سکس با مامان (۱)
امیرعلی بلند شو دیگه چقدر میخوابی پاشو ببین این
بنجامین چش شده همه برگاش داره میریزه…
چشمامو باز کردم مامانم داشت به گلدون داخل اتاقم آب میداد اما چشمای من خیره شده بود به گودی کوچیک کمرش که فرم کونش رو سکسی تر کرده بود،
یه شلوار با پاچه های کشی سبز پاش بود.پاچه هاش رو بالا کشیده بود و سفیدی پاهای خوش فرمش کنار گلدون مشکی واقعا تو چشم میزد.
دستم زیر پتو روی کیرم بود،دوست نداشتم چشمامو از روی بدنش بردارم موهاشو بالای سرش بسته بود و این باعث شده بود گردنش زیر نور آفتاب سکسی تر و صاف تر به نظر برسه دوست داشتم بلند شم و تو همون حالت گردنشو بخورم.
مامان:امیرعلی با تواما میگم لنگ ظهر پاشو دیگه
من:خسته ام مامان یه روزم که درس ندارم تو نمیزاری بخوابم
مامان:چقدرم تو درس میخونی اخه! دکتر نگرانتم
من:دیگه نابرده رنج گنج میسر نمیشود
از جوابم حرصش گرفته بود و سریع به سمتم اومد، پتو رو محکم از روم کشید و همزمان گفت پاشو که ظهره.من مثل همیشه فقط با یه شورت خوابیده بودم کیرم به خاطر دیدن بدن قشنگش و دست مبارکم که مشغول مالیدنش بود کاملا بزرگ شده بود و سیخ زیر شرت وایساده بود به محض دیدنش چشماشو یکم گرد کرد و بعد از اینکه کامل وضعیتمو برانداز کرد پتو رو دوباره روم انداخت و با خنده گفت خاک برسرت.
بیست دقیقه بعد لباس پوشیدمو از اتاق زدم بیرون وقتی داشتم صورتمو میشستم صداشو میشنیدم،طبق معمول خالم بود و قرار بود ساعت ها باهم حرف بزنن.
بدون اینکه مزاحم صحبتش بشم رفتم سمتش مثل هرروز که از خواب بیدار میشم بوسیدمش و تی وی رو روشن کردم،نگام که بهش افتاد دیدم پاهاشو جمع کرده داخل سینش و خودشو داخل مبل یک نفره جا داده! رون هاش چسبیده بودنو انگشت های کوچیک پاش روی هوا و بیرون از مبل مونده بودن.
دیگه کاملا خیره شده بودم به پاهاش و لذت میبردم از اینکه این پاهای سکسی برای مامان منه،یکم که گذشت انگار متوجه نگاهم شده بود!سرشو برگردوند سمتم و با دنبال کردن نگاهم متوجه حالت سکسی نشستنش شد و سریع پاهاشو انداخت.
تلفنش که تموم شد؛
مامان:حاضر شو باید بریم دنبال خالت میخواد نوار قلب بده
من:نوار قلب؟!نوار قلب برای چی؟
مامان:احساس میکنه ضربانش بالاست
من:شوهرش ببرش خب!
مامان:اون که بدتر از بابای تو همش سرکاره
درست میگفت بابام و شوهرخالم اولویت براشون کار تو اون املاک لعنتیه،صبح و شب براشون وقتی فرقی نداره و اولویت براشون فقط پوله.
رسیدیم مطب دکتر که واقعا هم خیلی شلوغ بود و بعد کلی نشستن بلاخره صدامون کردن و نوبتمون شد. مامانم و خالم رفتن داخل اتاق مخصوص برای نوار قلب و من دم درش وایساده بودم یکم که گذشت دلم میخواست بدن خالمو ببینم تا با مامانم مقایسه کنم گوشه پرده رو کنار زدم باورم نمیشد انگار بدن مامان خودم بود که روی تخت خوابیده بود،لباسش بالا بود و بدنش دقیقا مثل مامانم سفید بود فقط کافی بود یه اسپنک به هرجای بدن این دوتا زن بزنی تا قرمز بشن،
یه سوتین زرد بسته بود اما ممه هاش از ممه های مامانم کوچیک تر بود و مچ و ساق پاهاش که به خاطر نوار باله داده بود یکم از مامانم باریک تر بود.
