رامین و زن شوهردار

با سلام خدمت دوستان
من رامین اهل یکی از شهرهای اصفهان ۳۲ سال سن دارم،همیشه دوس داشتم یه هیکل ورزشکاری داشته باشم اما منم مثل اکثر افرادی که ورزش میکنن و روز دهم خسته میشن بودم،لاغر اندامم نسبت به هیکلم کیر بزرگتری دارم.
من رابطه زیادی با کسانی که دوس میشدم برقرار کردم که یه موردش رو براتون تعریف میکنم
تابستان همین امسال (۱۴۰۰)بود که برای خرید وسیله کار رفتم مغازه مورد نظرم،موقع پیاده شده یه زن افغانی دیدم هم قد خودم(۱۷۰) با مانتو سبز و پوست فوق العاده صاف وسفید که با یه دختر بچه پای آبسرد ایستاده بودن نگاهم رفت سمتش و از خرید صرف نظر کردم و موقعی که از سمت خیابون اصلی راه افتاد تو کوچه منم پشت سرش.
سریع شماره نوشتم و شیشه رو دادم پایین بهش اشاره کردم که بیا بگیر اما اون زودتر از من گفت ما رو میرسونی
ماشین منم ۲۰۶ هست اما صد رحمت به وانت،همیشه پر از وسیله کاره،زوری یه جا باز کردم نشست و راه افتادم شماره رو سمتش گرفتم خودش گفت من حوصله و وقت زنگ و پیام دادن رو ندارم،فکرشم نمی‌کردم اینقدر راحت پا بده،بهش گفتم منم از سنم گذشته که بخوام مثل ده سال قبل پیام بازی کنم.
بلاخره رسوندمش نزدیک خونشون،به محض رسیدن به خونشون زنگ زد بهم و شروع کردیم به صحبت و از اینکه زود ابراز علاقه میکرد و میگفت خیلی خوشحالم که باهات حرف میزنم،منم پرو شدم‌ بهش پیشنهاد دادم فردا صبح زود برم دنبالش(دلیل اینکه صبح زود میخواستم برم اینه که یه خونه قدیمی داریم داخل یه محله‌س که از ساعت ۹ به بعد رفت آمدش زیاد میشه)خلاصه گفت فکر نمیکنی زوده؟گفتم نه میخوام بغلت کنم و …
صبح دوش گرفتم و از خونه زدم بیرون زنگش زدم قرار گذاشت پشت مدرسه نزدیک خونشون
سوار شد و سریع رفتیم تا خونه در رو باز کردم و پیاده شد و رفت داخل خونه،ماشین رو پارک کردم بالا تر از خونه و پیاده برگشتم.
وقتی در حال رو باز کردم و پامون رو گذاشتیم داخل از پشت بغلش کردم سینهاشو(۷۵)گرفتم و فشار دادم وا داد و خودشو ولو کرد رو زمین
تشک پهن کردم و خوابوندمش و شروع کردم به لخت کردنش،مانتو پوشیده بود دکمهاشو باز کردم یه سوتین نخی داشت دادم بالا و مثه قحطی زده‌ها مک میزدم و دستاشو دادم بالا و دماغمو گذاشتم رو گوشش و نفس کشیدم بوی شامپو و شهوت مستم کرده بود زیر بغلاشو لیس زدم فقط ناله میکرد آه میکشید و میگفت رامین بس کن بهش گفتم جا اصلی مونده که بخورم ولی از سر خجالت مخالف بود اما من کارمو بلد بودم،اینقدر دور ناف و پهلوهاشو لیس زدم تا اینکه به راحتی اجازه لیس زدن کسش رو صادر کرد،وقتی شلوارو شورتشو کشیدم پایین یه کس پف کرده و نرممم جلو دهنم بود،آروم بغل کسشو زبون زدم فقط ناله میکرد،خوب که آب کسش در اومد کل دهنمو گذاشتم روش که دیگه شروع کرد فحش دادن.یدفعه به شدت سرمو با رونهاش فشار داد بهم و ارضا شد جوری که نفس کشیدن برام سخت شد و اون از خوشی گریه میکرد.
از وسط پاهاش بلند شدم تازه میخواستم لخت بشم،تک تک لباسامو درآورد شورتمو کشید پایین کیرم از بس شق شده بود رگهاش زده بود بیرون(عکسشو کسی خواست میفرستم خخخ)شروع کرد به ساک زدن،از زیر تخمام لیس میزد تا سر کیرم،بهم گفت بخواب و اومد روم و نشست رو کیرم تا ته کیرم رو فت تو کسش یه آخخخ بلند کشید و با سینهاش خوابید رو سینم و پایین و بالا شد دفعه دوم ارضا شدنش دیگه نا نداشت حتی دست و پا بزنه فقط آه کشید و از رو کیرم بلند شد خودمو از زیرش بیرون کشیدمو از پشت کردم تو کسش و تلمبه زدم جیغ آه میکشید و میگفت آبتوبیار رامین جر خوردم که نزدیک ارضا شدنم کشیدم بیرون با فشار آبم پاشید رو کمر و لای کونش.
کنارش دراز کشیدم و چشمامو بستم نزدیک نیم ساعت تو همون حالت خواب و بیدار بودم که دیدم پاشده داره خودشو پاک میکنه.
همش تا چند روز میگفت تعجب کردم و فکر میکردم فقط تو فیلما کس و کیر همدیگه رو میخورن،ازش پرسیدم مگه تو شوهر نداری که برات جای تعجب بود؟گفت:تا الان ارضا نشده بودم
از اون روز به بعد خود فرزانه زنگ میزنه و قرار اومدن رو میگه
میدونم همتون اتفاقای سکسی زیادی دارین اما اگه دوس داشتین بازم مینویسم
مرسی که وقت گذاشتین
رامین؛

نوشته: رامین

دکمه بازگشت به بالا