زن عموی جنده من

سلام خدمت کاربرای انجمن کیر تو کس
این داستان عین واقعیته و امیدوارم خوشتون بیاد
من یه پسر معمولی ام قد۱۷۸، و ۳۳سالمه و توی یکی از شهرای جنوبی زندگی می کنم.این داستان مربوط به سه سال پیشه و توی تابستون شرجی اتفاق افتاد.
زن عموی من با اینکه چهارتا بچه داره ولی هیکلش عالی مونده من خیلی وقتا شده رفتم و با شورتاش و لباساش حال کردم اما این دفعه واقعی شد.
یه روز گرم توی مرداد ماه که عموم معمولا میره سرکار چندهفته و خونه نیست طبق معمول زن عموی من که اسمش لاله اس مجبوره کارای خونه رو انجام بده میره بیرون و وسایل خونه بخره منم پیش خودم گفتم حالا که تنهاست بزار برم شاید کمکی بخواد و بچه هاشم معمولا تو گرما خونه می مونن.خلاصه زنگ زدم گفتم کجا هستید که جواب داد الان اومدم مغازه لوازم ساختمانی یکسری چسب و پیچ هست بخره واسه خونه و خریدامم کردم وسیله ندارم منم گفتم الان میام کمکتون.
خلاصه بعد فهمیدم اینا یه خونه دارن دادن دست مستاجر و دارن کابینتو سینک خونه رو عوض میکنن و اوستا تو خونه منتظره تا وسایلو براش ببریم .رفتیم وسایلارو بدیم تحویل اوستا وقتی رسیدیم گفت خودش میره که بگه چکارکنن و نڟر بده منم نشستم تو ماشین زیر کولر نگو اوستا منتظر بوده جنده خانم بره بالا و چون میدونسته شوهرش سرکاره تو گرما حشرش زده بوده بالا زور گیرش کنه منم تو ماشین بیخیال نشسته بودم که دیدم طول کشید بعد یه رب رفتم بالا و پشت در دیدم بله صدای زور گیری میاد که لیلا جنده داره ناله میکنه و التماس که زودتر تمومش کن کثافت منم از ترس اینکه شر نشه سریع برگشتم پایین منتظرش خلاصه جنده خانم اومدو گفت بریم خونه سامان جان. حرکت کردیم و من توی راه یه دستی زدم که مگه دعواتون شد با کارگر گفت چطور گفتم که شنیدم میگفتی سریع تمومش کن گفتم شاید کارنمیکنن. زبونش بند اومد منم از بس حشرم بالا بود گفتم بابا ول کن احترام گذاشتنو دیگه تو اون گرما شیشه های ماشین هم دودی بود کولرهم زده بودم که وایسادم کنار اتوبان و درارو قفل کردم سریع زیپ شلوارمو باز کردم گفتم ببین از بس حشری ام باید بخوریش من میدونم چی شد پیش کارگر تو خونه یالا و گرنه میرم ابروتو میبرم بعد بیست سال ازدواج با عموم که جنده شدی شروع کرد به گریه که من سرشو گرفتم گذاشتم تو دهنش کیرمو و سریع دستمو کردم تو شرتش چنگ زدم به کسش که گفتم باید بکنمت.چنددقیقه کردم تو دهنش تا ته گلوش که نفسش بند اومده بود بعد سریع سرشد کردم رو به شیشه و گفتم سگی بخواب و گذاشتمش تو کسش یه پنج دقیقه ای میکردم طوری که با هرضربه کل بدنش تکون میخورد و از استرس هی جلو و عقبو بغلا رو نگاه میکردم کسی نیاد .نزدیکای اومدن ابم بود که محکم گرفتمشو کروم تو سوراخ کونش تا ته رفت کیرم تو کونش با رفتن کیرم از بس تنگ بود ابمم اومد چندتا هم محکم زدم رو باسنش گفتم کسکش جنده ابروی مارو میبری .بعد گفتم میرسونمت خونه و اگر عادی رفتار نکنی از ترس اینکه چیزی نگه به دروغگفتم از پشت در صداهاتو ضبط کردم پخشش میکنم .اونم چون جنده بود براش مهم نبود عادی رفت بیرون از ماشین بعد این کردن دیگه سمت خونه ما نمیاد از ترس ابروش و منم تجربه خوبی شد برام حداقل تو کف ش بودم دیگه فهمیدم که اونقدرم تو کف یکی باشی از رو شهوته و اونقدرم کردن جذاب نیست بعدش زده میشی و عذاب وجدان میگیری.خلاصه تجربه خوبی بود .ممنون از دوستان و مدیریت سایت انجمن کیر تو کس که فرصت نوشتن این خاطرات و داستانارو فراهم کردن برای ما.

نوشته: س.س

دکمه بازگشت به بالا