زن پسر دایی را گاییدم (۲)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
سلام
بعضی از دوستان در مورد قسمت اول داستان فحش دادند یا منو به دروغ گفتن متهم کردند به هر حال دلیلی برای دروغ گفتن ندارم این عین واقعیت هست همون های که فحش میدن اگر بتونن یا موقعیتش پیش بیاد نفر اول سکس با زن یا دختر هستند پس اگر نمیتوانید یا موقعیتش را ندارید بی جهت فحش ندید
داستان اول اولین سکس من با یه زن بود من و نازنین (بدلیل شک علی به من و حتی شک دایی ام ) دیگه ترسیدیم رابطه سکسی داشته باشیم تا تقریبا یک سال و نیم بعد ،سال آخر دانشگاه من بود،علی بدجوری معتاد شده بود و جوری شده بود که برای تهیه مواد از این و اون پول قرض میکرد
من کمتر علی را میدیم ،تا یه شب که همه خونه دایی شام دعوت بودم ،علی هم بود نازنین هم اون شب خیلی به خودش رسیده بود ،نازنین خیلی بدن سکسی خوبی داشت ولی حیف که نصیب علی شده بود ،علی اون شب منو کشید کنار و از من پول میخواست بهش گفتم علی من دانشجو هستم و میدونی که درآمدی ندارم ولی اصرار داشت که بهش بدم من هم به علی گفتم تو تا حالا چند بار پول قرض گرفتی و پس ندادی من هم بابام واسم پول میفرسته و خرجی منو میده ،ولی هر جوری بود ازم پول گرفت نازنین متوجه شد که علی بازم از من پول گرفته واسه مواد، نازنین به دایی ام گفته بود و دایی هم اون شب حسابی از من شاکی شد که چرا به علی پول دادم هر دفعه که علی پول میگرفت به میگفت بهزاد واست جبران میکنم
چند روز بعد علی و نازنین را داخل خیابون دیدم تا علی منو دید در خواست پول کرد اونهم جلو نازنین بد جور خمار بود،بهش گفتم ندارم به نازنین گفتم نازنین خانم علی تا حالا هر چی پول گرفته پس نداده نازنین با گریه گفتش ،بهزاد من هم خسته شدم از دستش ،معلوم نیست تا کی میخاد ادامه بده ،داشتم ازشون جدا میشدم که علی افتاد دنبالم و بهم گفت بهزاد اون قولی که بهت دادم میخام جبران کنم امروز دیگه بهم قرض بده من هم همین امروز جبران میکنم گفتم چه جوری گفت بیا با ما بریم خونه
گفتم خب که چی بشه گفت تو هرچی میتونی پولم بده من امروز واست جبران میکنم دستم را گرفت و بردم نزدیک نازنین و به نازنین گفت خانم بهزاد با ما میاد خونه سه نفری رسیدیم خونه ،رفتیم داخل ساختمون ،من نشستم ،علی به نازنین گفت نازنین یه چای بزار پسرعمه عزیزم خسته شده ،تا نازنین رفت داخل آشپزخونه، هرچی پول داشتم ازم گرفت بعدش گفت بهزاد جان من میرم بیرون تو هم بمون تا خستگی ات در بره شب میام خواستی شب هم بمونی بمون ،من تعجب کرده بودم گفت چی میگه این چرا منو تنها میزاره ،یه لحظه با خودم گفتم یعنی داره نازنین را در مقابل مواد به من میده!!!گفتم علی یعنی تو، با حالت نعشگی گفتش برو خوش باش
همین وقت نازنین اومد داخل هال، گفت آقا بهزاد بازم پولش دادید
گفتم داره میره ،نازنین فهمید داستان چیه ،زیاد تعجب نکرد، گفت عل برو گمشو بیرون عوضی،علی هم گفت باشه خانم تو هم به آقا بهزاد برس ،عملا نازنین را فروختش به من
