سپیده داف همسایه

سلام به همه دوستان و بینندگان سایت انجمن کیر تو کس من امیر علی ۳۷ ساله هستم. چند ساله پیش متوجه یکی از همسایه های جدید شدم که واحدشون دقیقا بالای واحد ما بود و چون خیلی به نظرم داف اومد منتظر یه فرصت بودم تا مخش رو بزنم …چند وقت که زیر نظر گرفتمش دیدم که تنهاست و با کسی هم رابطه نداره… یک روز توی پارکینگ وقتی داشتم ماشینم رو پارک میکردم دیدم که داره از ماشینش پیاده میشه منم زود خودم رو بهش رسوندم و بعد از یه سری سوالات برای سر حرف باز کردن(که اونم خیلی با نوک دماغ جواب میداد و سعی میکرد راه نده) دلم رو به دریا زدم و گفتم حقیقتش خیلی دوست دارم باهم بیشتر اشنا بشیم گفت مرسی ولی من دوست ندارم گفتم پس حداقل شمارمو داشته باش شاید نظرت عوض شد ولی بازم شمارمو نگرفت منم که کلا ضایع شده بودم برگشتم توی پارکینگ و شماره رو گذاشتم زیر برف پاک کن ماشینش…چند وقتی گذشت و یکی دوبار دیگه دیدمش ولی با بی محلی خودش رو به ندیدن میزد و میرفت…

بد جوری روش حساس بودم و خودشم اینو فهمیده بود. یک شب دیدم یه نفر توی تلگرام بهم پی ام داده و نوشته بود سلام. با اینکه عکسی از خودش نزاشته بود منم جواب سلام رو دادمو پرسیدم شما ؟ گفت ببین من اگر به درخواست اشنایی تو پاسخ منفی دادم چون درگیر یک رابطه چند ساله بودم و دوست نداشتم نفر سومی رو وارد ذهن خودم کنم امیدوارم که ازم ناراحت نشده باشی…همون لحظه دوزاریم افتاد که طرفم کیه و یخ کردم… ضربان قلبم خیلی بالا رفته بود و استرس همه وجودم رو گرفته بود… منم جواب دادم اگه واقعا اینطوری بوده کارت خیلی قشنگ بوده… در ادامه چت گفت که اسمش سپیده اس و بعد از ۴ سال تازه از نامزدش جدا شده… خلاصه چندین شب با هم چت میکردیم و هر دفعه که توی پارکینگ یا اسانسور میدیدمش به بهانه های مختلف بیش از ده دقیقه با هم صحبت میردیم تا اینکه یک شب توی چت پرسیدم در چه حالی گفت دارم فیلم میبینم منم با پررو بازی ازش خواستم که برم خونشون باهم فیلم ببینیم اونم ناچار قبول کرد فقط گفت نیم ساعت دیگه بیا تا یذره به خونه برسم خونم خیلی اشفته اس… منم تیز رفتم سر کوچه یه جعبه شکلات خریدم و رفتم خونه سپیده…در رو که باز کرد دیدم با یه تیشرت و شلوار اتریچ نایک جلوم ظاهر شد… هیکل خیلی خوبی داشت و معلوم بود خیلی اهل باشگاه رفتن بود سینه و باسن برجسته با شکم تخت با قدی حدودا ۱۷۰ و موهای بلوند زیتونی… نشستم و بعد از یذره صحبت و خوردن چایی خواست که بره چایی دوم رو بریزه… پیش خودم فرصت رو غنیمت شمردم چون میدونستم همچین موقعیتی دیگه نصیبم نمیشه دیگه… پشت سرش رفتم توی اشپزخونه و در یک آن از پشت بهش چسبیدم و با دست سینه هاش رو گرفتم و در همون حالت شروع کردم به خوردن پشت گوش و گردنش… شوکه شده بود و میگفت چی کار میکنی دیوونه ول کن منو بسه و خیلی تقلا میکرد که خودشو از دستم نجات بده ولی من مصرانه به کارم ادامه دادم تا اینکه دیدم رام شدو دیگه مقاومت نمیکنه… برش گردوندم از جلو شروع کردم به لب گرفتن اولش با بی میلی لب داد ولی بعد از چند ثانیه کاملا متقابل همدیگه رو میبوسیدیم…در حال لب گرفتن بردمش نشوندمش روی مبل تا خواستم پیرهنشو درارم بهم گفت خواهش میکنم بس کن زشته برای دفعه اول دوس ندارم اینقدر رابطه امون زیاد شه… ولی من بی توجه ادامه میدادم و اونم با ادا تنگ دراوردن و خواهش کردن به اهداف من تن میداد… پیرهنشو دراوردم و حدود ده دقیقه لب و سینه هاش رو خوردم خودشم به نفس افتاده بودم اومدم که شلوارش رو درارم بازم همون خواهش ها و ادا تنگی ها و بسه تا همینجا کافیه رو شروع کرد ولی نهایتا شلوارش و شورتش رو با هم دراوردم و با زور پاهاش رو باز کردم و خیلی حرفه ای شروع به خوردن کوسش کردم…خیلی داشت حال میکرد و بالغ بر ۱۵ دقیقه فقط کوسش رو خوردم و گاها برمیگشتم ازش لب میگرفتم…فکر کنم در این مدت دو بار ارضا شد منم شلوارم رو در اوردم و کیرم رو که دیگه نوکش خیس شده بود رو اروم داخل کسش گذاشتم معلوم بود که مدت زیادیه که سکس نکرده و کسش تنگی خاصی داشت…بعد از چند تا تلمبه زدن وقتی دیدم کصش کاملا جا باز کرده برش گردوندم و مدل داگی شروع به تلمبه زدن کردم بعد از حدود ۵ دقیقه که ابم داشت میومد کیرم رو دراوردم و اول خط باسن بیخ کمرش ابم رو خالی کردم…امیدوارم از اینه خاطره که مربوط به دو سال پیش بود لذت برده باشید… بعد از اون شب ما چندین بار دیگه باهم سکس داشتیم تا اینکه یک شب ازم خواست که دیگه با هم نباشیم.

نوشته: امیرعلی

دکمه بازگشت به بالا