کار خالم که تموم شد مامانم گیر داد که میخواد نوار قلب بگیره و پرستارم از خدا خواسته گفت مشکلی نداره تا خواهرتون فیش بگیرن کارتونو انجام میدم خالم اومد بیرون و من با پرویی رفتم داخل اتاق و بالاسر مامانم وایسادم.از طرز نگاه کردنش میفهمیدم میخواد منو پرن کنه بیرون اما نخواست جلوی پرستار ضایم کنه برای همین چیزی بهم نگفت.
پرستار: شلوارتونو بدید بالا
من: بلند نشو من انجام میدم مامان
دستمو روی پاش کشیدمو و بردم زیر شلوارش و با دست دیگم پاچه شلوارو بالا کشیدم،بعد از اینکه حسابی لفتش دادم تا تمام قسمت های پاشو دست بکشم و بمالم بلاخره کارم تموم شدو مامانم مانتوش رو کنار زد لباسشو داد بالا.
آخ که چقدر خوشگلن این ممه ها دوست داشتم دکتر باشم و هرروز دوتا زن پخته ۴۰ ساله و ۴۳ ساله مثل مامان و خالم بیان پیشم،حتی معلوم بودن نصف ممه هاشم برام جذاب بود مثل بلور بودن با رگ های خوشگل که از بالای ممش معلوم بودن.
پرستار ژل مخصوصو روی سینه هاش ریخت و از شانسم همون موقع خالم رسید تا فیش پرداخت مامانمو بده،فیش اشتباه گرفته شده بود.
پرستار گفت ژل رو با دستتون پخش کنید الان برمیگردم مامانم تا خواست دستشو بلند کنه گفتم من انجام میدم و سریع دستمو گذاشتم رو سینش و شروع به پخش کردن ژل روی سینه های مامانم کردم،حالا به چیزی که همیشه فقط تماشاگرش بودم نزدیک تر شده بودم.دستمو به هوای ژل زدن میزدم به ممه سمت چپش و بالای ممش رو کامل می مالیدمو فشارش میدادم.
همه چی داشت عالی پیش میرفت و ممه مامانم تو دستای پسرش بود اما من میخواستم بیشتر پیش برم سر دوتا از انگشتامو موقع مالیدنش جوری کش دادم که فقط چند سانت وارد سوتینش شد اما همین بس بود که برخورد انگشتام با نوک ممش رو احساس کنم و حتی چند باری تکونش بدم هرچقدر کوچیک بود نوک ممش اما هیجان انگیز بود برام ولی با اینکارم انگار یهو به مامانم برق وصل کردن،سریع بدنشو عقب کشید و دستمو دراورد
مامان:دیگه نمیخواد بسه مرسی عزیزم داخل سوتین رو نمیخواد دیگه
من:شاید خواست
مامان:نه دکتر با اینکه تشخیص شما اینکه اما اون دکتر نمیخواد؟!
من:دکتر که غلط میکنه بخواد من گفتم شاید لازمه
مامان:با خنده گفت اگه تو نخوای لازم نیست والا
کاراشون که تموم شد خالمو رسوندیم و برگشتیم خونه
مامانم رفت دوش بگیره و منم جق لازم بودم.
رو کاناپه نشسته بودم داشتم تلوزیون نگاه میکردم مامانم از حموم بیرون اومد یه حوله قرمز که براش کوتاه بود و پایین پاهاش معلوم بود تنش بود،هنوز قطره های آب روی ساق پاهاش دیده میشد.
روی کاناپه کناری نشست و باهم تلوزیون میدیدم؛
من:مامان اسپرایت بیارم بخوریم؟!
مامان:اگه واقعا خودت بلند میشی بیاری آره
دوتا اسپرایت از یخچال اوردم درشو باز کردمو یکیشو به مامانم دادم و اینبار کنارش نشستم یکم که گذشت دراز کشیدم و سرمو روی پاش گذاشتم دستشو برد لای موهام و اونارو نوازش کرد.
سرمو اونقدر به رون پاش فشار و تکون دادم که حوله هربار جا به جا میشد و چند دقیقه بعد نصف سرم رون لختشو احساس میکرد سرمو چرخوندم تا صورتم به رون پاش کشیده بشه و حالا لپم کاملا به پای لختش چسبیده بود و حوله از روی اون پاش افتاده بود، برای همين پاهاشو از هم باز نمیکرد تا چیزی معلوم نباشه.
نمیخواستم از پاهاش جدا بشم برای همین تو همون حالت اسپرایت رو برداشتمو خواستم یکم بخورم ازش که اونقدر تو نخ پاهاش بودم نفهمیدم چی شد اما یکمش ریخت روی لپ من و پای مامانم گفت چیکار میکنی!!!یه نوشیدنی نمیتونی مثل آدم بخوری من تازه حموم بودم.
هول شده بودم فقط میخواستم این گندی که زده بودمو سریع جمع کنم برای همین بدون تکون دادن خودم زبونمو روی رون پاش کشیدمو شروع به لیس زدنش کردم،لب هامو و زبونم افتاده بود به جون پای لخت و سکسی مامانم و تا مرز کبود کردنش هم پیش رفتم به خودش که اومد پاهاشو تکون داد و ازم خواست بلند شم گفتم صبر کن الان پاک میشه دیگه گفت اینجوری اخه؟پاشو ببینم بچه و با گفتن این جمله سرمو از روی پاش بلند کردو گفت برام دستمال بیار…چندتا دستمال برداشتمو اومدم کنارش خواست ازم بگیره که گفتم خودم تمیز میکنم اما به زور ازم گرفت و منم دیگه اصراری نکردم.
یعنی واقعا پاشو لیس زدم؟باورم نمیشد!
پاشو تمیز کرد و رفت سمت اتاق لباسشو که پوشید برگشت پیشم؛
مامان:علاوه بر گندی که زدی پام هم کبود شد چی بگم به بابات اگر ببینه؟!
من:مگه بابا وقت میکنه اصلا ببینه
مامان یه هوف کشید و دید حق با منه اما با دیدن ریختن اسپرایت روی فرش دیگه نتونست خودشو کنترل کنه
مامان:این فرش رو باید بشوری ببین چیکارش کردی
من:میدیم قالیشویی دیگه
مامان:پس پسر بزرگ کردم برای چی آدم برای یدونه فرش که به قالیشویی زنگ نمیزنه خودت کثیف کردی خودتم میشوری منم کمکت میکنم،بردار بریم پشت بوم
من:حالا فردا میشوریم الان خسته ایم خب
مامان:باشه فردا نپیچونی ها
فرداش فرش رو بردیم پشت بوم و شروع به شستن کردیم وسطاش حوصلم سررفته بودو دلم میخواست آب بازی کنم هر جنگولک بازی ای میشد درآوردم و مامانمو حسابی کلافه کرده بودم.تشت پر از آبو بلند کردمو سمتش ریختم.
حسابی خیس شده بود و فقط میخواست تلافی کنه، دنبالم کرد و دستمو گرفت و سمت فرش هولم داد میخواست روی فرش درازم کنه تا کامل خیس بشم. دستشو گرفتمو دوتایی سرخوردیم رو فرش،خیس آب شده بودیم و لباسامون چسبیده بود به بدنمون همونجوری خوابیده داشتیم همو به شوخی میزدیم. خودمو از پشت روی بدنش انداختم، ممه هاش چسبیده
بود به فرش و قسمت لخت پاهامون از پایین شلوار کشیده میشد بهم حس برخورد پاهامون بدون هیچ پوششی بهم واقعا لذت بخش بود اما شرایط برام بهترم شد.