من ترسیده بودم از یه طرف هم با تنها بودن نازنین حال میکردم هم فکر میکردم این یه دام هستش
علی رفت ،نازنین اومد کنار من و گفت بهزاد جان میبینی منو به خاطر مواد به شما میفروشه
من هم گفتم نازنین تو که فروشی نیستی حیف تو ،یک سال و نیم پیشتر من و تو رابطه داشتیم تا الان که اینو دیدم تعجب کردم رفتم کنار نازنین ،اول آرومش کردم بهش گفتم نازنین جان چرا جدا نمیشی از این آدم،
گفت بهزاد جان چکار کنم کجا برم علی بچه دار که نمیشه سکس هم که نداره اگر نمیدونی تا یه ماه پیش قصد داشت در مقابل مواد منو بده مواد فروش ،من قهر کردم و رفتم خونه خواهرم ،دوباره برگشتم ،امروز هم که …
گفتم نازنین من اگر الان بخام که کنارم بخوابی میایی پیشم ،نازنین گفت بهزاد جان سکس با تو آرومم میکنه ولی منو به چشم یه کالا نبین هوامو داشته باش من بهت اعتماد دارم
گفتم نازنین جان من تو را میخام فقط این علی نخواسته باشه تو را جای دیگه به خاطر موادش بفروشه
نازنین گفت یه چیزی را راستش بهت میگم بهزاد جان من بهش گفتم من فقط با پسر عمه ات میتونم باشم ،آدم معتاد غیرت نداره من هم هنوز سکس با تو را فراموش نکردم خیلی خوب بود راستش بهزاد من به علی گفتم بهزاد پسرعمه ات آدم مطمئنی هست و برو از او پول بگیر من میدونستم به خاطر مواد منو به تو میده من هم تو را دوست دارم
حداقل لذت سکس باهات خوبه اون بی غیرتم بره دنبال اعتیادش
من شهوت وجودم را گرفته بود از اینکه میدیدم یه زن شوهردار خودش میخاد و شوهرش هم زنش را داره دو دستی تقدیم میکنه بیشتر شهوتی شدم کیرم سیخ شده بود نازنین مثل یه طعمه خوشمزه کنارم بود رفتم کنارش دستشو را گرفتم بردمش داخل اتاق خواب، روی تختخواب خودشون ،گفتم بزار تمام پولهای که علی گرفته را از نازنین پس بگیرم البته با کردن کص و کونش
لختش کردم بهش گفتم نازنین اول ساک بزن ،نازنین مثل کیر ندیده ها شروع کرد ساک زدن ، سر نازنین دستم بود موهاش را چنگ میزدم کیرم داغ شده بود
انداختمش روی تخت ،گفتم نازی جون تو الان مال منی ،علی فروخته تو را به من ،تا شب مال منی باید کص بدی ،کصت مال منه ،شروع کردم لیسیدن کصش ،صدای نازی دراومد، گفتش،بهزاد کیر میخام زود باش ،کیرم گذاشتم روی کص صورتیش آروم فشار دادم شروع کردم تلمبه زدن ، بعدش داگی شد رفتم روی نازنین و کیرم کردم داخل کصش ،آب کصش میریخت بیست دقیقه ای شد تا ابم اومد ریختم روی کمرش اون روز تا شب دودفعه کردمش ،غروب بود که علی آومد، وقتی منو دید گفت بهزاد حالت خوبه ،بازم بسازمنوتا بسازه تو را
پیش خودم گفتم دیگه نازنین را میتونم هر وقت خواستم بکنم ولی مشکل این بود که من پول به قدر کافی نداشتم که دائم این معتاد بی غیرت را ساپورت کنم
بعضی وقتها مجبور بودم دور از چشم علی ،با نازی خلوت کنم و کص نازی را بکنم
تا سری بعد که داستان طلاق علی و نازنین را بگم و ادامه سکس من با نازنین
ادامه…
نوشته: بهزاد