رفیقی که متجاوز از آب در اومد
سلام.سامانم 17 سالمه اهل تهرانم .خاطره ای که میخوام براتون بگم بر می گرده به دوسال پیش من بچه ای بودم خوشگل طوری که هرکی من رو می دید دوست داشت باهام رابطه برقرار کنه ,من اول دبیرستان دیگه بودم که بعد از دوماه از اون جا بنا به هر دلایلی ترک مکان کردم.روز اولی که وارد مدرسه شدم بایکی از بچه رفیق شدم به اسم احمد رضا در ضاهر بچه ی خوبی به نظر میومد و خوشگل هم بود روز اول من پیش اون نشستم و باهم صحبت هایی کردیم که حرفاش خیلی قشنگ منطقی و دلنشین بود اون بعد از یک هفته به من پیشنهاد داد تا بریم قلیونی رفتیم قلیونی و اونجا سیر دو سیب کشیدیم (جاتون خالی)بعد از حدودا یک ماه من اون رفتیم گیمنت و با هم فوتبال کردیم وبردمش.زورش اومد و گفت فرداش برم خونشون اونجا بازی کنیم منم قبول کردم من از هیچی بی خبر رفتم خونشون و سلام احوال پرسی کردیم و رفتیم تو اتاقش وشروع کردیم به بازی کردن دیدم دو گل خورد و از بازی در اومد وگفت بزار برات فیلم بزارم منم قبول کردم .یک فیلم گی گذاشت و بعد مشغول دیدن فیلم بودیم که یک هو شلوارش رو دراورد و کیرش رو دیدم گفت تو هم کیرت رو درار منم اولش مقاومت کردم اما دراوردم کیرم در برار اون مثل یک ابنبات چوبی بود کیرش خیلی بزرگ و کلفت بود یکدفعه دیدم داره بهم نزدیک میشه منم خودم رو کشیدم کنار که بهم گفت بیا با هم سکس کنیم منم باورم نمیشد که احمد رضا اینو بهم بگه شوکه شده بودم و فقط خودم رو میکشیدم عقب اون منو محکم بغل کرد و فشار داد اما من دست از مقاومت بر نمیداشتم که یهو یک سیلی زد بیخ گوشم و شروع کردم به گریه و التماس اما انگار نه انگار بعد دستاموبا یک طناب بست و شلوار از پام دراورد و وشروع کرد به مالش دادن کونم بعد رفت یک کرم ضد افتاب اورد و زد به کیرش و دمه سوراخ من و یکدفه سر کیرش رو تو کونم قرار داد و زدم زیر گریه خیلی درد داشت شروع کرد به تلمبه زدن با هر تلمبه ی او اه از نهادم برنمیومد داشتم سکته میکردم یهو کیرش رو تا ته کرد تو کونم بعد کیرش رو با اون همه پشم اورد جلوم به منظور (ساک زدن) اولش ماومت کردم دیدم دوباره یه سیلی دیگه زد بیخ گوشم با گریه براش ساک زدم اه ونالش زیاد شد و یک دفعه اب داغی رو تو دهنم احساس کردم که خیلی بد مزه بود خواستم بیارمش بالا که دهنم رو بست و وادارم کرد که بخورمش ومنم مجبور شدم بخورمش و اون رفت شلوارش رو بپوشه یه بوس ازم کرد و ازم تشکر کرد ومن همش بهش فحش میدادم و گریه میکردم نمیتونستم راه برم به زور پا شدم رفتم شلوارم رو پوشیدم و رفتم و بعد ازاون دیگه باهاش حرف نزدم و همه ی بچه تعجب کرده بودن که چرا باهم قهر شده بودیم
نوشته: سامان