زن شوهردار فامیل
۱۰ سالی بود که ازدواج کرده بودم و نمیگم آدم مذهبی بودم ولی کلا دور و بر ارتباط با دخترا و خانم ها چه وقتی مجرد بودم و بعد از متاهل بودنم هم نمی رفتم خیلی سرگرم درس کار و زندگی بودم ۳۸ سالم بود که همه چی داشتم چند تا خونه ماشین خوب و پول و امکانات و یه خانواده خوب … خیلی ها حسرتم زندگیمو می خوردن حتی چند تا زن های فامیل به خواهرم گفته بودن که خوش بحال خانم آقا سعید و چه امکانات خوبی فراهم کرده براش و …بگذریم القصه یه مسافرت ۲ روزه اطراف تهران با یه خانواده از اقوام دور به صورت اتفاقی جور شد من چندین سال بود پریسا و شوهرش محسن را می شناختم و تو مهمونی ها میدی دمشون ولی در حد یه احوال پرسی و گپ کوتاه …اون روز اتفاقی همدیگه را دیدیم و پریسا اصرار کرد که شب یه ویلا بگیریم و با هم باشیم منم و خانمم موافقت کردیم و اتفاقا خیلی هم خوش گذشت و قرار شد عکس های سفر را برای هم بفرستیم که پریسا هم برای خانمم فرستاد و شماره منم از شوهرش گرفته بود و برای منم فرستاد منم تشکر کردم و یه چند روز بعد هم یه استوری تو واتساپ گذاشت و من لایک کردم و از حق نگزریم پریسا فوق العاده زیبا و با سن ۲۶ سال و خیلی خوش تیپ و خوش اندام بود میشه گفت زیباترین زن فامیل و برعکس محسن علیرغم اینکه پسر خوبی بود ولی بی نهایت زشت و قد کوتاه و… و از نظر درآمد و اقتصادی هم خیلی ضعیف …چند هفته بعد پریسا یه سوالی راجب بورس از من کرد من براش توضیح دادم و قرار شد باهم تلفنی صحبت کنیم و این شروع ماجرای من و پریسا شد …وابستگی شدید هر دو به هم باعث شد قرار حضوری بزاریم و کادو و هدیه بهم دادیم من همون وقت این قدر جذبش شدم که یه اپل واچ بهش برا تولدش دادم و اونم که اینقدر ذوق این رابطه را داشت که نهایت نداشت …۲ ماه بعد اولین قرار سکسی مون را توی خونه یکی از دوستام گذاشتیم و بعد اومدن پریسا و لب گرفتن و بغل کردن یه چند دقیقه ای رقصیدیم و اجازه داد لباسش را در بیارم که اندام سکسی اش دیوونم کرد و یه سکس طولانی را با هم داشتیم که خیلی لذت بردم و این شروع یه رابطه جنسی ۵ ساله بود و گاها پیش می اومد هفته ای یکبار یا بیشتر با هم بودیم …اوایلش خیلی پشیمون میشدم و به هم می ریختم ولی بعدش برام عادی شد …تا اینکه یه روز پریسا را داخل یه ماشین پرشیا با یه پسر جوون دیدم و تعقیبش کردم که توی ماشین خیلی همدیگه را می بوسیدن و با هم عشق بازی میکردن …خیلی به هم ریختم خیانت تو خیانت دیگه چی میشه …بهش پیام دادم و کات کردم باهاش خیلی دلیل آورد که چرا این کارو کرده ولی دیگه فایده نداشت و بعد از اون جریان دوباره چسبیدم به خانواده خوب خودم و توبه کردم …امیدوارم خدا هم منا ببخشه …ببخشید داستان کاملا واقعی بود و ببخشید که سرتون زا به درد اوردم
نوشته: سعید ۱۹۹۰