دیبا کص صورتی

اواخر سال ۱۳۹۴ بود و هوا سرد…من داغ بودم و تشنه یه کیر…باکره ولی حشری…شب جمعه توی اتاقم بودم و درو قفل کرده بودم…۲۰ سالم بود و لزبین بودم…مطمئن شدم همه خوابن و شلوار و بولیزمو در اوردم…از روی سوتین ممه هامو مالیدم و از روی شکمم دستمو کشیدم و بردم توی شورتم…همه چی اماده بود و منم راحت…کصمو مالیدم و از حس خوبی که بهم داده میشد ناله میکردم…توی این تصمیم مصمم و جدی بودم…اگه پردمو پاره نمیکردم مطمئنا میمردم…یه دیلدو بزرگ و دراز و ژله ای خریده بودم و تا الان فقط ساکش زده بودم…کردمش توی شورتم و اروم اروم مالیدم…میمالیدم و اه و نالم شدت میگرفت…کم کم داشت سرعت و فشارم بیشتر میشد و چون کونمو باز کرده بودم شورت و سوتینمو در اوردم و به حالت داگی روی تختم نشستم و دیلدو رو وارد دهنم کردم…طعم خوشمزه اب کص وارد دهنم میشد و با اشتیاق مزش میکردم…بعد کمی ساک زدن جوری که خیس شده بودم و دیلدو هم خیس شده بود اروم وارد کونم کردمش…
آهههههه اهههه آههه
کص کلوچه ای و صورتی و سفید و بی موم داشت باز و بسته میشد…دیلدو رو تا نصف واردم کردم و همونجور که داشتم خودمو میکردم صدای در اومد…استرس تمام وجودمو گرفت و دیلدو رو کامل فرستادم رفت تو کونم…جلوی دهنمو گرفته بودم تا صدایی ازم خارج نشه…رفتم و درو باز کردم…دیبا بود خواهر دوقولوم…
دیبا:چرا لباس تنت نیست؟
تازه یادم اومد…از استرس لباسامو تنم نکرده بودم…
دیبا وارد اتاق شد و با قفل کردن در شروع کرد به لمس کردن بدنم…
من(دنا):هی داری چیکار میکنی؟
دیبا:هییسس
انگشتشو گذاشت روی چونم و سرمو داد بالا…سرشو برد توی گردنم و چندتا کیس مارک روی گردنم گذاشت…
دنا:اینارو من چجوری قایم کنممم!
دیبا:کرم پودر!
دور ممه هامو لیس مزد و با فشردن ممه هام ناله های منو شروع کرده بود…جوری که انگار سالها ممه لیس بوده لیس میزد…
منو پرت کرد روی تخت و دستشو گذاشت روی کصم…یه مقدار برام مالید

نوشته: 𝑆𝐴𝑅𝐴 𝐽.

دکمه بازگشت به بالا