زمین گرد…
…اسم من محسن است این یادداشتها برمیگرده به سالها قبل که سن من حدود سی وپنج سالی میشد کارمند یکی از ادارات بودم زندگی خوبی داشتم همسرم خانه دار و بسیار زیبا مهربان و متین بود و همراه در همه امور دوران خوبی داشتیم با دوتا بچه یه دختر 7 ساله و یه پسر یک ساله شادو سرزنده .
یکی از اقوام نزدیک که خیلی باهم رفیق بودیم متاسفانه در اثر یه حادثه بد فوت شد خیلی تاثرآور بود ومرگش باعث ناراحتی زیادی شد همه فامیل و دوستان سعی میکردن با همدردی خانواده شو تسلی بدن .
چند روزی گذشت یکمی همه آرومتر شدن واون هیجانات اولیه فروکش کرده بود ما بیشتر وقتا نزدیکشون بودیم تا خانمش زهره جون یا بچه هاش … دوتا بچه هم داشت تقریبا همسن بچه های من پسرش رامین حدود 9 سال داشت ودخترش زیبا هم دوساله بود اگه کاری داشتند انجام بدم…
چند روزی گذشت ما بهشون زیاد سر میزدیم یه روز زهره جون به خانمم گفته بود ظاهرا این پسرشون رامین شبها عادت داشته تو بغل باباش بخوابه و دستشو بذاره رو بدن باباش تا خوابش ببره بعد میبردنش تو اتاق خودش و میخوابوندنش اما این چند روزه که باباش مرده اون اصلا نخوابیده و بشدت حالش خرابه اگر بشه بچه هاشو بیاره خونه ما تا هم با بچه ها سرشون گرم شه هم شبا اگر شد رامین کنار من بخوابه طبق عادتش تا حالش بهتر بشه.
گفتم بگو بیارتش شاید بشه کم کم این عادتو از سرش بندازیم. فرداش زهره رامینو و دخترشو آورده بود خونه ما تا شب با بچه ها بازی کرده بودن من رسیدم خونه شام خوردیم و یکم تلویزیون نگاه کردیم و اماده شدیم بریم بخوابیم خانمم ب من چشمک زد گفت امشب چون رامین مهمون ماست با شما میخوابه منو دخترا هم با هم میخوابیم.
گفتم درسته چون منو رامین مردیم میریم تویه اتاق میخوابیم شما خانوم هام تو یه اتاق دیگه که راحت باشین… و رفتیم روی تخت دراز کشیدم رامینم اومد کنارم با فاصله خوابید یکم باهاش صحبت کردم از دوچرخش پرسیدم جاهایی که رفته از غذاهایی که خورده و ازین کسشعرا… چند دقیقه ای که گذشت ویکم حرف زد بهش گفتم بیا جلو تر کنار من بخواب اومد کنارم بغلش کردم بوسیدمش و نوازشش کردم اونم راحت تر خودشو چسبوند بمن و دستشو گذاشت روی سینه ام از روی لباس .
به ارومی زیر پوشمو دادم بالا ودستشوگذاشتم روی سینه ام یک نفس عمیق کشید و آروم خودشو فشار داد بمن سرشو گذاشت روی سینه دیگه ام و چشاشو بست دیدم به آرومی داره سینه مو میماله هیچی نگفتم یکم مالید و بعد هم خوابش برد…
… از این بچه بگم پوست سفید یکم چاق و هیکل درشت با چشمهای خاکستری متمایل به آبی واقعا قشنگ بود تو صورتش که نگاه میکردی کیف میکردی از زیبایی صورتش… اینقدر خوش صحبت بود که نگو چون باباش اصالتا از ترک های تهران بود اینم به باباش رفته بود وضعشون خیلی خوب بود و همیشه لباسهای آنچنانی و گران می پوشیدند خانوادگی…و این بیشتر قشنگش میکرد خلاصه اون شب یکی دو بار بیدار شدم از فشاری که تو خواب به سینه هام میداد… منم به سینه هام خیلی حساسم خانمم هر وقت میخواد تحریکم کنه با نوک سینه هام بازی میکنه واونارو مک میزنه بشدت شهوتی میشم اون شبم هر وقت بیدار میشدم کیرم بشدت بلند میشد چون اون همش در حال مالیدن سینه هام بود.
اون شب گذشت و اون راحت تا صبح خوابید این کار چند شب تکرار شد بعد خوابیدنش تا تکون میخوردم بیدار میشد محکم سینه مو می گرفت نمیذاشت از کنارش بلند شم چند بار بهوای دستشویی میرفتم از اتاق بیرون چند دقیقه بعد میامد دنبالم و برم میگردوند تو اتاق بشدت تحت فشار بودم خانمم بهم میخندید و میگفت حالا یکم صبر کن خوب میشه چقدر هولی اما این پسره رامین فکر کنم بخاطر مرگ پدرش وابستگیش به این عادت زیادتر شده بود…
صبح ها که بلند میشدم برم اداره هول هولکی با خانمم سکس میکردم یا تو دستشویی برام ساک میزد تا آبمو بیاره و یکم آروم شم اما واقعا معذب بودم .
یکی دو هفته ای هرجور بود سرکردیم رامین بهتر که نشد هیچی بدتر هم شده بود حالا روزهایی هم که خونه بودم همش کنار من بود و دستش تو لباس من… جالب این بود که کنار دایی هاش نمی رفت و اگه به اصرار مادرش زهره میرفت خونه داییهاش شب نشده با گریه و زاری مجبورشون می کرد بیارنش خونه ما واقعا دیگه مستاصل شده بودم زهره برده بودش پیش روانشناس گفته بود بهش زمان بدید کم کم حل میشه اصرار نکنید بدتر میشه. اینا وضع مالیشون خیلی خوب بود خونه شیک و ماشین عالی و حسابی هم اهل بریز بپاش بودن حسابی به خودشون میرسیدن خیلی شبا ما رفتیم خونشون که اون بخوابه بیایم خونمون ولی نمی خوابید و مجبور میشدیم همونجا بخوابیم .
