دوست دختر جدید و خواهرش
سلام
من میلاد هستم 35 سالمه قدم 184 و اندازه 19 سانته.
دو سالی بود از همسرم جدا شدم و تنها زندگی میکنم صبح میرم سر کارم و عصر برمیگردم خونه توی این مدت تنهایی دوست دختر زیاد داشتم.
دوستان این داستان کاملاً واقعی هستش و لازم به دروغ نیست.
یک روز عصر که با ماشین از شرکت میومدم سمت خونه یک خانوم زیبای تو مسیر بود براش چراغ زدم دست نشون داد ایستادم سوار شد گفتم کجا میری گفت پایین تر پیاده میشم تو آینه که نگاه کردم خیلی زیبا بود سر صحبت باز کردم دیدم خودش ظاهراً مایل به پا دادن شمارمو ازم گرفت منم تا تو کوچه بردمش پیاده شد و رفت با خودم گفتم حالا چون میخواست کرایه نده شمارمو گرفت درصورتیکه که من به پولش نیازی نداشتم رسیدم خونه رفتم دوش آب گرم گرفتم دیدم پیام واتس اپ آمده نگاه کردم دیدم نوشته سلام یک شماره غریبه منم سلام کردم دیدم گفت من لیلا هستم همون که منو امروز زحمت کشیدید رسوندی ، خونه خوشحال شدم دیدم پیام داده آخه واقعا زیبا بود.
یکم با همدیگه چت کردیم از خودش گفت که من 32 سالمه دو سال به خاطر خیانت همسرم جدا شدم البته چند بار بخشیدم ولی فایده نداشت الان پیش پدر و مادرم و خواهرم زندگی میکنم یک نفر میخوام کنارم باشه و کمک خرجم خودم سالن زیبایی کار میکنم اگه بتونی نیاز های مالی منو برآورده کنی منم هم جوره در خدمتت هستم.
گفتم مثلاً ماهی چقدر ؟
گفت پنج میلیون بهم بدی کافیه بهش گفتم فردا میآیی خونم ؟ گفت بله میام. البته من تعجب کردم به این سرعت گفت میام بهش گفتم ساعت چند بیام دنبالت گفت من ساعت 2 ظهر میرم سالن تا 8 شب ولی شب نمیتونم بیام ولی میتونم زودتر بیام فردا ساعت 10 صبح خوبه ؟ بهش گفتم بزار زنگ بزنم به رئیسم شرکت مرخصی گرفتم باهات فیکس میکنم زنگ زدم رئیسم قبول کرد بهش گفتم کجا بیام دنبالت ؟ گفت همون جا که پیاده شدم خونمون آنجاست تا آخر شب یکم با همدیگه صحبت کردیم و چت کردیم براش شارژ مستقیم فرستادم فردای آن روز رسید ساعت 10 در خونشون بودم دیدم آمد بیرون یک تیپ خفن زده صورت زیبا و موهای طلایی و فرفری از شال افتاده بیرون آمد نشست عقب گفت بریم حرکت کردم گفت ببخشید جلو همسایه ها میخواستم نشون بدم اسنپ هستی رسیدم خونه درب باز کردم رفتیم داخل نشست رو مبل شال برداشت بهش گفتم مشروب میخوری ؟
گفت چند تا پیک بله چون میخوام برم سالن نمیشه زیاد بخورم نشستیم چندتا به سلامتی زدیم و صحبت راجب زندگی و خانواده میکرد که مشکل مالی داره پدره به خاطر طلاق گرفتن خرجشو نمیده و غیره.
