سکس با دوست شوهرم (۱)

سلام
من میترا ۲۶ سالمه شوهرم بهرام ۳۳ سالشه شغلشم وکالته
۴ سال ازدواج کردیم و زندگی خیلی خوبی داریم فقط متاسفانه بهرام ۲ سال پیش به من خیانت کرد و همین باعث شد منم بهش خیانت کنم با اینکه خیلی دوستش دارم زندگی خیلی خوبی داریم
ولی همش با خودم میگفتم من چیکار کردم که بهم خیانت کرد چی کم گذاشتم
با اینکه از هر نظر بهش میرسیدم
چه احساسی چه جنسی
هر کاری که تو پورن دیده بودم واسش میکردم و مطمعنم خیلی لذت میبره از من
خیلی با خودم کلنجار رفتم ولی بالاخره تصميم خودمو گرفتم ولی نمیدونستم با کی یا چطوری اینکارو بکنم
تو اینستا و جاهای دیگه میگشتم و از کسی خوشم میومد دوس داشتم پیام بدم بهش ولی نمیدونستم آدم مطمعنی هست یا نه بیخیال میشدم
تا اینکه ی روز شوهرم زنگ زد گفت سیاووش یکی از دوستای صمیمی شوهرم بودو به ترکیه مهاجرت کرده بود داره میاد ایران شب میره دنبالش اگه قبول کنه میاییم خونه گفتم باشه خبر بده غروب پیام داد که دارن میان و منم پاشدم شروع کروم آشپزی کردن و تدارک دیدن
بعد ۱ ساعت رسیدن در باز شد و شوهرم و سیاوش وارد شدن مرد خوشتیپی بود قد بلند و هیکل خوبی داشت
سلام و احوالپرسی و معرفی کردنمون که تموم شد
بهرام به سیاوش گفت بره دوش بگیره تا شام آماده میشه اونم گفت آره واقعا نیاز دارم یکم خسته ام
وقتی رفت
به بهرام گفتم چی شده اومده ایران گفت مثل اینکه خانواده اش تو ی تصادف پارسال فوت شدن اومده واسه تعیین و تکلیف ارث اینجور کارا و چون من وکیل ام بهم زنگ زد و منم گفتم بیاد پیشمون شام آماده شد بهرام رفت سیاوش رو صدا زد اونم اومده بود بیرون
من بابت خانواده اش بهش تسلیت گفتم
یکم اولش جو سنگین بود
بهرام سر میز شام به سیاووش گفت خب تعریف کن این مدت چیکار میکردی و اوضاع چطوره
اونم از کارش که تو ی شرکت هواپیمایی کار می‌کنه و ازدواج کرده و بچه نداره و از خوبی های ترکیه صحبت کرد و کلی از من که شام خوشمزه براش تدارک دیده بودم تعریف کرد فرداش بهرام و سیاووش صبح رفتن دنبال کاراشون منم یکم به کارام رسیدم و بعدش یکم تو اینستا چرخیدم و دیدم ی پیام درخواست دوستی دادم که سیاوش هستش
جا خوردم کی چطوری منو پیدا کرده تا فالو کنه
راستش خوشم نیومد از کارش ولی دوس داشتم عکساشو ببینم اکسپت کردم و منم درخواست دادم دیگه گوشی رو گذاشتم کنار آماده شدم رفتم باشگاه من پپیلاتش و تی آر ایکس کار میکنم
حسابی تمرین کردم و برگشتم خونه
دیدم اونا هم برگشتن خونه بهرام رفته بود لباس عوض کنه سیاوش تنها بود
ازم پرسید باشگاه میری گفتم اره
گفت خوش به حال بهرام که همچین زنی داره
یکم ازم تعریف کرد
تشکر کردم و رفتم دوش بگیرم
نمیدونم چرا حس کردم یجوری بهم نگاه کرد ولی زیاد بهش توجه نکردم وقتی اومدم بیرون لباس پوشیدم اومدم بیرون تو آشپزخونه
بهرام داشت بهش توضیح می‌داد که چیکار باید بکنه تا کارهاش زودتر اوکی بشن
منم ی چایی ریختم رفتم پیششون
سیاوش موقع چایی برداشتن ی نگاه سریع به سینه هام انداخت و تشکر کرد
شک ام بهش بیشتر شد