مامانش زهره حدودا 31 یا 32 سالش بود و اصالتا شمالی اما متولد شهر خودمون بود با قد بلند هیکل متناسب و زیبا همیشه خدا هم تخت آرایش زیادم اهل بگیر و ببند نبود مثل همه شمالی ها راحت بود خیلی وقتها شالش جلو من می افتد یا یقش باز بود یا شلوارک کوتاه میپوشید و پرو پاشو نشون میداد زیاد اهمیت نمیداد منم تو نخش واقعا نبودم آخه زن رفیقم بود و منم سرم به خودم و زندگیم گرم بود توجهی به این مسائل نداشتم . این داستان ادامه داشت بیشتر شبها یا ما خونه اونا بودیم یااونا خونه ما…
کم کم تابستون داشت تموم میشد مدرسه ها در حال باز شدن بودن و این بچه هنوز مشکلش حل نشده ادامه داشت مونده بودیم چکار کنیم چون خونه هامونم یکم با هم فاصله داشت و رفت آمد دائم واقعا مشکل بود تصمیم گرفتیم با مشورت دکتر یکم بهش سخت بگیریم شاید موضوع حل بشه چند شبی من تظاهر کردم که مریضم شاید دور از من بخوابه گفتیم دکتر گفته مریضیم مسریه اونم میگیره اما به خرجش نمی رفت که نمیرفت من گفتم بذارید کمی با خشونت باهاش رفتار کنیم شاید راضی بشه اما زهره با خشونت مخالف بود و میگفت بچم ناراحت میشه واز این چیزا… منم بخاطر مامانش چیزی نمی گفتم …
تا اینکه زهره یه پیشنهاد عجیب داد ! بیاید خونه ما بالا زندگی کنید هم ما تنها نیستیم هم رامین تا سال دیگه بزرگتر میشه مشکلش برطرف میشه و این یکسال رو کنار هم زندگی میکنیم…
خونه ما یه یه آپارتمان سه خوابه شیک تو یکی از مناطق خوب شهرمون بود با امکانات عالی اما اونا خونشون ویلایی وتو منطقه مرکزی شهر بود یه خونه دوبلکس دوطبقه که طبقه پایینش دو تا اتاق خواب داشت و یک پذیرایی بزرگ با سرویس کامل و طبقه بالاش باسه تا اتاق خواب ، پذیرایی و سرویس کامل ، زهره گفت آپارتمان تونو بدید اجاره بیایید پیش ما. خانمم گفت بابا کلی مشکل داره باید اسباب کشی کنیم همه چی بهم میریزه هزارتا مسئله پیش میاد … تازه معلوم نیست خانوادت قبول کنند نکنند برادرات اقوامت مگه میشه بهمین راحتی اما زهره زیر بار نمیرفت اصرار داشت که حتما این کار رو بکنیم میگفت اصلا وسایل تونو دست نزنید بزارید همونجا باشه هر وقت خواستید میرید سر میزنید اینجا همه چیز هست اصلا این یک سال مهمون من باشید.
هرچی اصرار کردیم بخرجش نرفت که نرفت این بود که ما فقط با چند تا چمدون لباس موقتا به خونه اونا نقل مکان کردیم و اونم با هر ترفندی که بود خانوادشو راضی کرد و این موقتی بودن نزدیک دو سال طول کشید تا ما اونجا بودیم هیشکی مزاحم ما نشد که نشد.
دو سه ماه گذشت همه چیز به حالت عادی برگشته بود بغیر از شبهایی که من باخانمم برنامه سکس داشتم و زهره جون به هوای حمام و هزار تا بهانه دیگه اونو با خودش میبرد بقیه شبها رامین تو بغل من میخوابید و عادتمون شده بود حالا خانمم با زهره جون حسابی اخت شده بود آخر هفته هارو باهم میرفتیم بیرون ، رستوران سینما پارک حتی بعضی وقتا خونه مادر خانومم با ما میومدن تقریبا مثل یک خانواده رفتار میکردیم خیلی شبها که با خانومم برنامه نداشتیم اون با بچه ها همون پایین پیش زهره جون با هم میخوابیدن و منو رامین هم بالا…
یه شب که خواب و بیدار بودم رامین داشت سینه هامو میمالید و منم چون دو سه شب بود سکس نکرده بودم بشدت تحریک شده بودم بیدار شدم کیرم حسابی سفت شده بود (من کیرم وقتی بلند میشه حدود بیست سانتی میشه) وتو شرتم با فشار باد کرده بود نمیدونستم چکار کنم بشدت تحت فشار بودم به آرومی دست رامین رو گرفتم از روی شلوار گذاشتم روی کیرم توی خواب متوجه شد که این سینه ام نیست یکم مالید بعد آورد بالا روی شکمم شلوار و شرتمو باهم دادم پایین و دوباره دستشو به آرومی گذاشتم روی کیرم اینبار برنداشت و خیلی آروم کیرمو میمالید… دست دیگه شو از زیر گرفتم گذاشتم زیر تخمام و به آرومی فشارش دادم انقدر تحریک شده بودم که اصلا به هیچی فکر نمیکردم یک تکونی خورد چشماشو وا کرد من چشمامو تا نیمه بستم ببینم چکار میکنه یکم نگاه کرد بعد دستاشو آورد بالا روی سینه ام گذاشت چند لحظه ای گذشت داشت سینه مو میمالید اما بیدار بود به ارومی دستشو گرفتم باز گذاشتم روی کیرم و مالیدم روش تا بفهمه که بمالش یکم بهم نگاه کرد و آهسته گفت عمو بیداری من مثل اینکه تازه بیدار شدم یک تکونی خوردم و گفتم آره چیزی میخوای عمو مثل اینکه تازه متوجه شدم دستش رو کیرمه گفتم اخ مرسی که اینمو میمالی خیلی خوشم میاد دستت درد نکنه فقط ب کسی نگی که این کارو کردی باشه در عوض هر چه خواستی با این دست دیگه ات سینه مو بمال باشه …بهش حالی کردم دستشو از رو کیرم بر نداره وبرام بازم بماله ! یکم مردد بود اما دستشو از روی کیرم برنداشت و کم کم میمالیدش دستشو به کیرم فشار دادم و گفتم توهم از اینا داری به آرومی گفت آره دارم اما مال من کوچیکه گفتم نشونم میدی سرش رو تکون داد آباژور کنار تخت رو روشن کردم گفتم کو ببینم با خجالت خواست شلوارشو بده پایین دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم گفتم تو اینو بمال من شلوارتو در