سوراخ کون خوشمزه خواهرزن

من ۴۳ سالمه و خواهر زنم ۴۴ سالشه و اسمش مریمه
چند وقته تازه فهمیدم چقد خوردنیه
داستان از اینجا شروع شد که مادر زنم میخواست یه خونه توی روستا بسازه و من هم به عنوان داماد دارم کارهاشو پیگیری میکنم
این وسط خیلی وقتها با هم تنها میریم و برمیگردیم که کارها رو انجام بدیم
الان که ساختمان تمام شده دیگه آخرای کاره و داره وسیله میبره و میاره
یه بار زنم زنگ زد گفت مریم میخواد وسیله ببره و ماشین نداره
به من گفت تو میبریش که منم قلبم شروع کرد به تالاپ و تلوپ و گفتم آره
خلاصه وقتی رسیدیم و کارهاش رو انجام داد حدود ساعت ۱ ظهر شد و هی داشت میگفت چقد خسته ام و خیلی بدنم درد میکنه
دیگه ساعت ۱ که اومد نشست و هی ناله میکرد، منم گفتم میخواین یه خورده ماساژتون بدم؟
اونم گفت نه ممنون چیزی نیست
منم گفتم تعارف نکنید من خیلی خوب بلدم
اونم هی میگفت نه بابا آخه زحمتتون میشه
منم گفتم نه بابا چه زحمتی یه خورده کمرتون رو میمالم
اونم با خجالت گفت نه ممنون فقط یه خورده مچ پاهامو ماساژ بدید کافیه

خلاصه از مچ پاهاش شروع کردم و تا ساق و زانوهاش و کف پاهاشو حسابی واسش مالیدم
هر وقت میخواستم از زانو بالاتر برم پاهاشو جمع میکرد میگفت ببخشید لطفا همون جا …
یه نیم ساعتی که واسش مالیدم و هی چشماشو نگاه میکردم دیدم روسریشو انداخت رو صورتش
منم گفتم مریم خانوم اگه برگردید هم من راحت تر ماساژتون میدم و هم شما راحت ترید

خلاصه وقتی که برگشت دیگه راحت تر دستامو میبردم روی رونش و با دستاش دستامو میگرفت یعنی نکن …و دستامو کنار میزد

بهش گفتم مریم خانوم اگه کمرتون رو بمالم خستگیتون میره

دیدم هیچی نگفت و منم دستامو بردم روی کمرش از روی لباس
بعد در سکوت کامل آهسته و یواش یواش پیرهنشو دادم بالا و مستقیم دستام روی کمرش بود که دیدم آهسته آهسته داره باسنشو میاره بالاو پایین
قلبم داشت تند تند تالاپ تلوپ میکرد و یه خورده از پشت دستمو بردم زیر شلوارش که دیدم سریع شلواشو کشید بالا

منم که میخواستم تو کف بمونه دیگه دستمو نبردم زیر شلوارش و اونم که دید خبری نیست دوباره باسنشو داد بالا و این بار با دو تا دستام آهسته از دو طرف شلوارشو تا وسط باسنش دادم پایین و کمر و روی نصف باسنشو میمالیدم

خلاصه شورتش هم با ناز و ادا تا نصفه پایین کشیدم و یه نگا به ساعت انداختم دیدم ۳ شده !!!

همونطور که به پشت خوابیده بود، نشستم وسط پاهاش و پاهاشو باز کردم که مقاومت میکرد ولی بالاخره نشستم وسط پاهاش و کامل شلوار و شورتشو تا روی رونش پایین کشیدم و هیچی نمیگفتیم

باسنشو باز کردم و تا زبونم میرسید میچرخوندم تو سوراخ کونش
کونشو کامل قمبل کرده بود به حالت خوابیده به پشت و پاهاشو باز کرده بود و منم تا ته زبونمو فرو کرده بودم تو سوراخ کونش

وای هر چی از خوشمزگیش بگم کم گفتم
بیست دقیقه انگشتم تو کصش بود و سوراخ کونشو میخوردم
چند بار آبش اومد
آخرش هم کیرمو فرو کردم تو کصش و کردمش در همون وضعیت و آبمو ریختم رو کمرش
دستاشو گرفته بود روی صورتش و هیچی نمیگفتیم
با دستمال آب کیرمو پاک کردم و شلوارشو کشیدم بالا و یه خورده از پشت گردنشو لیس مالی کردم
داشت دیر میشد
منم گفتم مریم خانوم اگه کارتون تموم شده برگردیم
اونم هیچی نگفت
بلند شد و کاراشو کرد و رفتیم تو ماشین، اصلا انگار نه انگار
یکم خجالت میکشید
منم سره یه حرفی رو باز کردم راجع به خونه و اینا …
یواش یواش یخش وا رفت و اونم حرف زد
وقتی رسیدیم جلو خونشون نگاه تو نگاه شدیم و کلی لذت بردم و گفت بفرمایین…
منم گفتم ممنون حالا فرصت زیاده

دوباره سکوت کرد و تو چشام نگاه کرد

دلم براش تنگ شد و دوست داشتم همون لحظه دوباره بکنمش ولی حیف که ساعت ۵ شده بود

حالا حدود دو هفته هستش که هیچ خبری ازش ندارم و دلم خیلی براش تنگ شده…

نوشته: تست

دکمه بازگشت به بالا