سوءتفاهمی بجا
وقتی وکیلم پیشنهاد رابطه بهم داد که مطمئن شده بود حالا دیگه ی زن مطلقه هستم ولی به امید ی کیس بهتر پیشنهادش رو رد کردم ، ولی در مجموع بیش از یک سال بود که رابطه ای نداشتم ،
قصد ازدواج مجدد نداشتم یا حداقل فعلأ نداشتم ولی نیاز به یک رابطه خوب داشتم ،
دوماه سردرگم بودم و کنار داداش متین و مامانم زندگی میکردم و از گرفتن مهرم لذت میبردم ، ماه سوم به پیشنهاد مامان برای گرفتن پاسپورت اقدام کردم تا در سفر تفریحی متین همراهش باشم ،
به امید یک حال اساسی خیلی زود کارام رو انجام دادم و تقریباً چهار ماه بعد از طلاقم سوار هواپیما ترکیه شدم ،
متین بیست و شش سالش بود و سه سال ازم کوچیک تر بود و میتونستم اونجا قال بزارمش و تنها بشم ،
توی هتل اتاق گرفتیم و بعد از استراحت گشت و گذار کردیم و با ی بطری ودکا به هتل برگشتیم و شب رو خوش گذروندیم ،
از فردا منتظر بودم که متین بخواد تنها بره بیرون که منم دلی از عذاب در بیارم ولی انگار قصد جونمو کرده بود و حتی یک لحظه تنهام نمیزاشت ،
جفتمون شلوارک پوشیده بودیم و من تاپ نیم تنه پوشیده بودم و کل روز رو بیرون چرخ زدیم بلکه متین خسته بشه و بیخیال من بشه ولی بعد از اینکه شام رو بیرون خوردیم چرخی زدیم و با خستگی زیاد متین پیشنهاد رفتن به بار رو داد ،
اشارات پسرای خوشتیپ توی مسیر و توی بار زمام اختیار عقلم رو ازم گرفته بود و با خوردن چند پیک بیشتر از ظرفیتم قصد کنترل شهوتم رو داشتم ،
در عالم مستی نیم نگاهی به پسرک توی بار داشتم و با فهمیدن متین منو سوار تاکسی کرد و به هتل برد ، اونجا روی تختخواب افتادم و داشتم هذیون میگفتم ،
+متین دیدی پسره توی بار چقدر بهم زل زده بود ؟
_آره ، ولی تو هم داشت بهت خوش می گذشت ؟!
+نه ، فقط میخواستم ی کم سربه سرش بزارم ،
_ولی فک نکنم اون قصد شوخی داشت ،
+یعنی جدی ازم خوشش اومده بود ؟!
_اگه تنها بودی الان خدا میدونه کجا برده بودت ،
با خنده هایی بلند از شدت مستی گفتم پس کاشکی تنها بودم ،
نفهمیدم که من چیزی گفتم یا خودسر بود که متین روی کمرم نشسته بود و داشت ماساژم میداد ،
_جدی دوست داشتی باهاش باشی ؟!
+خودت چی فکر میکنی ؟
_من میگم جفتمون بهش احتیاج داریم ،
+به نظر منم موقعیت خوبیه که ازش لذت ببریم ،
متین صورتش رو نزدیک آورد و صورتم رو بوسید و از روی کمرم بلند شد و منو طاقباز کرد و با قربون صدقه رفتن لباش رو روی لبام گذاشت و تا خواستم خودمو پیدا کنم دستش روی سینم بود و داشت سینم رو چنگ میزد ،
میخواستم که رفع سوء تفاهم کنم ولی توی همین فکر بودم که عین فیلم از جلوی چشمم زمان رد شد و فقط طعم کیرش و ارضا شدنم و آب داغ کیرش رو یادم موند ،
فردا صبح بدون هیچ گونه لباسی توی بغل متین بیدار شدم و با نگاه به چشم های بسته متین لباسام رو جمع کردم و راهی حمام شدم ،
مات و مبهوت توی وان دراز کشیده بودم که صدای در حمام اومد که متین قصد باز کردنش رو داشت ، وقتی متوجه بسته بودنش شد صدا زد عزیزم چیزی نمیخوای از بیرون برات بگیرم ؟
فقط تونستم بگم نه ،
در فکر اتفاق دیشب بودم و اینکه متین انگار راضی بود که میخواست وارد حمام بشه و تلفظ کلمه عزیزم و اینکه چطوری از شر توله سگاش توی شکمم راحت بشم ، تصمیم گرفتن آماده رودررویی باهاش بشم و بهش بگم که منظورم رابطه با اون نبوده ،
قبل از اینکه برگرده از حمام بیرون اومدم و شلوار و تاپ روی شورت و سوتینم پوشیدم و قصدم این بود بزارم حرفش پیش بکشه و بعد صحبت کنم ،
متین با صورتی شاداب و خوشحال وارد اتاق شد و با سلام و صبح بخیر چندتا نایلون دستم داد و بوسه ای به گونه ام زد و گفت تا صبحانه رو آماده کنی منم دوش میگیرم و میام ،
توی نایلون ها قرص زد بارداری و بسته کاندوم پیدا کردم ،
یکی از قرص ها رو خوردم و صبحانه رو آماده کردم و مشغول خوردن شدم ،
متین زحمت لباس پوشیدن به خودش نداد و با حوله ای به دور کمرش سر میز حاضر شد ،
سر از پا نمیشناخت و وسط صبحانه حرفش رو پیش کشید ،
_ خیلی خوشحالم که تونستیم با هم رابطه داشته باشیم ، همیشه فکر میکردم اگه بهت بگم قبول نمیکنی ، دیشب با اینکه مست بودم ولی با پیشنهادت مستی از سرم پرید ، میخوام چیزی بگم که بدونی چقدر عاشقتم:با اینکه قرص پیشگیری برات آوردم ولی حاضرم برای به دنیا اومدن بچمون از همینجا بریم سمت اروپا و پناهنده بشیم ،
از تعجبی که از حرفاش کرده بودم نمیتونستم لقمه توی دهنم رو قورت بدم ، چقدر بچگانه فکر میکرد ،
قبل از اینکه رویا پردازی بیشتری بکنه لقمهام رو قورت دادم و گفتم متین ؟
_بله ،
+میدونی که این پیشنهادم فقط مال تا وقتیه که اینجا هستیم و برگشتیم ایران خبری نیست ،
اینبار رو بین خواسته خودم و خواسته متین نتونستم خودخواه باشم و اشتیاقش رو نادیده بگیریم ،
بعد از کلی بحث و ناراحتی بر سر تصمیمی که گرفته بودم این من بودم که دست متین رو گرفتم و گفتم حالا بیا بریم تا از فرصتی که داریم استفاده کنیم ،
برای اینکه هر چه بیشتر به متین خوش بگذره قصد داشتم این دو روز رو براش سنگ تمام بزارم ،
کنار تختخواب حوله رو از کمرش جدا کردم و هلش دادم تا روی تختخواب دراز بکشه و با عشوه شروع کردم به کندن لباسام و رفتم و روی شکمش نشستم و موهام رو کنار زدم و لبام رو روی لباش گذاشتم و با شرمی که پنهان شده بود از لباش سیر دل خوردم و گذاشتم متین هم از دست کشیدن به بدنم سیر بشه و لبخند رضایت روی لباش بشینه و خواه ناخواه به سمت کیرش رفتم تا دینمو ادا کنم ،
کیرش اندازه یک وجب من بود و شاید کیرش ی خورده از شوهر قبلیم کوچیک تر بود ولی رنگ و لعابش و سیخ بودنش باعث شد با اشتیاق بیشتری مشغول خوردنش بشم ،
اول کیرش رو دستم گرفتم و تخماش رو یکی یکی توی دهنم میکردم و بعد کاملاً توی دهنم جاشون دادم ، دوست داشتم توی چشماش نگاه کنم ولی نمیتونستم ،
با رها کردن تخماش توی دهنم قسمت زیر کیرش رو زبون کشیدم و در آخر توی دهنم گذاشتمش ، هر چه توی چنته داشتم براش رو کردم و حسابی کیرش رو آماده کردم و کنارش دراز کشیدم ،
نگرانی متین تبدیل به اشتیاق و شهوت شده بود ، لمسم کرد و لبای خیسم رو به خوبی خورد ، فکر اینکه واقعاً دارم چکار میکنم از ذهنم پاک نمیشد و در آن واحد هم داشتم باهاش در خوردن لباش همراهی میکردم ،
دستش رو روی سینم گذاشت و لبای شیرینش رو هم از لبام جدا کرد و سراغ خوردن سینه هام رفت ، اینقدر در خوردن سینه هام حریص بود که دستام رو به سرش رسوندم و رو به پایین هل میدادم تا سراغ کسم بره و لذتم رو بیشتر کنه ،
متین اصلأ عجله نداشت و دو دقیقه طول کشید تا زبون کشیدنش روی ناف و شکمم تموم شد ، چشمام مدام باز و بسته میشد و نمیتونستم این لذت رو نادیده بگیرم ، بلاخره متین سراغ کسم رفت در اولین حرکت دماغش رو نزدیک چوچولم گذاشت و طوری که انگار داره غذای لذیذی بو میکشه بو کشید و سراغ خوردن چوچولم رفت و منو مجذوب خوردنش کرد ، اگه لذت کیر رو توی کسم نچشیده بودم فکر میکردم این بهترین حس دنیاست ،
