سکس با زن دایی ملیحه

قضیه مال ده سال پیش زمانی که من تو یکی از شهرهای شمال دانشجو بودم و بعد از اون تو تکمیل ظرفیت وارد تربیت معلم شدم و این شهر را ترک کردم
ترم یک دانشگاه بودم با یکی از دخترا که اسمش ملیحه بود خیلی روابط عاشقانه داشتم ولی رابطه ما در حد بوس و بغل بود
تا اینکه نتایج تکمیل ظرفیت تربیت معلم اومد و من قبول شده بودم آخر این هفته بود که من باید تو این شهر میموندم
زن داییم منو به خونش دعوت کرد یادمه روز یکشنبه بود دایی رفته بود سر کار بچه ها هم مدرسه بودند خیلی عجیب بود صبح زود وقتی چشمامو باز کردم دیدم بالای سرم ایستاده با هم کمی حرف زدیم از کارهای خونه گفت گفتم دوست داری ماساژت بدم اصلاً فکرم متوجه سکس نبود بعدش به طرز ناشیانه ای خودش رو به پشت جلو انداخت و گفت شروع کن منم به خوبی بلد نبودم که باید چیکار کنم کمی گردنشو لمس کردم و گفت دستات چقدر پر زور بعدش بهش گفتم بدنت خیلی خشک شده شروع کردم براش نصیحتهای پزشکی کردن بعدش به من گفت بهتر نیست روسریمو دربیاری منم گفتم فکر خوبیه روسریش رو که در آوردم شاید نیم ساعتی با لباس ماساژ دادم بعد روشو برگردوند سرم رو کشید سمت خودش و منو بوسید منم پیرهن شروع کردم درآوردن نمیدونستم چیکار کنم دستام می لرزید
به من گفت دفعه اولته گفتم آره بعدش خودش سوتینش رو باز کرد سینشو گذاشت تو دهنم شروع کردم به خوردنش گفتم میشه سینه رو خورد و از شیر در بیاد گفت نه فکر نکنم بعد شروع کردم به گاز گرفتن گردنش اومدم پایین که سینه بخورم به من گفت کس مو لیس بزن شروع کردم به زبون زدن بهش ولی طعم مواد شوینده میداد پنداشت آه آه میکرد من تفم رو داخل کونش خالی میکردم و انگشتش میکردم بعدش دوتا انگشت که توش کردم گفت دردم میاد در بیار بلند شد کسمنو به دهنش گرفت بعد دور کلاهکش لیس میزد میگفت من عاشق کلاهکشم تا میخواست آبم بیاد محکم تخمام رو فشار میداد بعدش نمیومد آروم نشست کیرم تنظیم کرد تو سوراخش گفت حالا بکن کمرشو گرفتم محکم از زیر تو رو میزدم بعدش کشیدم بیرون هم مالیدیم هم زمان آبمون اومد بعدش گفت ۶۹ بشیم شروع کردم به خوردنش اونم آدم نو می خورد ولی نمیدونم چرا محکم تخم مرو فشار میداد بعدش به شکم دراز کشید پاهاش رو باز کرد من روز خوابیدم گردن و گوشش رو میخوردم میکردمش آبمو رو تو کسش خالی کردم به من گفت این بهترین سکس عمرمه
بعد از اون من اومدم شهر خودمون اون از داییم طلاق گرفت و با یکی دیگه ازدواج کرد منم دیگه ندیدمش

نوشته: امیر

دکمه بازگشت به بالا