یعنی چی من زن دوستشم
چرا اینهمه هیز هستش…
یکمی اعصابم خورد شد،نشستم رو مبل و گوشیمو گرفتم دستمم و خواستم حواسمو پرت کنم
اینستا رو باز کردم
دیدم اون جواب درخواستم رو داده
اولش خواستم انفالوش کنم ولی نمیدونم چرا ی حسی گفت نه برو ببینش
رفتم تو پیجش کلی عکس داشت از خودش
هیکلش واقعا خوب بود عکسایی کنار آب با شلوارک داشت که بدنش رو کامل نشون میداد
جالب بود ی نگاه بهش کردم و ی نگاه به عکسش
معلوم بود ورزش میکنه
خوشتیپم بود واقعا
قیافه مردونه ای داشت بازوهای بزرگ
کلا جوری بود که من دوست داشتم
یهو ی چیزی به دهنم رسید
من که خیلی وقت بود دوست داشتم به بهرام خیانت کنم و جواب کارشو بدم
چرا با سیاوش نه واسه همین کلا نگاهم به سیاوش تغیر کرد،سعی می‌کردم براش لوندی کنم اما جوری که بهرام متوجه نشه
یکی دو روز خونه ما بود صبح با بهرام میرفتن و بعدازظهر برمی‌گشتن
سومین روز که غروب اش میخواست برگرده صبح بهرام گفت من میرم دنبال ی سری کارام زود برمیگردم
سیاوش خونه اس گفتم نمیاد باهات گفت نه نیازی نیست منم زود برمیگردم رفتم تو آشپزخونه تا صبحانه درست کنم
حس کردم یکی داره نگام میکنه
برگشتم دیدم سیاوش جلوی اتاق رو به منه
گفتم ببخشید سر صدا کردم بیدار شدی
گفت نه خودم پاشدم
گفتم صبحانه میخوری گفت آره و اومد تو آشپزخونه
منم میز و چیدم و نگاه های سنگین سیاوش رو خودم حس میکردم
گفت چرا زیاد باهام راحت نیستی
گفتم خب تازه باهاتون آشنا شدم،سعی میکنم راحت باشم
نشتم روبروش گفتم چجوری با بهرام دوست شدین
تعریف کرد که تو دبیرستان با هم بودن و بعدش دانشگاه…دیگه دوستیش ادامه داشته تا اینکه مهاجرت کرده آر ایرا بعدشم در حد پیام و تبریک اینجور چیزا با هم ارتباط داشتن
بعدش گفت به بهرام حسودیم میشه خوش به حالش زن خیلی خوب و خانومی داره
تشکر کردم گفت جدی میگم خیلی خوبی خوش هیکلی
گفتم داشتی منو دید میزدی گفت نه نه این چه حرفیه
گفتم منم عکساتو دیدم توام هیکلت خوبه جذابی گفت جدی دیدی
بعد ازم پرسید از زندگیت راضی هستی
گفتم اره خیلی بهرام مرد خیلی خوبیه
دوسش دارم گفت حتما باید بیایین ترکیه پیش من تا محبتتون رو جبران کنم
گفتم اره دوست دارم بیاییم
بلند شدم به بهونه چایی یکم جلوش با عشوه راه رفتم تا عکس العمل شو ببینم
برگشتم دیدم داره نگام میکنه سریع روشو برگردوند
گفم چیزی لازم داری گفت نه همه چی خوب بود و تشکر کرد
بلند شد بره بیرون همون لحظه من داشتم میرفتم پشت میز باید از کنارم رد میشد
خودمو نزدیک میز کردم اونم از پشتم باید رد میشد یه لحطه حس کردم خودشو چسبید بهم
بعد رد شد
یجوری شدم و قلبم تند تند زد
رفت تو نشیمن و نشست رو مبل پای تی وی
منم میز جمع کردم و بهش گفتم چیزی میخواد گفت نه
چند دقیقه گذشت داشتم ظرف هارو میشتم
یهو از پشت چسبید بهم دستشو دور شکمم حلقه کرد
برگشتم و هل اش دادم دادم عقب گفتم چیکار میکنی من زن دوستتم
گفت از لحظه ای که دیدمت ازت خوشم اومده
دوست دارم باهات باشم
من امشب میرم و دیگه همدیگه رو نمی‌بینیم