میارم قصدم بیشتر این بود که موقع درآوردن شلوارش کونشو دست مالی کنم … وای نگم چه کونی داشت مثل کلم ترد بود این لمبرای کونش دستمو کردم زیر کش شلوارش باشورت یکم دادم پایین و با انگشتام تمام لپ های کونشو گرفتم تو دستام تمام بدنم میلرزید از شدت شهوت یکم مالیدم کونشو… کیرم تو دستش مثل سنگ شده بود ازش قطره قطره آب میومد شرتمو کشیدم زیر کیرم تا آبهاش روی تشک تخت نریزه شلوارشو با شرتش تا زانو دادم پایین یک کیر پنج شش سانتی سفید و خوشکل داشت … گفتم نگی به کسی ها باشه سرشو تکون داد پاهاشو باز کردم به آرومی خایه هاشو مالیدم وبا دست دیگه ام لای روناشو دست میکشیدم کون قشنگشو میمالیدم و دنبه هاشو فشار میدادم گفتم خوشت میاد سرشو به علامت اره تکون داد لباسامو کامل درآوردم . شلواروشورت اونم دراوردم اون هنوز داشت کیرمو میمالید گفتم میخوای بلوزتو در بیارم گفت آره دستشو از روی کیرم برداشتم و بلوزشو از سرش کشیدم بیرون اینبار خودش دستشو گذاشت روی کیر من بغلش کردم و کیرمو میمالیدم تخماشو میمالیدم روناشو دست میکشیدم بهش گفتم تو هم هر کاری میکنم بکن بادستهای چاق وگوشتیش کیرمو میمالید خایه هامو فشار میداد گفتم سینه میخوای بمالی گفت آره گفتم خوب بمال منم سینه هاشو که مثل سینه های یه دختر تازه بالغ بود و گرفتم تو دستام حسابی میمالیدم بهش میگفتم خوشت میاد اونم با سر اشاره میکرد که آره …
دیگه به حد انفجار رسیده بودم گفتم بیا بخواب روی من ببینم چقدر سنگینی من میتونم وزنتو تحمل کنم با پشت درازش کردم روی خودم کیرم گذاشتم لای پاش سر کیرم از زیر تخماش زده بود بیرون گفتم سرشو بمال برام میمالید منم سینه هاشو و تمام بدنشو میمالیدم و حال میکردم …
بعد چند دقیقه بهش گفتم تو خیلی بچه باهوش و قوی هستی فکر میکنی من روت بخوابم میتونی وزنمو تحمل کنی گفت آره گفتم من سنگینم فکر نکنم بتونی گفت چرا میتونم میخوای الان بری بالام بخوابی که ببینی میتونم … گفتم چند لحظه شاید اما خیلی نمیتونی گفت چرا تا هر وقت میخوای بالای من بخواب تا ببینی میتونم … گفتم به شرطی که به هیچکس هیچی نگی از این کارا گفت باشه شورتمو زیرش پهن کردم چون مطمئن بودم آبم میاد روی تشک تخت نریزه میخواستم کیرمو بکنم لای پاهاش بالشتو گذاشتم زیرش برای اینکه سر کیرم نخوره به تشک تخت با صورت خوابوندمش رو بالش کونش مثل برف سفید بود بدون یک لاخ مو یکم مالیدمش هیچی نمیگفت بهش گفتم هروقت اماده شدی بگو تا بخوابم بالات گفت باشه من آماده ام گفتم این کیر من بلند شده میذارم لای پات که اذیت نشی … گفت باشه بزارینش …
همینجور که لپای کونشو میمالیدم یک تف انداختم سر کیرم و آروم گذاشتم لای روناش بهش گفتم هرچه میتونی پاهاتو بهم فشار بده به آرومی خوابیدم روش کیرم تاآخرش رفت لای رونا وکونش وخایه هام چسبید به بدن قشنگش باور کنید به اندازه داخل کوس رفتن حال داد …
… من درجوانی ودوران مجردی با ده ها دختر وزن ارتباط داشتم وسکس کردم کون های زیادی روگاییدم اما به هیجان ولذت اینجوری تاحالا دست پیدا نکرده بودم تمام بدنم از هیجان زیاد میلرزید … دلم میخواست تا صبح روی این کون خوشگل تلمبه بزنم کیرمو کشیدم بیرون گفتم راحتی رامین جان … گفت آره بخواب من خیلی قویم وزور دارم گفتم کیرم لای پات اذیتت نمیکنه گفت نه دوباره یکم کیرمو تف زدم فرو کردم لای کونش وخوابیدم روش … میخواستم تا صبح بکنمش باخودم گفتم تا نگفته از رو کونش بلند نمیشم وحسابی حال میکنم. خیلی آروم لای پاهاش تلمبه میزدم روآسمونا بودم اما باور کنید به تلمبه پنجم نرسیده ارضاء شدم چه ارضاء شدنی… به اندازه شاید نصف لیوان آب بدون اراده وبا فشار زیاد از کیرم زد بیرون به جرات میگم تا حالا اینجور به اوج نرسیده بودم دم گوشش گفتم میتونی کونتو باز وبسته کنی زیرم گفت آره شروع کرد بسختی کونشو تکون دادن شل افتادم روش دم گوشش گفتم هروقت خسته شدی بگو تا از روت بلند شم گفت هنوز خسته نشدم هروقت شدم میگم باور کنید تا چند دقیقه همینجور ازکیرم قطره قطره آب میومد اونم کونشو هی تکون میداد من بیشتر کیف میکردم وخیلی آروم کیرمو عقب جلو میکردم بدنم بشدت شل شده بود انگار از کوه افتاده بودم تمام بدنم بی حس بود وخیس عرق بهش گفتم تو خیلی قوی هستی امشب امتحانتو خوب دادی بقیه اش باشه برای شبهای دیگه وبلند شدم ازروی کونش کیرم هنوز بلند بود شورتم زیرش پراز اب کیر بود لای کونشو با دستمال پاک کردم و گفتم آفرین امشب خیلی خوش گذشت توهم خوشت اومد گفت اره گفتم حالا لباساتو بردار بریم خودمونو بشوریم و بخوابیم بلند شد رفتیم تو حموم اب های کیرمو از لای پاهاش وکونش شستم وخشکش کردم خودمم شستم اومدیم بیرون بدون این که لباس بپوشیم روتخت گرفتمش تو بغلموحسابی مالیدمش فشارش میدادم بکیرم لباشو میخوردم گردنشو میبوسیدم یکمم کیرشو مالیدم که خیلی خوشش اومد برش گردوندم کیرمو از عقب کردم لای پاهاش چسبیدم به کونش سرکیرم از جلوش زده بود بیرون دستشو گرفتم گذاشتم سر کیرم خودش میمالیدش کیرم دوباره مثل سنگ شده بودمیخواستم دوباره بکنمش اما اون کم کم چشاش سنگین شدهمونجوری توبغلم دست به کیرخوابید … منم نمیدونم کی خوابم برد…
