زن نامرئی 84
–
خب حالا باید خودمو نزدیک می کردم به حموم . برام کاری نداشت . وای چی میشه عشق و حال کردن در یک حموم مردونه . نامرئی بودنشو که نه ولی اگه عشق و حالشو واسه دوستای شیطون دوران دبیرستان تعریف می کردم کلی حال می کردیم . البته قبلش حتما از تعجب شاخ در می آوردند . سلانه سلانه وارد محوطه حموم عمومی شدم .. اووووففففف عجب بویی میومد . اینجا هم دست کمی از حموم عمومی زنونه نداشت . سالها پیش یه بار همراه مامان این حموم ها رو رفته بودم . می خواست که یه کیسه کش خوب اونو بسابه .. یه خورده گذشت تا به این بو ها عادت کردم . واییییی دختر چقدر مرد اینجا بودند . از هر سن وسالی گرفته می شد همه رو دید زد . من بیشتر دنبال تیپ هایی بین بیست تا سی بودم و هیکل های مردونه تر و درشت تری که خوب بهم حال بده . اوخ که من می مردم واسه این کیر ها . مردا همه شون شورتهای وسوسه انگیزی پاشون بود . چه راحت می شد اونا رو دید زد . رفتم زیر یکی از این دوشها و درشو از داخل بستم . خوب که خودمو شستم اومدم بیرون . صابون یکی از مردا رو کش رفته بودم . خوب مراقب بودم که وقتی درو باز می کنم کسی رو نرنجونم . حالا باید با چشام تعقیبشون می کردم که کی کجا میره .. یه جوون چهار ده پونزده ساله رو دیدم که رفت طرف یکی از این دوشها . قبل از این که بره داخل من فوری رفتم یه گوشه ای قایم شدم . شانس آوردم فضا تقریبا بزرگتر از اونی که باید باشه بود و من می تونستم با رعایت یه فاصله مناسب شاهد کاراش باشم . رو کیرش صابون کشید و دستشو گذاشت روی اون . فهمیدم که جلق زدن رو شروع کرده . پس اونم اهلش بود .. ناله هوس خودشو خیلی آروم می داد بیرون . شاید از بقیه مردا خجالت می کشید . خیلی زود آبشو زیر دوش خالی کرد . بدنش سست شده بود .. اون دیگه باید ار ضا شده باشه . نمی دونستم آیا اونو به یه نوایی برسونم بهتره یا ولش کنم برم یه ارزیابی هم از بقیه بکنم . من در واقع می تونستم نقش مادری براش ایفا کنم . در حالی که سن مادرشو نمی تونستم داشته باشم شاید ده دوازده سالی رو ازش بزرگتر بودم . درو باز کرده و رفتم بیرون .یه لحظه از این که در باز شده تعجب کرد فکر کرد که یکی از بیرون این کارو کرده . سرشو آورد بیرون و دید که خبری نیست . جووووون یه جوون خوش هیکل دیگه رو دیدم که رفته طرف دوش . این همون چیزی بود که می تونست حالمو جا بیاره . با این که ساعاتی پیش پرویز حالموجا آورده بود ولی اون حس زیبا پرستی و هوسبازی من دوباره یه حس و حالی رو در کوس من ایجاد کرده بود که جز با تماس با کیرش هیچ چیز دیگه ای نمی تونست سر حال و راضیم کنه .. همون تر فند رو زدم و زود تر سنگر گرفتم . اونم شورتشو کاملا پایین کشید . واییییی کیر آقا چقدر سنگین و درشت بود . چقدر کلفت .. دوست داشتم که فوری بپرم تو بغلش و اون کیر ناز و تپلی آقا خوشگله رو بذارم تو دهنم . حدس زدم باید تقریبا هم سن من باشه . موهای صاف و مشکی سرش .. صورت اصلاح کرده و بینی قلمی و لبهای غنچه ای اون خیلی بهش میومد . حتی سبیل هم نداشت . چهره شو خیلی جذاب کرده بود . دلم می خواست زود تر برم طرفش و لباشو زود تر ببوسم . اون دیگه جلق نمی زد . با این تیپی که داشت به نظرم اومد که باید دوست دختر زیاد داشته باشه . و نیازی به خود ار ضایی نداره . اگه جیغ بکشه و داد و فریاد راه بندازه چی .. یا خودشو می کشه یا منو .. شانسی که آوردم این بود که دوشی که این جناب رفته بود زیرش در یه قسمتی قرار گرفته بود که کسی اونجا نبود چون در یه گوشه باریکه قرار داشت . فرقی هم برام نمی کرد ولی بهتر بود . رفتم بیرون با همون وضعیت خودم .. چند بارخیلی آروم صداش کردم .. -ببخشید من یه زن هستم . نمی دونستم اشتباهی اومدم اینجا اصلا حالم خوش نبود . نمی دونم چی شد .. فوری خودمو مرئی کرده رفتم داخل . می دونستم یه حرفایی زدم که با عقل جوردر نمیومد ولی هر چه بود بهتر از این بود که اون با چیزای عجیب و غریب تری روبرو شه و سر در نیاره که چی به چیه . تازه این جور مواقع وقتی جوانان یه کوس مفت گیر میارن دیگه براشون چه اهمیتی داره که این کوس و برکت و نعمت از کجا نصیبشون شده همون قدر که اونو در چنگ خودشون داشته باشن و با هاش حال کنند کفایت می کنه . دیگه صبر نکرده بودم چی به چیه . از تعجب نمی دونست چیکار کنه و چی بگه -ببخشید اصلا نمی دونستم که شما لخت هستین .. این حرف من دیگه یک کوس شعر تکمیلی بود . آدمی که خودش لخت باشه که دیگه از لختی طرف نمیگه . خب دیگه شرم و حیای زیادی همینه دیگه . به اندام و تن و بدن من زل زده بود و نمی دونست چیکار کنه . مات مونده بود .. -کسی شما رو ندید ;/; …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی