سکس با مهدیار

سلام دوستان
اسم من متینه۱۷سالمه قدم۱۷۰وزنم۶۵
خانوادگی سفید و کم مو هستیم
من هفته‌ای یکبار با همسایه بالاییمون سکس داشتم یک مرد۳۰ساله‌ی جذاب ک داستانش طولانیه بعد میگم…
میخوام براتون سکس با دوست داداشمو براتون تعریف کنم ک اسمش مهدیاره ۲۴سالشه و خیلی خوشگل و باحال ودوست داشتنیه همه‌ی خانواده میشناسنش…
همیشه وقتی میومد داداشمو ببینه منم میرفتم دم در تا ببینمش و بهش سلام کنم،من تو خونه یا مسافرت همیشه باشلوارکم پاهامم سفید و بی مو هستش،ی لحظه دیدم مهدیار داره به پاهام نگاه میکنه اب دهنشو قورت داد و سریع بحثو عوض کرد،منم رفتم تو خونه.
خلاصه آخر شب پیام داد گفت بیداری
گفتم آره،گفت شیطون برو بخواب دیر وقته،گفتم ن بابا من تا۲صبح بیدارم،گفت کاربد نکنیا شیطون گولت نزنه جق بزنی…
داشت خودشیرینی میکرد و حرفای سکسی.
بعداز چندهفته تولد داداشم بود واسش باغ گرفتیم و دوستای دامادمون و دوستای معین دعوت بودن ابجیم زنگ زد مهدیار ک جز مهمونایVipبود دعوت کرد بقیه دوستاش بعد از تولد شب میرفتن خونه ولی مهمونای نزدیک شب میموندن…
خلاصه منو مهدیار و دامادمون اولین نفرا بودیم ک اونجا بودیم من لباس عوض کردم شلوارک و تیشرت
دامادمون گفت من میرم خرید ی ساعت دیگ میام…
منم با خودم گفتم مهدیار امشب صددرصد کونم میزاره.وقتی رفت الکی گفتم خیلی گرمه اینجا تی شرتمو در میارم مهدیار گفت اره واقعا گرمه.
مهدیار بدنمو دید گفت عه تتو زدی…
گفتم اره خیلی وقته اومد جلو نگاش کنه گفت چ تتوی قشنگی بوسش کرد.نشست کنارم
من خجالت کشیدم خندیدم
گفت متین تو چقدر بدن قشنگی داری
هم بدنت قشنگه هم پاهات
گفتم مرسیییی
دستشو گذاشت روی رون پام قلبم تند تند میزد.
شلوارشو درآورد با شورت نشست کنارم گفت واقعا گرمه باید کم‌کم لخت کنم،جفتمون خندیدیم…
همینجوری ک داشت پاهامو ماساژ میداد دیدم کیرش داره بلند میشه دستمو گرفت گذاشت رو کیرش،منم گفتم نکن زشته،هی میگفت کسی نمیفهمه قول میدم ب کسی نگم.سریع رفت از یخچال آبجو برداشت دو لیوان ریخت یکیشو درجا رفت بالا یکیشم اورد برا من گفت بخور تا دامادتون نیومده منم درجا رفتم بالا
بعد۵دقیقه یهو منو رو مبل دراز کرد اومد روم شروع کرد لیس زدن گردنم.منم دیگ وا دادم هم حشری شده بودم هم مست…
از گردنم تا پاهامو داشت لیس میزد
گفتم زود باش الان دامادمون میاد.اونم گفت چشم شلوارکمو و شورتمو کشید پایین کونمو بوس کرد و سوراخمو با تف خیس کرد.بهش گفتم توش نه لاپایی بکن.چون وقت نبود اونم گفت باشه…
شورتشو دراورد کیرشو دیدم پرام ریخت فک کنم۱۶یا۱۷سانت بود گفت یکم بخور گفتم نههه بدم میاد،ولی کیرش خیلی خوشگل بود سرش صورتی بود،دلم میخواست بخورم ولی میترسیدم دامادمون از راه برسه،برا همین اسرار داشتم سریع کارشو انجام بده…
زیرش خوابیده بودم یه بالشت گذاشت زیرم کونم بیاد بالا ک کیرش ب کف مبل نخوره
خلاصه لاپایی میزد و لبامو میخورد و گردنمو میخورد منم کیرمو رو بالشت میکشیدم،داشت ابش میومد و میگفت جوووون چقدر لای پاهات نرمه چ کون نرمی داری چقدر تو خوبیییی…
یهو کیرشو از لای پاهام اورد بالا ابشو ریخت رو کونم با انگشتش ابشو میمالید رو سوراخم یکمشم ب زور داد خوردم منم ابم اومد باشورتم هم کیرشو تمیز کرد هم روی بالشت رو…
این داستان ادامه دارهههه

نوشته: متین

دکمه بازگشت به بالا