…من عادت دارم صبح زود ازخواب بیدار میشم اگه حالشو داشته باشم میرم پارک محل یکم ورزش میکنم و میدوم بعد میام آماده میشم یه صبحانه سبک میخورم و راهی اداره میشم … آن روز چشمم باز شد دیدم لختم و لباس تنم نیست رامینم لخت کنارم خوابیده اینقدر قشنگ بود که دلم قنج رفت اصلا تا حالا اینجوری نگاش نکرده بودم موهاش تو صورتش ریخته بود و لباس قشنگش آتیشم میزد غلتوندمش به پشت … وای این بچه ماه بود صورتش مثل ماه میدرخشید لبای برآمده لپای تپل ابرو و مژه های عالی بدن گوشتالو و پوست سفید کیر کوچولو و رونای سفید و بهم چسبیده تصویر عالیی بود که چشممو نوازش میداد… بی اختیار رفتم سمت کیرش لبامو چسبوندم به کیرش و قورتش دادم خوشمزه وخوش خور مزه ی عسل میداد همزمان با دستام پاهاشو بدنشو میمالیدم با زبونم سر کیرشو قلقلک میدادم خایه هاشو میلیسیدم ومیخوردم تکون خورد ظاهرا بیدارشده بود اول با تعجب و بعد با لذت بمن نگاه میکرد یادش اومده بود دیشب چکار کردیم کیرشو در آوردم از دهنم نگاش کردم یک لبخند زدم وگفتم صبح بخیر خوش میگذره ؟ خجالت میکشید چیزی بگه گفتم بازم میخوای کیرتو بخورم باسر اشاره کرد اره بازکیرشو باخایه هاش کردم تودهنم یک آهی کشید و به دستهاش تکیه داد و منو نگاه میکرد… گاهی یک صدای کوچولو ازش میومد که داره خوشش میاد یک جوری کنارش خوابیدم تا کیرم دم دستش باشه همونجوری که می خوردم کیر خایه هاشو لیس میزدم کیرمو بهش نزدیک کردم و دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم گفتم توهم مشغول باش …نگام کرد و اروم در حالی که به کیرم اشاره میکرد گفت یعنی منم بخورم اینو گفتم چرا که نه البته اگه دوست داری و دوباره شروع ب خوردن کیر خایه اش کردم …
یکم کیرمو مالید سرشو چسبوند به لباش مزه ش کرد با زبونش سر کیرمو قلقلک داد وای اون لبای خوشگلشو باز کرد سر کیرمو یکم تا کلاهکش کرد تو دهنش …
من خانمم عالی ساک میزنه کیرمو تا آخرش میکنه تو حلقش وبازبونش زیر خایه هامو لیس میزنه بعضی وقتا که میخواد زود ابمو بیاره جوری کیرمیخوره که هنوز چنددقیقه نگذشته اب منو ریخته تو حلقشو کیرمو تمیز تر از اولش برمیگردونه تو شورتم… اما باور کنید دهن این بچه با اینکه هنوز سر کیرم رفته بود توش داشت لذت بیشتری بمن میداد آتشم زده بود دلم میخواست بخوابونمش کیرمو بکنم تا ته تو حلقش میدونستم تا نصفه نرفته ابم میاد…
لباشو فشار دادم دور کیرم تمام حواسم به اون بود وکشیدمش جلوتر ودرهمین حال کیرمو فشار دادم تو دهنش یکم رفت تو دهنش یه اوق کوچک زد کیرمو کشیدم عقب گفتم وای دهنت درد گرفت گفت نه عیبی نداره گفتم خوشت میاد دوست داری کیر منو بخوری گفت نمیدونم هنوز که خوب نخوردم که بگم خوشم میاد یا نه ولی خیلی بزرگه … دیگه اصرار نکردم گفتم یوقت زده نشه فرصت داشتم که بعدا حسابی دهنشو بگایم … گفتم عیبی نداره کم کم عادت میکنی …
یکم دیگه کیرشو مالیدم و خوردم بعد بهش گفتم حالا بیا بشین رو کیرمن ببینم کیرت چقدر ازکیر من کوچکتره اومد نشست روی کیرمن کشیدمش جلو خایه هام زیر کونش بود کیرم از زیر خایه هاش زده بود بیرون گفتم اندازه بگیر ببین چقدر از کیر تو بزرگتره با دستای خوشگلش سر کیرمو اندازه می گرفت منم هی عقب و جلو میکردم که یعنی نذارم اندازه بگیره اونم میخندید هی تلاش میکرد اندازه بگیره بالاخره بعد تلاش زیاد اون و مالیدن کیرم به کونش دستشو اورد بالا و گفت چهار انگشت کیر شما بزرگتره … گفتم پس باید حسابی به کیرت برسی که مال توهم زود بزرگ شه دوست داری بزرگ شه . گفت آره خیلی دلم میخواد اندازه کیرشما بشه گفتم منم کمکت میکنم که زودتر بزرگ شه… حالا برگرد بشین رو کیرم که خوب کیرسواری کنی برگشت گفتم یکم کونتو بده بالا تا یکم خیسش کنم اذیت نشی … مثل یه بره مطیع و آرام هرکاری میگفتم انجام میداد کونشو آورد بالا یکم کیر خودمو تف مالی کردم کمی تف زدم به کونش و دور سوراخش ومالیدم با انگشتام در حالی که لپای کونشو باز کرده بودم نشوندمش روی کیرم.گفتم میتونی رو کیرم سرسره بازی کنی گفت چجوری .از پهلوهاشو گرفتم رو کیرم عقب جلوش کردم بهش گفتم اینجوری اونم خودش روی کیرم اون کون دنبه ای ونرمشو عقب جلو میکرد منم کونشو میمالیدم ،بدنشو میمالیدم وحسابی کمرمو میدادم بالا تا کیرم لای کونش بیشتر حال کنه … نمیدونم تا حالا پسر بچه کردین یا نه واقعا کیف داره وقتی اون بهت پا میده اندازه صد تا دختر بهت میچسبه حالا تصور کنین این بچه با کون سفید ونازش روی کیرمن داشت بازی میکرد چه حالی داشتم من اصلا تعریف نمیشه کرد باید تجربش کنین تا بفهمی من چی میگم …وای داشتم از لذت میمردم حشرم مثل چی زده بود بالا بهش گفتم خوب کیرسواری میکنی ها خوشت میاد اون بالا گفت خوبه دوست دارم گفتم من کیر سواری بهت میدم توهم کون سواری بمن بده باشه گفت باشه الان میخواین کونمو سوارشین منم که آرزوم بود گفتم اره ولی توهم کونتو بده بالا وقتی من سوارش شدم خوب گفت باشه … خوابوندمش یکم بدنشو مالیدم یک تف انداختم لای قاچ کونش و کیرمو این بار گذاشتم لای کونش وشروع کردم به مالیدن کیرم لای کون قشنگ و دنبه ایش اونم به شدت سعی میکرد کونشو بده بالا تا من بهتر کون سواری کنم .