بلند شد مانتو درآورد و گفت دیشب درست نخوابیدم میشه بریم رو تخت خواب من یکم استراحت کنم ؟
گفتم بریم با یک تاپ بندی صورتی با شلوار لیگ رفت رو تخت خواب منم دلم صابون زدم که وای خدا الان اینو میکنم رفتم کنارش دراز کشیدم نگاهمون به همدیگه قفل شده بود دستمو کشیدم رو صورتش لبامون چسبوندیم به همدیگه و لب گرفتن دستمو بردم از رو لباس سینه هاش فشار دادم دیدم چیزی نمیگه دستم بردم زیر لباسش سوتین زدم کنار با سینه های نرمش با دستم فشار میدادم تاپ زدم بالا سوتین دادم بالا سرمو بردم سمت سینه هاش نوک سینه هاش زبون میزدم نفسش تند شده بود با دستش سرمو فشار میداد سمت خودش و منم میخوردم نوبتی سینه ها رو بلند شدم تاپ و سوتین درآوردم سینه هاش افتاد بیرون برعکس چهره زیبا هیکل خوبی نداشت سینه های سایز 80 بود ولی افتاده و یکم شکم داشت دوباره ازش لب گرفتم با سینه هاش بازی میکردم بلند شدم لباس خودمو درآوردم رفتم سمت شلوار گفت میشه امروز برنامه نداشته باشیم جلسه اول ؟ گفتم منو حشری میکنی بعد میگی نداشته باشم الان من چیکار کنم ؟ دیدم چیزی نگفت منم دست کردم شلوار و شورت با همدیگه درآوردم نشستم کنارش پاهام باز کردم گفتم برام بخورش دستمو بردم در کسش یکم بازی کردم خیس بود و لزج رفتم پاهاش باز کردم سر کیرمو گذاشتم توش خوابیدم تو بقلش و فشار دادم تا آخر رفت داخل دیدم هیچی نمیگه چقدر گشاد بود و تو کسش تلمبه میزدم چشماش بسته بود لبشو گاز میگرفت سینه هاش از بسکی شل بودن این طرف و اون طرف افتاده بودن و منم همینطور میکردم وسط سکس نفس نفس زدن بهش گفتم نمیخوای ارضا بشی گفت نه من طول میکشه تو کارتو بکن و منم همینطور تو کسش تلمبه میزدم ولی لذت آنچنان نمیبردم تمام تلاش خودمو کردم آبم اومد ریختم داخش کیرمو کشیدم بیرون گفت چرا ریختی داخل ؟ گفتم تمام لذت سکس اینه که بریزی داخل رفت دستشویی و برگشت کنارم رو تخت خواب بهش گفتم بچه داری؟ گفت نه گفتم تو رابطه هستی ؟ گفت نه چطور ؟ گفتم هیچی آخه یکم واژنت زیادی بازه آخه توی این سن هر کسی به این راحتی 19 سانت نمیتونه تحمل کنه گفت میدونم باید برم لیزر و دارو مصرف کنم آخه قبل از تو با کسی بودم کیرش از تو بزرگتر بود او بیشرف هر روز از موقعی که میرفتم پیشش منو میکرد تا برم سالن از دستش فرار کردم.
برام تعجب بود این قضیه حالا راست و دروغ با خودش چند روز با همدیگه بودیم معمولاً من روز های پنجشنبه و جمعه باهاش قرار میزاشتم که سر کار نبودم یک روز پنجشنبه زنگ زد گفت امروز به غیر من یک مهمان دیگه داری گفتم کیه ؟ گفت خواهرم گفتم خوب دیگه نمیشه سکس کنیم ، گفت نه کارت نباشه اون پایه هستش دوتایی میرم تو اتاق یا زودتر ردش میکنم اگه اذیتی گفتم باشه رفتم دنبالش قرار گذاشتیم یک جای دیگه آمدن سوار شدن دوتا شاخه گل برای هر دو گرفتم لیلا آمد جلو نشست و سلام کرد اسم خواهرش شیما بود اونم نشست عقب و سلام کردیم دست داد بهش میخورد از این دختر های شیطون باشه دستش پر تتو به زیبایی لیلا نبود ولی بدن سفیدی داشت حرکت کردیم به سمت خونه بهش گفتم کارت چیه شیما ؟ گفت من شینیون کار هستم پیش لیلا خواهرم کار میکنم رسیدیم خونه لیلا شال و مانتو درآورد شیما هم همینطور چه سینه های گرد و خوبی داشت رو یکی از سینه هاش تتو زده بود وقتی پشتش کرد چون تاپ کوتاه پوشیده بود دوتا بال بالای باسن تتو زده بود خلاصه سفره مشروب گذاشتم نشستیم دور همی چندتا پیک میزدیم و میگفتیم و میخدیدیم خیلی آروم به لیلا اشاره کردم که دلم سکس میخواد خیلی راحت جلو شیما گفت بریم اتاق یک لحظه هنگ کردم بلند شدم رفتم دنبالش شیما با خنده گفت پارش کن آقا میلاد منم خندیدم رفتم دنبال لیلا در بستم گفتم لیلا جلو شیما زشته گفت نه بابا همه چیز میدونه ما دوتایمون لخت شدیم تو فکر شیما بودم که عجب چیزی هستش باید ترتیب اونم بدم با خودم گفتم جوری باید سکس کنم که صدای سکس دوتامون به گوش شیما برسه لیلا شروع کرد برام ساک زدن بهش گفتم پشتت کن کیرمو گذاشتم تو کسش از پشت ولی احساس کردم تنگ تر شده و همشو جا کردم داخل و تلمبه زدن صدای آحش بلند شده بود ولی همش به جای اینکه لیلا داشتم میکردم تو ذهنم تجسم کردم که شیما زیر دستمه و همینجوری تلمبه میزدم سینه هاش آویزون بودن عقب و جلو میرفتن سرش گذاشت رو بالشت کونش قمبل رو به هوا و میکردم رحم نکردم محکم تلمبه میزدم از عمد این کار رو کردم که صدا بیشتر بره بیرون کیرمو از کسش درآورد به پهلو افتاد گفت خسته شدم پاها رو داد بالا باز کرد دوباره کردم داخل و تلمبه میزدم میگفت امروز چرا اینجوری با شدت میکنی جر خوردم وسط تلمبه زدن بهش گفتم حشری هستم پاهاش گرفته بود و منم همینطور ادامه میدادم همش میگفت مممممممممم از درد و لذت آبم داشت میومد خوابیدم روش با فشار آخر تمام آبم خالی کردم داخل و از روش بلند شدم خودمون تمیز کردیم رفتیم بیرون شیما پا سفر مشروب نشسته بود با خنده گفت خسته نباشی پهلوان زدیم زیر خنده یکی دو ساعتی پیش همدیگه بودیم بعد رفتند سالن شب بود با ماشین تو شهر بودم دیدم یک شماره ناشناس داره زنگ میزنه گوشی جواب دادم دیدم شیما هستش گفت آقا میلاد من یک مشکلی دارم میشه با شما از نزدیک حرف بزنم ؟
گفتم بله مشکلی نیست من تو شهر هستم گفت خوبه یک آدرس داد رفتم سمتش تو دلم خدا خدا میکردم که راهی پیدا کنم تا بتونم بکنمش رسیدم پیشش سوار شد دیدم تو چهرش ناراحتی هستش گفتم چی شده ؟ مشکل کجاست ؟
گفت یک دوست پسر داشتم ازش 6 میلیون گرفتم الان دعوامون شده میگه یا امشب 6 میلیون میدی یا میام در خونتون آبرو ریزی میکنم ترو خدا اگه داری بهش بده من ماهی دو میلیون برات واریز میکنم بهش گفتم خب بزار من اول با لیلا حرف بزنم گفت نه لیلا نفهمه هر کاری دوست داری برات میکنم فقط نزار این آبرو ریزی بکنه گفتم باشه ولی چیکار میکنی برام گفت هر کاری اشکش سرازیر شده بود گفتم باشه شماره کارت پسره رو بده داد براش واریز کردم زنگ زد بهش گوشی ازش گرفتم بهش گفتم پولتو گرفتی یک بار دیگه سمت شیما ببینمت خودت میدونی یا بفهمم زنگ بزنی یا پیام بدی پسره گفت نه من کاریش ندارم خودش آمد طرف من منم گوشی قطع کردم ظاهراً ریده بود به خودش گفتم ببرمت خونتون گفت نه بریم خونه خودت گفتم الان ساعت 8 شبه مگه نه ساعت 8 باید خونه باشی آخه لیلا این موقع میره گفت بابام به لیلا گیر میده ولی کاری با من نداره گفتم باشه از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم تو پوست خودم نمیگنجیدم صبح آروزی کردنش داشتم شبش بکنمش رسیدیم خونه.