با تکون خوردنش زیر بدنم کیرم حالا بین رون هاش افتاده بود و من با فشار پاهام پاهاشو قفل کرده بودم و اجازه نمیدادم اونارو از هم بازکنه تا کیرم بیشتر لای پاش بمونه.واقعا نرم بود و حرارتش جوری بود که با وجود خیس بودنمون احساسش میکردم.
کون مامانم زیرم قرار گرفته بود و هرچقدر میخواستم میتونستم فشار بیارم بهش و کیرم درست جایی بود که آرزوش رو داشتم تو اون حالت سعی میکردم به شوخی و خنده زمانو بگذرونم اما دیگه وضعیتمون کاملا عجیب شده بود مامانم دیگه نخندید و از فاز شوخی بیرون اومد گفت امیرعلی بلند شو گفتم نمیشم گفت بهت میگم بلند شو بسه دیگه خیس شدیم گفتم مگه نمیخواستی حالمو بگیری چی شد؟
زیر بدنم به زور خودشو تکون میداد تا حداقل کیرم از لای پاهاش خارج بشه اینکه بدون هیچ اختیاری بدنش زیر هیکلم گیر کرده و هرزگاهی برای فرار دست و پا میزنه برام جذاب بود و جذاب تر شکستن مقاومتی بود که هرکاری میکرد تا حفظش کنه اما با کارهایی که میکردم مطمئن بودم متوجه همه چیز شده.
با صدای دادش مجبور شدم تمومش کنمو بلند بشم باورم نمیشد مامان من به جایی رسیده باشه که اینجوری خودشو نجات بده، شانس آوردم دیوارا بلند بود و همسایه ها راه دیدی به پشت بوم ما وگرنه بدبخت میشدیم.
با اون صدای داد گفتم چی شده حالا مگه؟
گفت ما اومدیم فرش بشوریم مثلا گفتم یکمم تفریح بد نیست که! دیگه جوابی نداد، نمیدونم منظورمو فهمید یا نه اما خودشو سرگرم کار کرد و به اون راه زد.
بلاخره اون فاکینگ فرش تموم شد و نالان اومدیم پایین و داشتیم از خستگی تلف میشدیم لم داده بودیم رو کاناپه تا یکم سرحال بشیم و بعدش دوش بگیریم یهو گفتم مامان میخوای پاهاتو ماساژ بدم؟
مامان:یکم فکر کرد،نه قربونت برم اونقدرم کوفته نشدم
من:یه مامان که بیشتر ندارم بزار بیام
بلند شدم سمتش دوباره گفت نمیخواد ولی دیر شده بود! پایین کاناپه نشسته بودمو کف پاهاش تو دستام بود، به ترتیب نوازششون میکردم و فشار آوردن دستامو از انگشت های پاش شروع میکردم و تا نزدیک زانوهاش بالا میرفتم.
پشت دستامو روی پاهاش میکشیدم و بعدش دوتا دستامو دور پاش حلقه میکردم و بالا پایین تکونشون میدادم،کارم با هرکدوم از پاهاش که تموم میشد کف پاشو روی رون پام و دقیقا کنار کیرم میزاشتم و اون یکی پاشو میمالیدم و هربار این فاصله رو کمتر میکردم.
نگاش که کردم دیدم سرشو به پشتی مبل تکیه داده و پایین رو نگاه نمیکنه اینبار درست کف پاشو روی کیرم گذاشتم و سعی کردم اصلا تکون نخورم تا متوجه نشه.
حالا پاهای لخت مامانم تو دستای پسرش بود و بدون اینکه خبر داشته باشه اون انگشت های خوشگل پاش دقیقا روی کیرم بودن و با هربار تکون دادنشون توسط مامانم لذت بیشتری به من میرسید.
بعد حدود یک دقیقه که حرکت انگشت هاشو روی کیرم احساس میکردم پاشو روی کیرم یکم فشار داد انگار متوجه شده بود که این رون پام نیست و بلافاصله بدون اینکه حرفی بزنه خواست پاشو برداره که کامل کف پاهاش به کیرم کشیده شد.