هر کاری کنیم همین جا میمونه
میدونم توام از من خوشت میاد راست می‌گفت ازش خوشم اومده بود ولی اینجوری یهویی
نمیدونستم چیکار کنم ساکت بودم و جوابی ندادم بهش
دوباره اومد سمتم بغلم کرد و منم مقاومتی نکردم
گردن ام رو بوسید یکم حس داغ شدن داشتم
تنم گرم شده بود نمیدونم از شهوت بود یا استرس
آروم دستاشو دور کمرم می‌کشید و گردنمون می‌بوسید صورتشو آورد بالا لباش رو گذاشت رو لبام دیگه شروع کردیم با ولع لبای همو خوردن
یهو گوشیم زنگ خورد
داشتم سکته میکردم
سریع از هم جدا شدیم رفتم سمت گوشیم
بهرام بود احوالپرسی کرد و گفت سیاوش کجاست گفتم فکر کنم خوابه
گفت تا ۲ ساعت دیگه کارش تموم میشه و میاد خونه خداحافظی کردم و برگشتم رو به سیاوش که مات و مبهوت من رو نگاه می‌کرد
گفتم ۲ ساعت وقت داریم
اینو که گفتم چشماش برقی زد و لبخند رو لباش اوند رفتیم تو اتاق خواب دوست داشتم رو تخت خودمون بدم بهش چون که بهرام با اون زن رو همین تخت بهم خیانت کرده بود
جلوی تخت بغلم کرد و لبامون قفل شد تو هم خیلی شهوتی شده بودم
آروم لباسم رو داشت در میاورد همونجوری که از هم لب می‌گرفتیم
منم دستمو بردم پایین و از رو شلوار کیرشو شروع کردم مالیدن
پیرهنم رو در آورده بود چرخیدم که سوتین ام رو باز کنه
باز کرد و از پشت دوباره بغلم کرد دستاشو رسوند به سینه هام دستای بزرگی داشت خیلی خوب بلد بود چطوری شهوتی تر کنه منو
تن عضله ای ایش چسبیده بود بهم مثل ی کبوتر تو بغل عقاب بودم
همینجوری که میمالیدشون کیرشو چسبونده بود به کونم
منم خودمو هی میمالیدم بهش
بعدش برگردوند و دستشو کرد تو موهامو لبشو گذاشت رو لبم شروع کرد به خوردن
منم همراهیش میکردم
بعدش سرمو به سمت پایین فشار داد فهمیدم منظورش اینه کیرشو بخورم
نشتم رو زمین شلوارشو باز کردم و شورتشو کشیدم پایین کیرش افتاد بیرون خوب بود اندازه واسه بهرام بود
سرشو لیس زدم کردم دهنم با ی دستم کیرشو گرفتم و با اون یکی تخماشو مالیدم
آروم آروم میخوردم و اونم آه می‌کشید
بعدش بیشتر کردم دهنم و دستامو بردم پشتشو باسن اش رو گرفتم شروع کردم خوردن کیرش
داشت حسابی لذت می‌برد
سعی می‌کردم تا ته بخورم ولی عق میزدم
خیلی خوشش اومده بود
دستامو آوردم جلوش رو سینه های عضله ایش میکشیدم از بدنش لذت میبردم
دستشو گذاشت پشت سرمو تو دهنم کیرشو عقب جلو میکرد
به زور تا ته کرد کم موند بالا بیارم
کشید بیرون لبامو بوسید دوباره کرد تو باز فشار داد
تا ته کرد تو نگه داشت،سرمو کشیدم عقب
کیرش حسابی خیس شده بود
هل ام داد رو تخت اومد لای پام شروع کرد خوردن کس ام که حسابی خیس بود
منم فقط آه میکشیدم
کشیدم سمت خودم و گفتم بکن تو
اومد بالا لبش رو گذاشت رو لبام و کیرشو کرد تو واییی خیییییلی خوب بود شروع کرد عقب جلو کردن یکم که کرد کشید بیرون دوباره یکم کس ام رو خورد همزمان سینه هامو میمالید خیلی دوست داشتم اینجوری
لذت زیادی می‌بردم رو اوج بودم صدای ناله ام تو اتاق پیچیده بود
بلند شد کیرشو آورد سمتم منم بلند شدم و شروع کردم به خوردنش