بزارید از شیما بگم چهره خوبی داشت مثل لیلا زیبا نبود ولی بدن عالی سینه های سایز 80 که اصلا بهش نمیخورد بدن سفید یا تتو های که بدنش زیبا تر میکرد قد 170 کمر باریک خیلی به خودش رسیده بود.
آمدیم داخل از پشت بقلش کردم سرش آورد عقب تکیه داد به سمت سینم گردنش زبون میزدم دستش آورد کیرمو گرفت منم دکمه های مانتو باز کردم از بالا تاپش دستمو بردم داخل سینه های بزرگ و نازش لباشو میخوردم گفت بریم رو تخت رفتیم من پیش همون تخت خواب لخت شدم اونم همینطور وای خدا چه بدنی رفتم وازلین آوردم گفت این برای چی ؟ گفتم مگه نمیخوای بدی؟ یا میخوای لاپا بزنم ؟ گفت هیچ کدوم از جلو بزار گفتم مگه پرده بکارت نداری ؟ گفت نه دو سال پیش یک دوست پسر داشتم ازم گرفت پرده بکارت منو هولم داد رو تخت مثل این حشری ها سینه هامو زبون میزد رفت پایین شروع کرد به ساک زدن چقدر حرفه ای میزد بلند شد پاهاش گذاشت این طرف و اون طرف نشست رو کیرم کم کم داشت میرفت داخل همش میگفت اوی اوی واقعا تنگ بود برعکس لیلا گفتم بیا وازلین بزن درآورد مالید به کیرم کم کم با ناله رفت داخل و خیلی آروم بالا و پایین میرفت سرعت زیاد کرد مثل این حشری ها کامل نشست و عقب و جلو میکرد لبامو میخورد منم سینه هاش گرفته بودم دستاشو میکرد تو موهاش و ناله میکرد گفت وای چه کیری داری بلند شد گفت بسه تو بیا بالا خوابید پاهاش باز کرد منم با یه حرکت تا آخر کردم داخل جیغ کشید گفت آروم و نوبت من بود تلمبه زدن رو شروع کردم کونم رو با پاهاش فشار میداد داخل خیلی تنگ بود و حشری وسط کردن میگفت بکن بکن فقط تر خدا آبتو داخل نریزی بکن بکن من مال خودتم همیشه بهت میدم بکن خودش همون لحظه ارضا شد یکم بالا پایین کرد کس و کونش بعد آروم شد و منم بیشتر حشری میشدم کیرمو درآوردم رفتم رو سینه هاش با کیرم بازی کردم آب ریختم رو سینه هاش بی جون افتادم کنارش با انگشتش آب میمالید رو سینه هاش گفت میشه برم حمام گفتم برو اون رفت حمام منم رفتم دستشویی آمدم رو مبل نشستم گفت برام حوله بیار براش بردم با حوله آمد پیشم گفت مرسی که پول این اشغال دادی رفت منم از این به بعد . بعد از سالن بیشتر وقت ها باهات قرار میزارم میام پیشت البته لیلا نباید متوجه بشه گفتم اوکی لباس پوشید بردمش رسوندمش تا نزدیکی خونه.
الان هفته ای یک بار با لیلا سکس دارم اونم معمولا پنجشنبه صبح ها میاد شب ها میرم دنبال شیما با هم میریم بیرون گاهی اوقات تو خونه سکس دارم.
تقریباً ما 6 ماه داستان ما اینجوری ادامه داره.
مرسی از همگی امیدوارم برای شما هم چنین چیزی گیرتون بیاد.
نوشته: میلاد