سرگذشت من و خواهرای دومادمون
سلام. من علیرضا هستم ۳۵ سال دارم. این قضیه که میگم واسه حدود ۷ سال پیش هستش. خواهر من ۲ تا خواهر شوهر داشت یکی از یکی هلو تر و سکسی تر… بزرگه سمیرا بود کوچیکه سمانه. از خودم بگم ۱۷۵ قدم و اون موقع حدود ۶۵ تا ۷۰ کیلو وزنم بود. یه دو سه روزی بود که کار نقاشی خونه پدر شوهر آبجیم رو شروع کرده بودم، داشتم رو نردبون بالای دیوار رو بتونه میزدم که یه دفعه دیدم سمیرا با یه سینی که توش چایی و میوه بود اومد تو و بعد از سلام و خسته نباشید یه گوشه ای وایساد شروع کرد منو نگاه کردن،بعد گذشت ۵ دقیقه بهم با یه عشوه ی خاصی گفت علیرضا بیا پایین چاییتو بخور سرد شد. بعدشم رفت. بعدش من خواستم بیام پایین یه دفعه کمی از بتونه ریخت قسمت داخلی رون پام رو شلوار اومدم با کاردک برش دارم دیدم شلوارم جلوش پاره بوده و من متوجه نشدم، کیرمم کاملا مشخصه مخصوصا از زاویه پایین. البته چون خودم متوجه نشده بودم و نگاه سکس به سمیرا نداشتم خواب بود، اما خوب مطمئنا سمیرا کامل کیرم رو دیده بود… حدود یه ساعتی گذشت دیدم مادر سمیرا اومد و ازم خواهش کرد که باهاش بریم خونه سمیرا تا فرشی رو که شسته بودن با هم پهنش کنیم. خلاصه رفتیم و با هر زحمتی بود تموم شد،اومدم تا برگردم واسه ادامه نقاشی سمیرا گفت علیرضا بشین واست دارم شربت میارم،بعد کلی تعارف و اصرار سمیرا و مامانش نشستم و چند دقیقه بعد باباش زنگ زد به مامانش که بره تا با همدیگه برن واسه خرید اونم رفت،حالا دیگه من بودم و سمیرا، دوسه دقیقه بعدش دیدم سمیرا اومد با یه سینی که میوه و شربت توش بود اما تا دیدمش خشکم زد، یه شلوارک خیلی کوتاه تقریبا تا روی رونش با یه تاپ حلقه ایه جلو باز که تقریبا نصف سینه های سیخ شدش معلوم بودن. من تا اومدم به خودم بجنبم دیدم نشسته کنارم و بهم گفت علیرضا ازت یه خواهش دارم اونم اینه که امروز رو همینجا بین خودمون چال کنیم. منم قبول کردم و بهم گفت میدونی از چ زمانی دنبال همچین شرایطی بودم که پرسیدم چ زمانی؟ گفت از شبی که اومدیم خواستگاری آبجیت واسه داداشم و تو رو اولین بار دیدمت،،، گفت تا امروز تو سکسام با شوهرم فقط کیر ندیده تو رو تجسم میکردم تو کوسم همش با تفکر کیر تو خود ارضایی میکردم، اما امروز دیگه کیرت رو دیدم کیر خوش فرم و راستت رو دیدم، تا اومدم بهش بگم کیرم خواب بود دیگه مهلت نداد و لباش رو گذاشت رو لبام و مثل ندید بدیدا شروع کرد ب خوردن. ازش پرسیدم کیر شوهرت چقدره سایزش گفت وقتی بلند میشه نهایتا ۱۷ سانت و کلفتیش هم به گردیه حالت دایره ایه انگشت اشاره و انگشت شصت هستش. من پیش خودم گفتم وااااای این تا حالا فقط انگشت میشده کیر نداشته که طرف، آخه کیر من خوابیدش اونقدره حتی بزرگتر. بهش گفتم سمیرا قبل از این که کیرم رو ببینی دوس دارم تو کوست احساسش کنی، قبول کرد و چشاش رو با چشم بند بستم، گفت علیرضا میخوام از کون بکنی منو گفتم سمیرا نمیشه بزار اول از کوس بکنمت بعدش اگر خواستی از کون هم میکنمت، گفتم تا وقتی خودم نگفتم دست به کیرم نزن قبول کرد . کیرم رو درآوردم و کردم تو دهنش، شروع کرد به خوردن کیرم یواش یواش که کیرم داشت بلند میشد دیدم اوق زدناش داره شروع میشه، سر کیرم به زحمت تو دهنش جا شده بود تقریبا تا نصف هم نمیتونست فرو کنه تو گلوش، بعد از اینکه کیرم حسابی بلند شد و سایزش رو گرفت ۲۹ سانت درازا و ضخامت قسمت پایینیه بطری نوشابه های تک نفره، بهش گفتم که پاهاتو جمع کن تو شکمت و آماده شو گفت بکن توووووش که دارم میمیرم علیرضا،کیییییر میخواااام. کیرررر تو رو میخوام علیرضا زود باش جرررررررم بده. سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ کوسش یه فشار دادم دیدم نمیره توووووش. گفتم سمیرا روان کننده نداری گفت ایییی بابا این دیوث مگه کیر داشت که روان کننده لازم بشه، یه کاریش بکن . تو این فاصله آب دهنم رو یکم جمع کردم ریختم رو کوسش و کمی هم مالیدم به کیرم سرش رو دوباره هول دادم رو سوراخش یه دفعه چنان جیغی کشید که پشمای نداشتم ریخت، عوضش دیگه سرش رفته بود توووووش. تو کوسش خیلی دااااغ بود و تنگ،انگار یه کوس پلمپ انگار ن انگار یکی دو سالی بود که کیر میدید، خلاصه با هر زحمتی که شده بود یکم دیگه کردم تو بعد همونجا نگه داشتم تا یکم به سایز کیرم عادت کنه بعدش دیگه یواش یواش شروع کردم غول ۲۹ سانتی رو تو کوسش عقب جلو کردن و تلمبه زدن،یه ۳۵ دقیقه ای دو سه مدل سیر کردمش و دیگه دیدم یواش یواش وقت اومدن آبمه، گفتم سمیرا آبمو کجات بریزم بهم گفت دوست دارم اولین داغیه آبت رو تو دهنم حس کنم اومدنی بیار هم میخوام این گرز دردناک و شهوتناک رو ببینم هم آبت رو تو دهنم حس کنم، گفتم پس حاضر باش. یکی دو تلمبه دیگه زدم دیدم داره میاد سریع کشیدم بیرون و گفتم بگیرش تو دهنت، چشم بند رو هم برداشتم از رو چشاش تا کییییرم رو دید یه لحظه خشکش زد و بعد شروع کرد به ساک زدن آبم اومد و خالی شد تو دهنش اما مگه جا میشد تو دهنش همینطور آب بود که میریخت بیرون خیلیش رو خووووورد اما کلی هم ریخت بیروووون… بعدش سمیرا گفت علیرضا این کیییییره واقعا چ حااااالی داد شیلنگ آب هم هست واسه خودش . چقددددر آب داشتی خیییییلی خووووب بود. بعدش بهم گفت علیرضا یه چیزی میخوام در مورد یه نفر بهت بگم…
دوستان اگر خوشتون اومد بگید تا ادامه ش رو هم که مربوط به اون حرف آخر میشه رو هم بنویسم. ممنونم
نوشته: علیرضا