سرشو آورد پایین تا نگاهم کنه و من بدون اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه کارمو ادامه میدادم اما شروع به صحبت کردن کرد؛
مامان:عزیزم ممنونم خیلی خوب بود
من:کاری نکردم که وظیفه بود
زیر چشمی بهم نگاه کرد و یه لبخند زد از تو چشم هاش میخوندم که متوجه همه چی شده، قبل از بلند شدنم پاشو بالا آوردم و روی پاشو بوسیدم همزمان با بوسیدن پاش زبونمو بین لب هام گذاشتمو تو اون فاصله کوتاه بوسه چندباری زبون زدم به پاش تا خیسیش رو احساس کنه سریع پاشو کشید
مامان: این چه کاریه اخه بچه؟خجالت کشیدم
من: پای مامانمو نبوسم پای کیو ببوسم اخه؟
مامان:این بوس بود یا لیس زدن؟!
از سوالش جا خوردم توقع نداشتم همچین جوابی بده قیافش مصمم بود و آماده توضیح من بود سکوتم طولانی شده بود و وقتش بود حرف بزنم.
من:نمیدونم یهو دلم خواست
مامان:دلت خواست؟یعنی چی دلت خواست
من:دلم خواست دیگه چی بگم
مامان:متوجه نمیشم چی میگی
من:هیچی بهتره برم یکم بخوابم
چیزی نگفت و سرمو انداختم پایین و وارد اتاقم شدم
لباسمو درآوردمو با شورت دراز کشیدم پتو داخل کمد بود و چون درو بسته بودم بیخیالش شدم چشمامو بستم و به کارایی که کرده بودم فکر میکردم دستم روی کیرم بود و تقریبا داشتم از روی شورت جق میزدم.
با باز شدن در دست و پامو گم کردمو سریع نشستم و دستامو روی پام گذاشتم تا کیرم مشخص نشه
من:چیزی شده مامان
مامان:نه ولی هنوز نفهمیدم درباره چی حرف میزدی
من:هیچی به خدا فقط یه بوسه بود
مامان:موقع فرش شستن چی؟یا موقع نوار قلب یا حتی همین الان که مثل اینکه یه چیزی رو قایم کردی!
دستمو از روی پاهام برداشتمو حالا داشت کیر شق پسرشو از روی شورت میدید گفتم خب پسرم دیگه چیکار کنم؟!
مامان:میدونم پسری ولی باید بفهمی من مامانتم نباید یه سری کارارو کنی
من:من فقط دوستدارم همین نمیدونم مشکلت چیه دیگه به پاهات نگاه هم نمیکنم اصلا چه برسه به بوسیدن
مامان:مگه مشکل پاهای منه؟بیا اصلا هرکاری میخوای بکن
من:جدی؟مامان
مامان:بیا مگه قراره چیکار کنی اخه
بلند شدم رفتم سمتش و روی تخت نشوندمش پاهاشو بالا آوردم کف و روی پاهاشو بوسیدم و تک تک انگشت هاشو روی لبام کشیدم نگاهش پر از تعجب شده بود اما حرفی نمیزد با دستم روی پاهاش میکشیدم و دوتا انگشت کوچیک پاشو داخل دهنم کردم و زبون کشیدم روشون سریع پاشو کشید عصبانیت تو چهرش مشخص بود گفت چیکار میکنی زشته گفتم مگه نگفتی هرکاری خواستی بکن خب من دوست داشتم این کارو کنم اخم کرد.
مامان:کارت اشتباهه خودتم میدونی
من:مگه چی خواستم ازت مامان
مامان:نگاه کن ببین چقدر بزرگ شده!
به کیرم نگاه کردم تا حالا هیچوقت با کیر شق جلوش واینساده بودم گفتم میدونم مامان ولی فقط همین یه بار کمکم کن دیگه همچین اتفاقی نمیفته واقعا نیاز دارم مامان گفت یعنی چیکار کنم؟گفتم هیچی تو فقط دراز بکش پاهاتو بده دست من به خدا بالاتر از زانو دست نمیزنم اصلا بلند شد از اتاق بره بیرون دستشو گرفتم گفتم مامان فقط همین یه بار اما توجه نکرد و از اتاق خارج شد دیگه کاملا ناامید شده بودم از به دست آوردنش.