چند دقیقه بیشتر طول نکشید که ابم اومد و ریخت بالای کونش فکر کرد من شاش کردم. گفت عمو چی بود ریخت رو کونم گفتم چیزی نیست این آب کیرم بود توهم بزرگ شی از کیرت میاد بعد یکم از آبام ریختم کف دستم بهش نشون دادم گفت چقدر سفته گفتم اره میخوای مزه کنی گفت خوردنیه گفتم اره اگه میخوای کیرت بزرگ شه باید اب کیر بخوری زبونشو زد به ابای کیرم وچشید گفت مزه اش خوب نیست گفتم خوب مثل دارو میمونه مزه دارو هم خوب نیست اما باید بخوریش مگه نه گفت آره یبار دیگه زبون زد و خورد گفتم حالا بسه بعدا میخوری گفت باشه …
بردمش حموم کون شو شستم وحسابی مالیدم بعد اوردمش بیرون لباساشو تنش کردم بهش گفتم ما دیشب تا صبح چکار کردیم خواست چیزی بگه گفتم هیس فقط خوابیدیم همین؟ باشه فقط خوابیدیم فقط خواب تکرار کن گفت باشه فقط خواب…خوابوندمش روی تخت ملافه رو کشیدم روش بوسیدمش و گفتم به خوابت ادامه بده تا مامانت بیاد بیدارت کنه …
حال ورزش نداشتم بدنم بشدت بی رمق بود به اندازه ده بار سکس فشار روم اومده بود … رفتم یه دوش آب سرد گرفتم یکم حالم جا اومد لباسامو پوشیدم اب جوش اماده بود چای دم کردم ریختم گذاشتم سرد شه رفتم تو اتاق خواب دیدم رامین مثل یک بره غرقه خوابه . باور کنید دلم میخواست باز دوباره برم بغلش کنم تا یکم آروم شم .اما ترسیدم کسی بیاد بالا خانمم معمولا برای که خواب نمونم میامد بالا به خودم گفتم تا شب صبر کن باز مال خودته …
… اومدم بیرون چای رو تا نیمه خورده بودم که خانمم اومد بالا . گفت بیداری که؟ من اومدم خواب نمونی بغلش کردم و بوسیدمش یکم سینه هاشو مالیدم به خودم فشارش دادم نقطه ضعف اونم سینه هاش بود لباشو خوردم و برش گردوندم کیرمو از لای کش شلوارم در اوردم گذاشتم لای کونش و به شدت سینه هاشو فشار دادم ناله ریزی کرد و آهسته گفت نکن رامین بیدارمیشه بده … دم گوشش گفتم خوب من چکار کنم که این به کیرم اشاره کردم بیدار شده؟ گفت تا شب صبر کن خودم میام میخوابونمش گفتم حالا کو تا شب گفت میخوای برات بخورم گفتم نه کوستومیخوام میخوام جرت بدم میخوام این جی جی هاتو حسابی بچلونم و کیرمو میمالیدم به کون نرمش اونم قرمیداد برای کیرم …خودشو از بغلم کشید بیرون و گفت پس تا شب صبر کن .برای خودش چای ریخت و گذاشت سر میز صبحانه منم اماده کرد نشست روبروم گفتم پس برنامه ریزی سکس شب با تو گفت باشه خودم جورش میکنم گفتم بچه زهره خانم ناراحت نشه اذیتش کنه اگر خیلی اصرار کرد بذارش برای یه شب دیگه … ترسم ازاین بود نکنه رامین ناخواسته بین حرفاش گاف بده بالاخره بچه بود نمیشد زیاد روش حساب کرد…
گفت نه با زهره هماهنگ میکنم یه جوری راضیش میکنیم با خنده گفتم به زهره چی میگی که همکاری کنه برای راضی کردن رامین …چنگال رو پرت کرد طرفم گفت من میکشم تورو حالا برای من دم در اوردی … درحالی که دستامو سپر کرده بودم جلوی صورتم گفتم غلط کردم بابا شوخی کردم ببخشید شما رامینو راضی کنید ماهم تلافی میکنم تا شما هم راضی شین …
تمام مدت روز تو اداره فکرم پیش این بچه بودم با هر تماس و زنگ تلفن ضربان قلبم میرفت بالا میگفتم نکنه این بچه چیزی بگه ابرومو ببره دلهره داشتم اما به خودم دلداری میدادم که نه بابا اون خودشم خوشش اومده به هیشکی نمیگه…نفهمیدم چطور روز به پایان رسید من معمولا ساعات بیشتری میموندم اداره ونزدیک شب برمیگشتم خونه همه چیز روال عادی داشت و روزها و هفته ها پشت هم میگذشت و من با رامین حسابی قاطی پاتی شده بودم و به شکل های مختلف باهاش حال میکردم …
یک روز کمی زودتر اومدم خونه با صدای بلند صدا زدم خانوما کجایین کسی هست کمک کنه … تقریبا عادتم شده بود ازراه که میومدم اول می رفتم طبقه پایین خونه زهره جون. چون همیشه خانمم و بچه های پایین بودن برای همین مثل همیشه وارد خونه شدم و صدام بلند شد شاید یکی بیاد کمک کنه خریدهایی که کرده بودمو ازم بگیره اما ظاهرا کسی خونه نبود کفش هامو دراوردم وارد پذیرایی شدم که دیدم زهره جون از تو اتاقش اومد بیرون بسمت من و گفت ای وای ببخشید من سشوار میزدم متوجه اومدنتون نشدم بچه ها با مریم جون (خانمم) رفتند بیرون من تنهام و کمک کرد وسائل بردیم آشپزخونه گذاشتیم … تازه من متوجه زهره جون شدم یک شلوارک کوتاه چسب و تاپ بندی زرشکی پوشیده بود بدون سوتین تقریبا بالای سینه هاش کاملا بیرون و تودید بود رونای گوشتی وکون قلمبه اش و سفیدی بدنش با رنگ زرشکی تابش واقعا دیدنی بود موهاشو تازه دم اسبی بسته بود… داشت برام شربت درست میکرد جلوم و اون کون قشنگشو اینور و اونور میکرد … آنقدر محو دیدنش بودم که متوجه نشدم برگشته با لیوان شربت تو دستش ب من خیره شده … متوجه شده بود دارم با نگاهم میخورمش سرشو انداخت پایین گفت ببخشید من اصلا حواسم نبود خواست بره سمت اتاق به سرعت گفتم نه خواهش میکنم راحت باش و به آرومی ادامه دادم منو میخواین از دیدن این همه زیبایی محروم کنین … ادامه دادم فقط چند دقیقه قول میدم بین خودمون بمونه شربت رو گرفتم ازش ایستاده بود و من تمام قد بدون شرم داشتم با چشام دیدن که نه میخوردمش فکرم رفت طرف بدن رامین که کپی بدن مامانش بود کیرم مثل فنر باز شده بود تو شورتم فشار می آورد باور کنید مثل مجسمه ونوس بی عیب و خوش تراش بود بدنش گفتم نمیخوای بشینی به آرومی رو صندلی نشست و گفت اگه بچه ها بیان بد میشه ونگام کرد … گفتم راست میگی معذرت میخوام وبلند شدم رفتم طرفش دستشو گرفتم رام رام بود مثل بچه کونیش بلندش کردم بغلش کردم لباشو سریع بوسیدم و قبل از هر حرکت یا حرفی رفتم ب سمت پله ها قبل از بالا رفتن گفت مرسی … لبخندی زدم و گفتم منو باید سرزنش کرد که تاحالا به این همه زیبایی توجهی نداشتم منو ببخش…
سریع رفتم بالا لباس راحتی پوشیدم و تازه نشسته بودم که صدای خانمم اومد که با بچه ها اومدن صدام کردن رفتم پایین گفتند رفتند با بچه ها بازار و بچه ها باهم میخواستن لباسایی که خریدن رو نشون من بدن . نشستم وارومشون کردم رامین کنارم نشسته بود دستشو گرفتم گفتم خوبی .اروم گفت اره خندید دلم لرزید حالا تو ذهنم بدن مامانشو با این ترسیم میکردم …زهره نسخه کامل این بچه بود به اضافه بدن زیبا سینه های برجسته که من تا حالا اصلا بهشون توجه نکرده بودم و حالا داشتم میخوردمش … صدای خانمم منو از جا پروند با سینی چای بالای سرم وایساده بود… کجایی چای سرد شد خودمو جمع وجور کردم گفتم هم خسته ام هم کارم تو اداره یکم سنگین شده درگیرم قرار سکس شبو از قبل گذاشته بودیم گفت پس یکی دیگه ام به مشغولیاتت اضافه کن گفتم چیزی شده سرشو آورد نزدیک گوشم و گفت من پریود شدم وسکس مون چند روزی عقب افتاد متاسفم …هاج و واج نگاهش کردم خندید و رفت پیش زهره نشست . زهره زیر چشمی منو می گایید وگاهی که نگاهمون بهم گره میخورد لبخند ریزی میزد و نگاهشو میدزدید.سعی کردم خودمو ناراحت نشون بدم که زنم حساس نشه .اومد به هوای بردن لیوان خالی نزدیکم گفت چته گفتم هیچی عروسی دارم. گفت عه پس عروسش کجاست . گفتم پشت چراغ قرمز مونده گفت مسیر بالایی سبزه میرسد عجله نکن…خندیدم گفتم مرسی میدونستم تو برای داماد راه حل داری فقط زیاد طولش نده که حسابی تولکم…
شام خوردیم به رامین گفتم امشب شاید نتونیم با هم بخوابیم باشه برای فردا شب باشه .نگام کرد گفت از من ناراحتین گفتم نه اما بعد بهت میگم چرا. حالا اصرار نکن باشه گفت باشه و رفت پیش بچه ها اون شب بدون بهانه گیری رامین اومدیم بالا بعد خوابیدن بچه ها خانمم حسابی از خجالت کیرم در اومد شاید نزدیک یک ساعت مدلهای مختلف کیرو خایه هامو خورد و ساک زد و آخرش کیرمو گذاشت لای سینه هاش و با دستاش سینه هاشو فشار میداد به کیرم و انقدر مالید تا آبم خواست بیاد کردتودهنش این کارش لذت خوردن کیرمو ده برابر میکنه اونقدر تو حلقش نگه میداره کیرمو تاقطره آخرآبش بیاد تو گلوش امتحان کنید با اصرار و هرطور که میتونید خانم تونو وادار کنید آب کیرتونو بخوره تا ببینید چه لذتی داره خلاصه اونقدر مک زد که جونم بالا اومد بعد کیرمو حسابی لیسید تا یکم شل شد نفسم گرفت دیشب رامین آبمو آورده بود با اون کون قشنگش و حالا این با دهنش رس کیرمو کشیده بود بیرون…
کشیدمش تو بغلم و حسابی لباشو خوردم وسینه ها شو چلوندم گفت نکن حشری میشم اونوقت نمیتونم خودمو نگه دارم باهمین کوس خونی حساب کیرتو میرسم گفتم خوب بکن چی میشه گفت نه اینجوری خوشم نمیاد بعدا حسابشو میرسم …سرشوگذاشت روی سینم وکم کم خوابش برد منم نفهمیدم کی خوابم برده…
فرداشب باز رامین اومد پیشم بخوابه همون اول گفت لباسامو در بیارم گفتم نه اول شبه ممکنه مریم یا بچه ها بیان بالا بزار یکم بگذره بعد کنارم خوابید بغلش کردم دستمو کردم تو شلوارش کیرخایه شو مالیدم خوشش میومد خودش کیرمو ازروشلوارمیمالید گفتم میخوای کیرت مثل من بزرگ شه گفت اره خیلی دوست دارم گفتم پس هرچی میتونی باید آب کیربخوری تا زودتر بزرگ شه وبه هیشکی هم هیچی نگی باشه گفت خوب بد مزه بود آب کیرتون گفتم اگه قورتش بدی مزه شو نمیفهمی یکی دوبار که بخوری عادت میکنی گفت باشه … یه نیم ساعت حرف زدیم و مالیدیم همدیگه رو بعد گفتم حالا میتونیم لباسامونو در بیاریم اما من لباسای تو رو در میارم تو لباسای منو در بیار وشروع کردم بلوزشو دراوردن هرقسمتشو در می آوردم حسابی میمالیدمش سینه هاشو خوردم شونه هاشو مالیدم کمرشو مالیدم و حسابی مالوندمش بعد رفتم سراغ شلوار و شورتش درشون اوردم وحسابی کیر وخایه هاشو مالیدم و خوردم کونشو که مثل دنبه بود مالوندم یکم سوراخشم انگشت کردم خیلی کیف کرد .گفتم حالا نوبت توئه که لباسای منو در بیاری… بلوزمو دادم بالا که شروع کرد بدنمو مالیدن با اون دستان قشنگش سینه هامو میمالید دست میکشید بپشتم بغلش کردم فشارش دادم به خودم وکونشو گرفتم تو دستام وفشار دادم صداش در اومد آخ دردم گرفت گفتم وای ببخشید شلوارمو داد پایین کمک کردم درآوردش کیرمو مالید رفت پایین سرکیرمو کردتودهنش یکم بیشتر از اون بارمیخورد کیف میکردم گفتم بیشتر بخور تو میتونی تلاش میکرد بیشتر بکنه تو دهنش اما نمیتونست چون کیرم خیلی کلفت بود گفتم با تف خیسش کن تا راحت تر بره تو دهنت تف مالیش کرد گفتم سعی کن کیرمو قورت بدی بذار راحت بره تو گلوت اگه بالا هم آوردی عیبی نداره چون همه که کیر میخورن اولش ممکنه بالابیارن پس راحت باش خیلی تلاش کرد بیشتر بخوره اما هی عق میزد اشگش دراومده بود گفتم تو بخواب تا من کیرمو بکنم دهنت بدون هیچ حرفی خوابید گفتم اگه دردت اومدبگو دربیارم کیرمو گفتم خوب خیس کرد دهنشو تا آخر باز کرد کیرمو کردم تودهنش اول کم کم میکردم ودر میاوردم گفتم خوبه درد که نمیکنه باسر اشاره کرد نه سرشو راست کیرم کردم واینبار فشاردادم توحلقش نصف کیرم رفت توشروع کرد به دست وپا زدن وعق زدن کیرمو درآوردم نفسشو تازه کرد اماقبل ازاینکه بتونه چیزی بگه یا حرکتی بکنه دوباره بیشتر از قبل کردم تو دهنش وخوابیدم روش چندثانیه توشوک بود بعد شروع کرد با دستاش منو بعقب هل دادن و عق زدن یکم طولش دادم بعد کیرمو درآوردم چند تا سرفه کرد با گریه گفت داشتم خفه میشدم گفتم خوب میگفتی من که گفتم اگه دردت اومد بگو گفت کیرتون تو دهنم بود نمیتونستم حرف بزنم بغلش کردم یکم نوازشش کردم و مالیدمش یکم آروم تر شد گفتم دهنت درد میکنه گفت یکم گلوم میسوزه یکم آب دادم خورد گفتم آب کیرمو بخوری خوب میشه یکم کیرشوخوردم و مالیدم یکم حالش جا اومد گفتم هروقت خواست آب کیرم بیاد بهت میگم سریع سر کیرمو بکن تو دهنت فقط مکش بزن وآباشو قورت بده مزه نکن باشه گفت باشه گفتم یک بار بخور ببینم خوب بلد شدی یا نه …گفتم آب کیرم داره میاد رفت پایین سر کیرمو کرد تو دهنش ویکم مک زد و نگهداشت گفتم نه باید حسابی مک بزنی بازبونتم سر کیرمو تو دهنت بمالی اباشم قورت بدی .چندبار خورد تا تقریبا یادگرفت که باید چکار کنه … گفتم خوب حالا میخوای چجوری به کیرم حال بدی تا آبش بیاد. گفت میخواین کیر سواری کنم یاشما کون منو سوارشین گفتم کدومشو بیشتر دوست داری گفت دوست دارم سوار کونم شین خیلی کیف داره کیرتون لای کونم بالا پایین بشه گفتم خوب پس بخواب خودش بالشو گذاشت زیرش وخوابید روش کیرمو تف زدم کونشم خیس کردم خوابیدم رو کونش و کیرمو گذاشتم لای قاچ کونش و آروم شروع کردم عقب جلو کردن جالب اینکه اونم کونشو تلاش میکرد بیشتر بده بالا تا من بیشتر کیف کنم . من خیلی دوست دارم موقع کردن طرف سکسیم برام حرف بزنه دم گوشش گفتم خوب میکنم کونتوگفت آره .کفتم کیرم کجاته .گفت تو کونم .گفتم من دارم چیکار میکنم. گفت به کونم کیرمیمالین وهی کونشو تکون میداد زیرکیرم گفتم بگو دارم چکارت میکنم تا من بیشتر خوشم بیاد … اونم میگفت کیرتون لای کونمه . سرش میخوره به سوراخم . کیرتونو بمالین تو کونم وو … روی آسمونا بودم حسابی کیف می داد یه بچه خوشگل کونی زیر کیرش قر بده واقعا هیجان زیادی داره کم کم آبم داشت میومد گفتم آب کیر دوست داری . گفت آره گفتم برای چی دوست داری کیر خور من . گفت میخوام کیرم بزرگ شه . گفتم اگه الان آب کیربهت بدم میخوری … گفت آره .گفتم پس کیرمو بخور تا آبش بره تو حلقت از روش بلند شدم به پهلو دراز کشیدم رو تخت سرشو برد پایین سر کیرمو کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردن ومک زدن همزمان با زبونش دور سر کیرمو میمالوند یک دقیقه نشد که آبم با فشار زد تو دهنش سرشو فشار دادم بکیرم تا نصفه رفت تو دهنش همانطور نگه داشتم بهش گفته بودم تا آبم تموم نشده مک بزنه و قورت بده طفلی مک میزد و قورت میداد …ببشت افتادم رو تخت یک دوتا سرفه کرد خواست با دستمال دهنشو پاک کنه گفتم نه همشو قورت بده قورت داد سرشو کشیدم سمت کیرم گفتم کیرمو لیس بزن مثل کیم که میخوری یکم از آبهای کیرم ریخته بود روی شکمم گفتم اینارم لیس بزن حیفه یک ده دقیقه ای کیرو خایه هامو لیسید آبارم لیسید و خورد گفتم آفرین خوب خوردی تا چند وقت دیگه ادامه بدی کیرت از منم بزرگ تر میشه .خوشت اومد کیر خور من. گفت آره فقط یکم گلوم درد میکنه گفتم کم کم گلوت باز میشه کیرمو تا خایه هاش میکنم تو دهنت دوست داری من دهنتو بگایم با سر اشاره کرد آره نا نداشتم گفتم تو چیزی میخوای گفت نه خسته ام بخوابیم گفتم باشه فقط به هیشکی هیچی نمیگی باشه گفت باشه بعد یکم آب گرم دادم بخوره از پشت گرفتمش تو بغلم کیرمم مثل همیشه گذاشتم لای کونش و فشار دادم کیرم ازجلوش زد بیرون دستشو گذاشت سر کیرم گفتم بمالش تا خوابت ببره کونی من …
خوب حالا رامین حسابی برام وقت میذاشت کونشم ازبس روش خوابیده بودم ومالیده بودمش پهن تر شده بود کم کم بعضی وقتا یه انگشتی هم تو کونش میکردم و برای کردنش برنامه داشتم ، بعضی وقتا تنها که می شدیم نیم ساعت فقط کیرمو میلیسید میخورد یادش داده بودم زبونشو میکرد تو سوراخ کونم ودر میاورد خایه هامو میکردتودهنش وبازبون قلقلکشون میداد ، لب میداد سینه های خوشگلشو فشار میداد تو دهنم تا بخورمشون خلاصه مثل یک برده در اختیارم بود بعضی وقتا که تنها بودم میومد تو اتاق می نشست روی کیرم و انقدر کونشو میمالید رو کیرم که دیوونم میکرد کافی بود یه کاری ازش بخوام همه جوره پا بود این بچه کونی من وقتی تنها بودیم کونی من یاکیرخوری من صداش میکردم می خندید منم حسابی بهش میرسیدم برای جشن تولد ده سالگیش یه موتور برقی براش خریدم بیشتر از اون مامانش زهره جون هی تشکر میکرد و میخندید دیگه تقریبا خودمونی شده بود جلوم خیلی راحت با هر لباسی میچرخید منم خوب دیدش میزدم زیر چشمی و بعضی وقتا که موقعیت پیش میومد یه جوری که تابلو نشه دستمو میمالیدم بدستش یا بدنش اونم ندیده میگرفت وچیزی نمیگفت خلاصه همه چی عالی داشت پیش می رفت…
… یه روز تازه رسیده بودم سر کار مریم زنگ زد گفت من با بچه ها میریم خونه مامان شب بیا اینجا گفتم باشه قطع کرد دیدم بهترین وقته برای بودن با زهره جون بهش زنگ زدم خوابالود گوشی برداشت گفتم ببخش منو خواب بودی بیدارت کردم… گفت نه خوشحالم کردی زنگ زدی جان گفتم چند وقته میخوام تنهایی باهات صحبت کنم نشده امروز مریم میخواد با بچه ها بره خونه مامانش گفتم اگه بشه رامین وزیبا رم باهاش بفرستی برن تا بتوانیم کمی باهم تنها باشیم خندیدو گفت فقط صحبت گفتم هرچی شما بخواین گفت باشه بهت خبر میدم… ساعت حدود 11 بود زنگ زد گفت میام دنبالت… سریع یه برگه شرکت در جلسه برا خودم زدم اومدم بیرون دیدم اون طرف خیابون وایساده لکسوس داشت از شوهرش مونده بود این سوار میشه درب ماشینو باز کردم نشستم کنارش سلام کردمو راه افتاد دستمو گرفتم طرفش دست داد خیلی طولانی دستشو فشردم ومالیدم خندید گفت دستمو شکستی ولش کن و خندید گفتم بچه ها چی شدند گفت بمیرم گفتم امروز میخوام برم شرکت برای سرکشی ماشین نمیخواد ببری من سر راه میرسونمت بعد از ظهرم خودم میام اونجا با هم برمیگردیم الانم اونارو رسوندم خونه مامان مریم خودمم اومدم پیش شوهر مریم چطوره گفتم عالیه حالا کجا بریم گفت دلم پیتزا میخواد اما میخوام یه جای راحت بی سرخر بخورم بگیریم بریم خونه …گرفتیم رفتیم خونه گفت بریم خونه شما رفتیم بالا گفت میشه از حمومتون چند دقیقه ای استفاده کنم گفتم راحت باش خونه خودته وخندیدم گفت تو دوش نمیگیری گفتم بعد از شما گفت شما نه تو گفتم هرچی تو بگی گفت پس اول تو لباسامو همونجا درآوردم با شورت رفتم داخل دوشو باز کردم و خودمو خیس کردم شامپو زدم بسرم داشتم میشستم که احساس کردم در بازو بسته شد سرم رو خوب شستم چشامو باز کردم خدایا یه صحنه زیبا وعالی جلو چشام بود زهره با سوتین وشورت جلوم وایساده بود یه ست قرمز جیغ کوس وکون وسینه هاشو تو خودشون قایم کرده بودن بقیه اندامش مثل بلور میدرخشید لبخند زدم گفتم مثل اینکه اومدیم صحبت کنیم ها …گفت مگه اینجوری نمیشه صحبت کرد نگاش بکیرم بود که داشت خودنمایی میکرد اومدجلو چرخید پشتشو کرد بمن گفت بازش کن سوتینشو بازکردم وازپشت بغلش کردم گفت نه اینم دربیار… دستمو گذاشت رو شرتش کشیدم پایین افتاد رو پاش انداختش کنار چرخید لباشو چسبوند ب لبام هنوز تو شوک بودم اما گرمی و نرمی سینه هاش بخودم آورد فشارش دادم به خودم کیرم رفت لای پاش پاهاشو فشار داد به کیرم دم گوشم گفت بالاخره مال خودم شدی سالها انتظار کشیدم برای این لحظه با تعجب نگاش کردم گفت باشه برای بعد حالا بیا بشورمت بریم بیرون که دیگه صبر ندارم منو قشنگ شست با هم اومدیم بیرون با حوله من خودش و منو خشک کرد جالب این بود درحین شستن من وخشگ کردنم اصلا بکیرم دست نزد بغلش کردم گذاشتمش روی تخت چشاشو بسته بود حالا لخت جلوم بود با اون بدن بلوریش الحق والانصاف تک تک بود ابروهای کشیده و کمونی مژه های درشت و برگشته بینی قلمی لبهای پر و پیمون چونه خوش تراش گردنی کشیده و ناز دو تا هلوی آبدار با نوک تیره تر از پوستش شکمی زیبا و مواج و یک کووووس مایل به صورتی با چاکی خطی وپرگوشت و رانهای بهم چسبیده و زیبا خواستم بخوابم روش گفت نه کنارم بخواب هنوز چشاش بسته بود گفتم چرا چشم هاتو باز نمیکنی گفت گه اول میخوام تمام وجودتو حس کنم بعد ببینمش حالا چشماتو ببند بستم … وای این داشت چکار میکرد از انگشتای پام شروع کرد اول با دستش میمالیدش بعد لیسشون میزد و میخوردش بعد میرفت سراغ عضو بعدی تا رسید به کیرم و خایه هام داشتم میمردم گفتم ابم میاد تو دهنت ها گفت اینقدر بی جنبه نباش بعد یک نیشگون از کیرم گرفت که جیغم در اومد گفت تا من نگفتم نباید آب این بیاد باشه گفتم با اون نیشگون تو غلط میکنه بدون اجازه تو آبش بیاد… خلاصه شکم و سینه هامو وگردنم مالید و خورد تا لباش رسید رو لبام دیگه طاقت نیاوردم چشامو باز کردم و گرفتمش توی بغلم نزدیک ده دقیقه لباشو مکیدم اونم همکاری میکرد زبونشو میکرد تو دهنم زبون منو مک میزد تو دهنش در عین حال خودشو میمالید به بدنم سینه هاشو میمالیدم لمبرای کونشو فش