سکس با زنداداش منیر 🧿
سلام دوستان عزیز . نمیدونم نوشتن من اینجا درسته یا نه . ولی چون همه نوشتن گفتم منم بنویسم . نه جقی هستم نه این که بخوام دروغ بگم . یکی از برادرهای من قصد ازدواج داشت و تو خونه گفت و رفتن خواستگاری چون سنش هم گذشته بود تو خونه چیزی نگفتن و زود رفتن. پدر خانوم نداشت و یه مادر زن پولدار داشت . بعد نامزدیشون من برای یه کاری رفتم خونشون . هی چشمم دنبال زنداداشم بود اخه اونا چنتا دختر بودن . خلاصه که نتونستم بفهمم کدوم یکی از اونا بود منم داشتم ماهواره خونشون رو درست میکردم . بعد که پشت بام کارم تموم شد اومدم پایین تا تنظیم کنم یکی از اون خانوم ها برای چای آورد و گفت سلام داداش خوبی اونجا فهمیدم که زنداداش اونه من چون اولین بار بود میدیدمش. ۵ روز بود که نامزد کرده بودن . خلاصه کارم تموم شد و اومدم خونه. از فردا که میرفتم برای نصب تو خونه مردم همش فکرم به زنداداشم بود . خوش استایل همه چیز عالی واقعا تو دل برو و سکسی . صدای ناز . خلاصه که یکی بهم پیام داد منم پا دادم ولی نمیدونستم که اونه خلاصه بعد یکم حرف زدن بهم گفت و من کلی خجالت کشیدم . دیگه کارم شده بود بالا پشتبوم مردم همش موقه کار یا تلفنی حرف میزدیم یا چت میکردیم . داداشم هم همش با مادر خانومش کارخونه بود . کارخونه که نه کارگاه. من و زن داداش هم همش در حال لاس زدن . از هر چیزی حرف میزدیم. خلاصه این که حرف به جایی کشید که من از تو خوشم میاد ای کاش مال من بودی و اونم همینطور . بعد یه روز یه خونشون بودم میخواستم برم دنبال مامانم که اونو لیارم برای یه مراسمی. زنداداش گفت منم میام. خلاصه رفتیم و یه جا نگه داشتم و بوسش کردم و سینه هاشو گرفتم از همونجا شروع شد که هر روز بعد از این که داداشم و مادر خانومش میرفتن قزوین من میرفتم خونشون طبقه بالا و یه دل سیر حال میکردیم. اولین بار که رفتم خونشون ژل خریده بودم تا بتونم از کون بکنمش . همین که اومد بغلش کردم و لباساشو کندم بعد اون برای من در آورد یعنی جوری کیرم رو میخورد که انگار تا به حال کیر ندیده یا کیر داداشمو یه بارم نخورده .بعد من براش میخوردم ولی زود آبش میومد منم بهش گفتم تو که نمیتونی از کوص بدی میشه از پشت بکنم گفت درد داره گفتم ژل خریدم . گفت اگه درد بده نمیزارما . گفتم باشه خلاصه هر جوری بود به زور سرشو کردم تو صبر کردم تا آرومتر بشه بعد یواش یواش کردم تو کونش . وای که انگار دنیا مال من بود .مدتها هر روز رفتم خونشون. بعد یه مدت ازدواج کردم ولی دیگه بهم نمیداد. ولی من راضی کردمش تا یه بار بهم بده تا خواستم بکنم خواهرش اومد بالا و نشد . یه روز که تو خونه گفته بود صبح میرم خونه مادر شوهرم . ولی نمیدونستن که مادرد خونه نیست . مادرم ۲ روز خونه نبود . صبح زنگ در رو زدن رفتم دیدم زنداداشه سلام خوبی چه خبر مامان هست گفتم آره برو تو تو انباریه الان میاد . بیچاره نمیدونست که مامانم نیست. خلاصه اومد تو و هی منتظر شد مامانم بیاد منم یکم انگولکش کردم اونم هی میگفت نگن مامان میاد میبینه . گفتم دیوونه مامان خونه نیست ۲ روز دیگه میاد . میدونی چقدر دلم میخواد . زود لخت شدم گفت امیر راستشو بگو واقعا نیست. گفتم نه به خدا رفته خونه مادر بزرگم. خلاصه لخت شدیم و دلتون نخواد خیلی حال داد . کونش انقدر تنگ نبود و درد نمیکشید چون گذاستم توش یه جیقی کشید . انقدر تنگ بود که من تو ۱۰ دقیقه آبم اومد سینه ها سفیر تو پر کون خوش فرم قدش ۱۷۰ لخت که میشد منو دیوونه میکرد کلی کردم و بعدش ریختم روی سینه هاش یعد از اون هم یک بار سکس کردیم و رفتو. دیگه هیچوقت بهم نداد. انشالله قسمت شما هم بشه . ناراحت نشید به خدا هرچقدر زیر داشته باشی باز فایده نداره. زنداداش یه چیز دیگس. حالا اون روز یکم تو مخش رفتم ببینم میشه کاریش کرد . دلم کوص زنداداش میخواد
نوشته: امیر