یک ربع بعد دوباره وارد اتاق شد باورم نمیشد پاهاشو شسته بود گفت عرق کرده بودم پاهام تمیز نبود بغلش کردم گفتم عاشقتم مامان گفت امیرعلی همین یه بار و اگه کسی چیزی بفهمه واقعا دیگه باهات حرف نمیزنم.
لبه تخت دراز کشید و پاهاشو دراز کرده بود جلوش وایسادمو پاهاشو آوردم بالا این بار از قوزک و ساق پاش بوسیدن رو شروع کردم و یه لیس بزرگ روی پاهاش کشیدم اصلا بهم نگاه نمیکرد و این بهم جرئت بیشتری میداد.
انگشت هاشو داخل دهنم میکردمو زبونمو دور انگشت هاش میچرخوندم و دوباره بوسیدن و لیسیدن پاشو ادامه میدادم.کیرم داخل یه دستم بود و دست دیگم پای مامانمو گرفته بود.همه چیز داشت عالی پیش میرفت اما برای من کافی نبود پاشو سمت کیرم آوردم چشمام داشت تصویر قشنگی میدید کیرم چند سانتی پاهاش بود دلمو زدم به دریا کیرمو محکم به کف پاش فشار دادم سریع سرشو آورد بالا و نگاهم کرد قبل اینکه حرف بزنه گفتم مامان اونجوری فایده نداره خواهش میکنم زود تموم میشه یه هوف کشید و دیگه چیزی نگفت باورم نمیشد راضی شده باشه اما شانسم زده انگار…!
پاشو از روی شورت به همه جای کیرم میمالیدم و کف پاهاشو روی کیرم میکشیدم دستمو انداختم روی شورتمو یکم پایین کشیدم و پاشو بالاتر از کیرم گذاشتم نمیخواستم مستقیم این کارو کنم تا بفهمم واکنشش چیه دیدم چیزی نمیگه برای همین کیرمو کامل درآوردم و روی پاهاش کشیدم متوجه شده بود چه اتفاقی افتاده اما حرفی نمیزد صورتش خیس عرق شده بود و داشت از خجالت میمیرد.
کیرمو روی کف پاش میکشیدم و پاشو کاملا لزج کردم و حالا وقتش بود به یکی از آرزوهام برسم پاهاشو دور کیرم حلقه کردم این قشنگ ترین لحظه زندگیم بود و شروع به جق زدن کردم پاهاشو دور کیرم بالا پایین میکردم نبض کیرمو احساس میکردم پر از آب شده بود اما نمیخواستم چیزی به این زودی ها تموم بشه حرکت پاشو نگه داشتمو و کیرمو روی انگشت های پاش کشیدم و با کف پاش کیرمو بالا پایین میکردم
دوست داشتم خودش این کارو انجام بده اما هر دیالوگی تو اون لحظه میتونست باعث توقف همه چیز بشه دوباره پاهاشو بهم چسبوندم و تو فاصله پاهاش کیرمو عقب جلو میکردم و تلمبه میزدم پاهاش واقعا نرم بود و نشد جلو خودمو بگیرم آب کیرم با بیشترین شدت روی پاهاش و لباسش ریخت سریع خودشو ازم جدا کرد اما دیر شده بود و…
پایان قسمت اول
امیدوارم از داستان جدید خوشتون اومده باشه
قراره اینبار منفجر کنیم همه چیزو،برخلاف داستان مامان لیلا قسمت ها با سرعت آپلود میشه و فاصله نمیفته بینش و هرقسمت طولانی و مفصل خواهد بود.
به نظرات همه دوستان داخل داستان قبلی توجه شده و داخل این داستان لحاظ میشه و مطمئن باشید بهترین داستان مامان رو خواهید خوند
دوستون دارم لایک داستان فراموش نشه
ادامه…
نوشته: شایان