قبل از اینکه سراغ خوردن کسم بره و صبرم لبریز بشه و ارضا بشم دستم رو دراز کردم و سرش رو هل دادم تا از خوردن دست بکشه و اجازه تنفس بهم بده ،
متین با اون صورت خوشحالش خودشو بالا کشید و روی بدنم افتاد و باهام چشم تو چشم شد،
_خوشگلم کاندوم بزنم یا بریزم داخل ؟
اگه حالت عادی بودم میگفتم کاندوم بزنه ولی تو چشماش خیره شدم و با جسارت تمام گفتم دوست دارم مزشو بچشم ،
ی باشه گفت و منو به پهلو انداخت و بهم گفت که پاهام رو به شکمم فشار بدم،
از پوزیشنی که انتخاب کرده بود تعجب کردم ،
پشتم دراز کشید و کیرشو روی کسم گذاشت ، با اینکه این پوزیشن رو دوست نداشتم ولی فقط میخواستم ارضا بشم ،
ورود کیرش رو توی کسم احساس کردم و داشتم توی دلم بهش دمت گرم میگفتم ،
طولی نکشید که با چندتا تلمبه ریز کیرش رو تا ته توی کسم کرد و دستش رو دراز کرد و پای بالاییم رو بلند کرد و در زاویه نود درجه رو به یالا قرارش داد ، خود بخود سرم رو به جلو خم شد و چشمم به انتهای کیرش افتاد که توی کسم عقب جلو میشد ، اولین باری بود این صحنه رو میدیدم ،
متوجه سرعت تلمبه زدنش شدم و صدای ناله های مقطع ام بالا گرفت و داشتم واقعاً از این پوزیشن لذت میبردم ، سرم رو بالا گرفته بودم و مچاله شده بودم تا هرچه بیشتر تلمبه زدنش رو تماشا کنم و داشتم به ارضا شدن فکر میکردم ولی انگار سرعت تلمبه هایی که توی کسم زده میشد نمیزاشت ارضا بشم و به حالت جیغ میخواستم چیزی بگم که سرعتش رو کم کنه ، همین که جیغ زدنم شروع شد متین از نفس افتاد و بدنم فرصت رو غنیمت شمرد و با علایمی که تا حالا از خودم ندیده بودم ارضا شدم و انگار که دو ماراتون شرکت کردم از نفس افتادم ،
متین که متوجه ارضا شدنم شده بود تلمبه زدنش رو عین یک موزیک رمانتیک آروم و ریتم دار کرده بود ،
با هشدار متین به خودم اومدم ،
_خانمم نزدیکم ،
از شنیدن این خبر خوشحال بودم و ازش خواستم بایسته تا براش ساک بزنم ،
متین قوای جنسی خوبی داشت ولی خواهرش در ساک زدن هنرمند بود ،
جلوش زانو زدم و کیرشو دهنم کردم و چشمام رو به چشماش خیره کردم و دستام رو به لمبرای کونش گرفتم و هر بار کیرش رو چند ثانیه توی دهنم قایم میکردم ،
سینم رو زیر کیرش گرفته بودم و همه ترشحات اضافه دهنم به روی سینم میریخت ،
چشمای متین خمار شده بود و نوید ارضا شدنش رو داد ،
با فاصله کم کیرشو جلوی دهن بازم گرفتم و شروع به جق زدن برای متین کردم، حجم آب کیرش غافلگیرم کرد و با هر پمپاژ آبش گوشه ای از صورتم رو خیس میکرد ، کیرشو توی دهنم کردم و گذاشتم تا کاملاً آبش از لبام به روی سینههام سرازیر بشه ،
متین شورتمو آورد و صورتمو و بعد سینه هام رو تمیز کرد و دستمو گرفت و به حمام برد ،
بعد از شستنم توی وان رفت و بغلش رو باز کرد تا جای منو بین پاهاش فراهم کنه ، توی بغلش رفتم و پشت به متین سرم رو روی سینش گذاشتم و مورد نوازش دستای متین قرار گرفتم ،
برای خوردن ناهار از اتاق خارج شدیم و توی آسانسور متین دستش رو روی باسنم کشید ، با خوشحالی و رضایت از رابطمون برای خوردن لباش سرم رو به بالا کشوندم و لباش رو خوردم و دلتنگ تختخواب شدم…
نوشته: خواهر