم میگیرم میام تهران خونه میگیرم میخوام جنده تو باشم کیرتو برا خودم داشته باشم
.
.
.
از کیش اومدیم مریم هم از سکسمون. چیز ی نفهمید و من به عشقم رسیدم و آخرین خبر ی که از سمیه دارم اینه که توافقی طلاق بگیرند.

ببخشید سرتون درد اومد

نوشته: غلام

دکمه بازگشت به بالا