راز نگاه 63
–
ای امان از دست این مردا که ما زنا رو ضعیف گیر آورده وبه خاطر حال دادن به کیرشون تا می تونن چاخان می کنن و جز با احساسات زنای ضعیف بازی کردن کار دیگه ای از دست اونا بر نمیاد . ما زنا اگه صددفعه دیگه هم گول بخوریم دفعه صد و یکم هم تو راهه . پدر کف دستشو به کوس خیس مادر مالید و سوراخ کونشو چرب کرد و سوراخ مامان اونقدر ها هم تنگ نبود که بخواد مانع مهمی واسه گاییده شدن و ورود کیر باشه . ولی با این حال بابا جونم باید مدارا می کرد .-آماده ای زن عزیزم ;/;-آره مرد محبوب و سر زنده و از نو جوون شده ام . بذارش تو کووووووون منم کییییییررررررمیخواد . دستش بزن ببین چقدر داغه .-قربون کون قمبل و قمبل کووووووننتتتتت بره فرزاد . چی درست کردی فروغ ;/;خاک تو سر من که قدر همچین کون و کمر باحالی رو تا حالا نمی دونستم .-فدات شم فرزاد خدا نکنه خاک بر سرت شه تو نباشی من می میرم دل می دادند و قلوه می گرفتند و من هم که گشنه ام شده بود موز فرو رفته داخل کوسمو پوست کرده و خوردم . خیار هم که قلمی بود و حال نمی داد و با دستام کوسمو می مالیدم . هر چند همون یک بار ارضا شدن واسم بس بود . من یک کیر لازم داشتم که به دادم برسه و در این شرایط هم جز کیر کوروش کیر دیگه ای هم نمی خواستم -فرزاد جونم تو اینجا رو چقدر خوشبو کردی . می شنوی ;/;رایحه موز به مشامت نرسیده ;/;انگار یکی اینجا موز خورده -عزیزم چقدر شامه ات تیزه . هر عطر و ادکلنی دم دستم رسید این اطراف پاشوندم که اذیت نشی . خواستم در این اتاق یک شب رویایی و فراموش نشدنی داشته باشیم -چقدر تو خوبی فرزاد . فکر کنم داخل این پستو رو هم خوشبو کردی -چیکار کنیم خاطر خواهیه . (وای عجب گندی زده بودم . این موز کوفت کردنم دیگه چی بود !)کون بر جسته مامان و سوراخ آماده و ملتهبش وکیر کلفت و دراز بابا که سوراخ مامانو هدف گرفته و از این فاصله می شد ورم رگها وحتی سرخی مویرگهاشو هم دید دوباره یه هیجان خاصی در من به وجود آورد که مجبور شدم علاوه بر کف دست و انگشتام از خیار هم کمک بگیرم .. بابا یه لامپ هزار گذاشته بود جای لامپ صد و هر چی مامان گفت در تاریکی سکس کردن شاعرانه تره به گوش بابا نرفت و حرف خودشو به کرسی نشوند . البته همه این کار ها به خاطر من بود که بهتر و روشن تر ببینم صحنه عملیاتو ببینم . سر میل لنگ بابا (کیر )با سر سیلندر مامان (سوراخ کون )بازی بازی کرد و رفت توش . سر که رفت داخل تنه هم راهشو پیدا کرد و بابا با بی رحمی همان طوری که مامان تعارف کرده بود یا خودش خواسته بود مامانو می گایید . وای چقدر تماشای این صحنه کیف داشت .! با این که اولین بارم نبود که یک سکس زنده و پخش مستقیمو از روبرو می دیدم ولی این یکی برام هیجان خاصی داشت . نمی دونم از درد بود یا هوس یا شایدم هردو که مادر لباشو گاز می گرفت و چشاشو می بست و بهشون فشار می آورد . پدر با کف دستش هریک از قاچای کون مادرو حسابی می نواخت -تند تر فرزاد محکمتر بزن -فروغ همه جای کونت قرمز قرمز شده -به درک تا خون نیومد قبول نیست . بذار خون کونم واسه تو بریزه . جوووووون قربون کیییییرررررت لبشه فروغ . فرزاد جون چقدر از کیرو فرستادی داخل ;/;-دردت اومد ;/;-نه عزیزم می خواستم بگم تا آخرش بفرست بره -نه دیگه اونجوری خیلی دردت میاد . تا همین جا بسه دیگه . چهار پنج سانت آخرو گذاشتم پشت جبهه بمونن به عنوان نیروهای پشتیبان .. زمان به سرعت سپری می شد ومن هم با تماشای این صحنه ها و شنیدن صحبتای شیرین و گاهی هم کوس شر گفتن های اونا سر گرم شده بودم . مامان یه بار دیگه ارضا شد -جوووووون حالا بازم آبتو میخوام . جررررررم که ندادی . آب بده بریززززززز کووووننننم آب میخواد . زودباش یزید نشو من آب میخوام . بابا جون منم تا می تونست آبشو ریخت تو کون مامان فروغ . بعدشم مامان یه پهلو کرد و کونشو چسبوند به کیر بابا و چند دقیقه ای را به همون حالت توی بغلش خوابید . پس از این همه مدت تازه بابا یادش اومد که یه دختری هم داره . سرشو طرف پستو گرفت و با دو تا انگشتام که از شیشه شکسته بیرون آوردم بهش اشاره زدم که من میخوام برم بیرون . راستش حالا که کارشون تموم شده بود منم این داخل احساس خفگی زیادی می کردم . انگار اکسیژن به من نمی رسید . بابا مامانو به زور راضی کرد که بلند شن وبرن .-فرزاد دوست داشتم و دارم همینجا تو بغلت بخوابم کیف سکسو از تنم در نیار -عزیزم دوست دارم زیر نور ماه و ستاره یه شب رویایی و شاعرانه باهات داشته باشم . دوست دارم بریم با هم حرفای عاشقونه بزنیم . اینارو که گفت خواب از سر مامان پرید و رام و خام شد و رفتند به امان خدا . من هم پس از چند دقیقه اومدم بیرون و رفتم اتاق مامان بزرگه خوابیدم … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick