زن دوست معتادم
سلام عزیزان اسمم فرامرز هس میخام یه خاطره از زن رفیقم بگم
خودم یه پسر قد کوتاه ۱۷۰ سانت با یه کیر تقریبا ۱۳ سانتی با چهره سبزه خلاصه زیاد خوشکل نیستم اما کاملا زبون بازی برا دخترا بلدم
یه رفیق دارم معتاده ب اسم هادی ک یه خانم سفید پوست و چشم رنگی داره ب اسم اسیه
منو هادی گاهی اوقات با هم مینشستیم یه دل سیر تریاک میکشیدم و اون شروع میکرد ب صحبت در مورد دخترا اقوامش ک با چن تاشون دوست شده بود و اینک میخاد با یکیشون ازدواج کنه و ب دنبال این بود ک زن دومش بشه منم کارم این شده بود هر روز نصیحت ک زنت حیفش نیس ب این خوشکلی چرا میخای زن بگیری ووو ازین جور حرفا
خلاصه اسیه خانمم هربار ک چایی میاورد برامون چشمایه سبزش ک میدیدم قند تو دلم اب میشد و یه کون گنده ک داشت وقتی میرفت از زیر دامنش مشخص بود چقدر داره میلرزه کونش
خلاصه من این دوستم رو ک نصیحتش میکردم حیف زنت نیس زن دیگ نگیر یا خیانت نکن یه روز حس کردم اسیه داره حرفامون گوش میده منم بلندتر شروع کردم ب تعریف از اسیه و تعریفامو بیشتر کردم ک بحساب هادی رو منصرف کنم از ازدواج مجدد
تا اینک یه روز اسیه بهم زنگید و تموم ماجرا زندگیش رو تعریف کرد چرا شوهرش میخاد ازدواج مجدد کنه منم چون طولانیه اینجا نمینویسم
و بعدش شروع کرد در مورد من صحبت کردن ک ایا اون حرفارو واقعی بوده ب شوهرش میگفتم یا از رو دلسوزی منم فرصت قنیمت شمردم شروع کردم ب زبون بازی جوری ک همون زنگ اولش دلش بدست اوردم بعد چن مدتی ک تلفنی حرف میزدیم بهش همش میگفتم حیفت ک با اون هادی زندگی میکنی قدرت نمیدونه خیلیا مث من ارزویه اینو دارن یه لحظه کنارت بغلت بخابن بعد اون میخاد زنه دیگ بگیره و واضح داره خیانت میکنه بهت
بعد اسیه گف چون روز اول ازدواجمون من پرده نداشتم همون زمان قسم خورد ک یه زن دیگ میگیره منم تا ب امروز چیزی نمیتونم بهش بگم منم نپرسیدم چرا پرده نداشتی و باز شروع ب تعریفام کردم ازش جوری ک خودش میخاس بیشتر خوشکلیش رو من ببینم و بدن لختش ببینم تا واکنشم رو ببینه و خودش با من قرار گذاشت ک فلان روز بیا خونمون هادی میخاد بره مشهد مادرشو ببره دکتر من تنهام
منم از خدا خاسته اومدم خونش دیدم اسیه یه تاب قرمز پوشیده بدن سفیدش میدرخشید موهایه طلایی رنگش چشمایه سبزش داشتم دیوونه میشدم نزدیکش ک شدم پیشونیش رو بوسیدم و انگار ک بیحال شدم خودمو انداختم رو مبل بعد رف شربت اورد کنار من نشست من کیرم داش میترکید مدتها بود ارزو چنین لحظاتی داشتم و اینک داشتم اسیه رو تصاحب میکردم برا خودم و یه حس مالکیت داشتم بهش همینجور رو مبل کنارم نشسته بود شروع ب بوسیدنش کردم اومدن رو پاهاش و لباشو بوسیدم دیدم گوشاش بشدت قرمز شده دستم گوشاشو دس زدم دیدم بشدت داغه فهمیدم کای شهوتیه بلند ک شد قدامون اندازه هم بود شروع کردم ب لب گرفتن ازش دستم رو سینه هاش ک گذاشتم دیدم اونم دسشو اورد پایین داره کیرمو میماله ازشدت شهوت داشت کیرم میترکید بعد دیدم دستش برده تو شلوارم داره با خایه هام ور میره و خایه هامو میماله یواش یواش دستم دور کمرش انداختم و اونو بردم دراز کشید رو مبل پیراهنش و شلوارش دراوردم سینه هاشو خوب مالیدم وای چ سینه هایی بود همینجور ک داشتم میخوردم اومدم سنت نافش و لیس زنان اومدم سمت پایین نزدیک شورتش وای ک دیونه شده بودم ب شورتش ک رسیدم بویه کوسش منو داش دیوونه میکرد شورتش از پاش بیرون کردم وای چ کوس صورتی باحالی ک بود شروع کردم چوچولش رو ب خوردن دیدم صدا ناله هاش دراومده بعد کامل با زبونم تموم کوسش از پایین ب بالا لیس میزدم میگف اخ اخ تا بحال کسی نخورده برام کیرتو میخام کیر میخام توش کن یاااله توش کن منم کله کیرمو گذاشتم لایه درز کوسش و هی پایین بالا میکردم ناله هاش هی بیشتر میشد کله کیرم ک خوب خیس شد یکم فشار دادم بره داخل یکم ک رف هی میگف فشار بده فشار بده منم تا اخرش فشار دادم ک گف اخ اخ عقده دلم خالی شد خیلی کیر میخاستم منم شروع کردم ب تلمبه زدن چن لحظه ک تلمبه میزدم دیدم پاهاش رو دور کمرم سفت کرده فهمیدم میخاد ارضا بشه منم محکم تر و تند تر کردم تلمبه زدن مو ک دیدم داره فریاد میزنه همینجوری بزن بزن بزن بزن دارم ارضا میشم بزن بزن لعنتی بزن یهو دیدم دستمو محکم فشار داد و پاهاش دور کمرم محکم قفل شد فهمیدم ارضا داره میشه ک دیم یهو شل شد و گف اخی ابم اومد عزیزم منم شروع کردم ب ادامه دادن و لحظه ارضا شدن من ک رسید گف بریز توش عزیزم منم ابمو ریختم داخلش فهمیدم قرص زد حاملگی میخوره وقتی ک ارضا شد همش قربون صدقه ام داش میرف فهمیدم انگتر یه چیزی کمبود داشته و ازون روز ببعد همش ارضاش میکنم شوهرشم یه زن دیگ گرف و جدا با اون زنش زندگی میکنه و انگاری منم شوهر این یکی زنش شده بودم و هر هفته سکسم براهه
این بود خاطرات من از دوست معتادم البته هادی دوستم نبود چون از همون اول بخاطر زنش من باهاش دوس شده بودم و فقط بخاطر زنش باهاش رفت و امد میکردم ک بلاخره ب هدفمم رسیدم
نوشته: فرامرز