باز سرمو گرفت و تا ته میکرد تو دهنم اینبار راحت تر بودم
حسابی لیز شده بود
یکم بعد کشید بیرون گفت برگرد برگشتم و هلم داد رو تخت جلوش چهار دست و پاشدم شروع کرد لیس زدن کسم خیلی شهوتی شده بودم
گفتم بکن تو جرم بده
سرشو کشید عقب و وایساد کیرشو کرد تو کس ام شروع کرد عقب جلو کردن
صدای برخورد بدنش بهم تو اتاق پیچیده بود و خیلی شهوتی ترم میکرد
با دست میزد رو باسنم
دوس داشتم اینجوری
حسابی کرد و با اسپنک باسن ام رو سرخ کرده بود
تند تند داشت کیرشو تو کس خیس من عقب جلو میکرد که من ارضا شدمو تنم لرزید تو همون حالت دراز کشیدم اونم باهام دراز کشید و به کردن کس ام ادامه داد خیلییییییییییی لذت می‌بردم تند تند میکرد حس کردم کلی آب ازم اومده
یهو گفت دارم میشم کجا بریزم گفتم بریز رو کمرم
کشید بیرون و ی آه بلند کشید گرمای ابشو رو کمرم حس کردم
چند تا آه کشید و بعدش ولو شد کنارم
لبامو بوسید و تشکر کرد
منم ازش تشکر کردم خواست دستمال بیاره گفتم
رو میز هست
آورد و منو تمیز کرد
گفت میره دوش بگیره منم بلند شدم تخت مرتب کردمو یکم به خودم رسیدم تا بهرام میاد شک نکنه
سیاوش اومد بیرون گفت اصلا فکر نمی‌کرده که بتونه باهام سکس کنه
منم شروع کردم جریان خیانت بهرام رو تعریف کردن و اینکه اون باعث شد اینکارو بکنم
گفت یعنی اگه بهرام خیانت نمی‌کرد تو بهم نمیدادی
گفتم نه اصلا
گفت پس خوش به حال من که بهرام خیانت کرد
یکم بعد بهرام اومد نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم حس بدی داشتم
استرس داشتم ی وقت نفهمه
سعی می‌کردم نزدیکش نشم
به سیاوش گفت همه کاراش اوکی شده مشکلی نداره
غروب وقت رفتن سیاوش بود
خدافظی کرد و با بهرام رفتن
این اتفاق تاثیری تو رابطه من و بهرام نداشت
هنوز هم دوسش داشتم ولی خب باز دوست داشتم با کس دیگه هم باشم
خوشم اومده بود
چند روز گذشت ی روز پیام تو اینستا اومد دیدم از طرف سیاوش هستش
نوشته بود سکس با تو فوقالعاده بود با اون هیکل زیبا و کس تنگت
منم گفتم سکس با توام عالی بود با اون هیکل سکس و عضله ایت
گفت حیف که نیست تا دوباره با هم باشیم
گفتم منم دوس داشتن بیشتر با هم باشیم
چند وقت ی بار با هم تو واتس اپ و تلگرام گپ میزدیم و برام گیف و فیلم سکسی میفرستاد
ی بار ی فیلم فرستاد که دو تا مرد و ی زن بودن
خیلی سکسی و شهوت انگیز بود
خیلی خوشم اومد
خب من پورن زیاد میدیم و کلا از سکس با چند نفر تو فانتزیم خوشم میومد و خودمو میزاشتم جای زنه تو رویاهام
بهش گفتم اینو خیلی دوست داشتم
گفت دوست داری امتحان کنی
گفت آره واسه ی بار بدم نمیاد احساس میکنم خیلی لذت‌بخشه
گفت اگه بتونی بیایی اینجا من و دوستم میتونم حسابی بهت لذت بدیم
گفتم فکر نکنم بتونم بیام
گفت با بهرام صحبت میکنه که ما بریم پیشش
چند وقت گذشت ی روز بهرام گفت سیاوش خیلی اصرار داره بریم اونجا تا لطف ما رو جبران کنه
قرار شد ماه بعد بریم ترکیه
اگه دوست داشتین لایک کنین تا سفر ترکیه امون رو بنویسم که چقدر متفاوت از چیزی که فکر میکردم شد

نوشته: شراره

دکمه بازگشت به بالا